زهی ننگ تاریخی برای ما ملت ایران، که نوجوانان سیزده چهارده ساله میهن مان، تفنگ به دست جلوی درب ورودی مساجد درون شهرهای مان را می دیدیم؛ و فقط لبخند زنان از کنارشان می گذشتیم. بسی ننگ تاریخی برای خانواده هائی، که مردان شان به نظافت کردن آن مکان های ابلیس اشتغال می یافتند؛ و زنان شان برای سورچرانی عوامل فعال در آن آموزشگاه اهریمن، بساط صبحانه و ناهار و شام شان را تدارک می دیدند؛ و پسرهای جوان شان،، در مزدوری آخوند پیشنماز آنجا، سلاح به دست از نوکران شیطان مراقبت و پاسداری می نمودند؛ و دخترهای شان نیز در عرصه مدارس محل تحصیل خود، درون محوطه حیاط مدرسه شان، با حجاب مورد پذیرش انقلابیون، همه روزه بساط مراسم « نان و پنیر » خواری را برپا می نمودند. تا در این رهگذر، تعداد بیشتری از هم کلاسی های خویش را بفریبند؛ و آنان را هم به جمع خود بی افزایند!
هنگامی هم که قیافه های اخم آلود ناظم مدرسه شان را مشاهده می نمودند. پنهانی به مدیره مدرسه شان، که یا از میان گروهک های ننگ آفرین چپی های ایران ویران گردان، و یا از طیف دانشجویان پیرو خط امام بودند؛ گزارش اخم آلود بودن ناظم بی نوای شان را می دادند؛ و خانم مدیره مدرسه نیز، در فردای همان روز دریافت نمودن شکوائیه دانش آموزان نابخرد انقلابی خویش، با شکایت کردن از ناظم بی نوا به رئیس بخش یا منطقه آموزشی شان، عذر ناظم بنده خدا را می خواستند و اخراج اش می کردند!
همه روزه عده ای از لات و لوت های محله ها، که در آن موقع از صاحب منصبان مساجد محله شان شده بودند. تفنگ بر دوش در تمامی معابر عمومی، اعم از کوچه ها یا خیابان ها تردد می نمودند. تا هم مردم مخالف با خودشان را بترسانند؛ و هم به بچه محل های خودشان فخر انقلابی بودن خویش را به نمایش بگذارند!
از آن به بعدش را به خاطر می آوریم؛ که چگونه همه این مزدوران ابلیس، از میانه آذرماه سال منحوس ۱۳۵۷ خورشیدی، با در دست داشتن عکس های تنفر برانگیز روح الله خمینی، در خیابان های اصلی شهرهای محل سکونت شان، به تظاهرات انقلابی خود می پرداختند؟!
بعضی ها بر این باورند؛ که عمر منفور این حاکمیت ننگین و اشغالگر به سر آمده، و به زودی پایه های کاخ بیدادشان در ایرانزمین به سختی خواهند لرزید؛ و سرنگونی محتوم شان فرا خواهد رسید. تصور کنیم که چنین خواهد شد. اما به درستی می دانیم، تا زمانی که حتی یک مسجد در میهن مان فعال است. اینها به شرارت های ضد بشری شان ادامه خواهند داد؛ و دوباره با همان حیله های چهار دهه پیشین، امکان حضور ننگ آورشان در ایران را میسر خواهند نمود!
چگونه از روی دادن این مصیبت احتمالی پیشگیری کنیم؟ تا هنگامی که لانه های تروریست پرور مساجد را، به طویله نگهداری چهارپایان مخصوصا خوک ها تبدیل نکنیم. بعید به نظر می رسد؛ که این آرمان والای ملی رخت واقعیت بر تن نماید؛ و این بدکاره ترین حاکمیت ننگین تاریخ در میهن مان، از دور هستی زیانبار خویش ساقط بشوند!
محترم مومنی