تا پایه و پیرامون هرم را نلرزانیم، رأس هرم سقوط نخواهد کرد! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
206

از دیرباز تا کنون، یکی از انواع تخصص های مهم حرفه ای در این جهان بزرگ، «موضوع مدیریت » در تمامی نهادهای اجتماعی در همه ممالک دنیا است. با آنکه این مورد امر جدیدی نزد مردم گیتی نیست. اما در گذشته به صورت آکادمیک به آن نمی پرداختند. اکنون اما، مدیران کارآمد و به راستی مدبر در جوامع مختلف بشری، تحصیل کرده دانشگاه هستند؛ و فنون برتر و کارآمد اداره نمودن صحیح محل خدمت خودشان را، در جایگاه تحت مدیریت خویش مورد استفاده مفید و کارساز قرار می دهند!

مدیریت انواع گوناگونی دارد، دو نوع مهم آن ” مدیریت استوانه ای ” و ” مدیریت هرمی ” هستند؛ که در نوع اول، سازمانی که مدیریت آن به صورت استوانه ای می باشد. اگر بخش های مختلف یک مؤسسه اداری را، به طور مثال طبقه های روی هم قرار گرفته شده یک استوانه فرضی تلقی کنیم؟ در هر طبقه، مسؤل مستقیم آن بخش، خودش مدیر مسؤل اموری است؛ که به آن قسمت از آن سازمان اداری وابسته می باشد. اما این وابستگی، فقط به صورت زیر مجموعه بودن آن تشکیلات بزرگ است؛ و مدیریت آن قسمت، را خودش که مسؤل همه اموری است که در آنجا به انجام می رسند بر عهده دارد!

ولی نوع دوم آن، ” مدیریت هرمی ” می باشد؛ که کاملا با نوع اول متفاوت است. به این معنا که همه تصمیم گیری های مربوط به آن تشکیلات بزرگ، فقط توسط مدیری به انجام می رسند؛ که در بالاترین نقطه آن مؤسسه قرار دارد. به گونه یک شکل هرمی هندسی ، هر چه که در پایه و دامنه هرم رخ بدهد؛ از پائین تا بالای آن، همه شان می بایست که زیر نظر مستقیم رأس هرم آن سازمان، مؤسسه یا تشکیلاتی لشگری و کشوری باشند. در غیر این صورت، چنانچه مدیر بخش خاصی از یک سازمان اداری، خودش به تنهائی اقدام به انجام دادن کاری بکند؟ به هیچ توفیقی در رابطه با اقدامات انجام شده دست نمی یابد. چون، آنهائی که از نتیجه کارهای انجام شده در قسمت های مختلف آن تشکیلات با خبر می شوند؛ به ویژه اگر کار مورد نظر به بخش آنها نیز مربوط باشد؟ تا دستور کتبی و مجوز رسمی رأس هرم را دریافت نکنند و نبینند. کوچک ترین همکاری را با آن مدیر داخلی یک بخش از آن سازمان نمی کنند!

چنانچه کنش های اخلاقی و رفتاری و کرداری مدیر نشسته در رأس هرم، مورد پذیرش دیگران نباشد؛ آنها نمی توانند وی را از کار و مسؤلیتی که دارد خلع و حذف نمایند. اما اگر بی لیاقتی فرد نشسته بر راس هرم بر همگی شان اثبات گردد. امر حذف نمودن وی از آن جایگاه رفیع امکان پذیر می گردد. به شرط آن که این کار، مستلزم در دست داشتن دلائل کافی، متقن و صحیح بودن دیدگاه همگی ایشان نسبت به عملکردهای مدیر مربوطه، و نیز مراجعه به مقامات بالاتر که از رأس هرم، قدرت بیشتری داشته باشند است!

کسانی که در این رابطه دلیل کافی و محکمه پسند دست شان نیست؛ و یا می دانند که مدیریت کل مؤسسه شان، که مورد قبول ایشان واقع نشده، به مقامات بالا دست خودش باج می دهد؛ تا بتواند بیشتر در این پست و مقام باقی بماند. مراجعه به مافوق او و ارائه دادن دلیل و برهان را به کناری می گذارند؛ و با شیوه ی دیگری هدف خویش را عملی می کنند!

یکی از این شیوه ها، ایجاد خلل در بنیان و پایه هرم اداری آن تشکیلات است. به این معنا، که با مخدوش نمودن کارهائی که در بخش های پائین تر به انجام می رسند؛ تا که به ترتیب به طبقه های بالاتر بروند؛ تا سرانجام به دست رئیس کل برسند؛ و جناب مدیر کل اعظم هم تصمیم نهائی در آن رابطه را بگیرد؛ آنقدر همه چیز به هم ریخته و مغشوش باشد؛ که مدیریت مستقر در رأس هرم، به هیچوجه از عهده تصمیم گیری در آن مورد بر نیاید. چند بار که این کار( مخدوش نمودن اوضاع از پائین هرم ) تکرار بشود. به خاطر تضعیف شدن های مکرر بدنه هرم، استواری پیشین آن به مرور از میان می رود؛ و اگر امری موجب ایجاد یک لرزش سبک در پایه و بدنه هرم گردد؛ هر چه که در آن بالا باشد، در اثر تکان های ایجاد شده در پایه و بدنه اش، نیرو و مقاومت اش را از دست می دهد و …… سقوط می کند!

وقتی که خامنه ای جلاد و قدرت پرست، در رأس هرم کریه المنظر جمهوری واپسگرای اسلامی قرار گرفته است؛ نباید در این انتظار باشیم، که به خودی خود از آن بالا سقوط بکند؛ و بر روی زمین ذلت و بی اعتباری خویش سرنگون گردد؛ و از قدرت ظالمانه خویش بی افتد. بنابراین ناگزیریم، که پایه ها و پیرامون و بدنه ی این هرم منحوس و منفور را، به هر طریقی که برایمان میسر باشد بلرزانیم. تا سایه شوم و نکبت اثر حکومت تازیان بر مملکت و ملت مان را از سرشان کم بکنیم!

برای تحقق بخشیدن به این آرمان بزرگ ملی، تردیدی وجود ندارد؛ که یک نیروی بسیار قوی، از اطراف و از خارج این هرم ننگین، آن را بلرزاند؛ و موجب سقوط رأس آن گردد. تا پایه و بدنه متزلزل آن نیز به خودی خود منهدم گشته و واژگون بشوند!

به طور حتم و یقین، این نیروی بسیار قوی و کارآمد را، درون همت والای مردم به تنگ آمده از این مدیریت نا سالم و ستمگر سراغ داریم؛ که اگر تکان کوچکی به خودشان بدهند؟ ظرف مدت کوتاهی، کلیت هرم منحوس حکومت اشغالگر اسلامی را، از حیطه اختیار و انتفاع ساقط خواهند نمود؛ و آن را به حضیض ذلت و خواری می افکنند!

این امر، پیچیدن یک نسخه برای مردم در بند درون مرزهای میهن اشغال شده مان نیست. این یک حرکت سنجیده ای خواهد بود؛ که می تواند با استفاده از تز ” نافرمانی های مدنی ” به آن پرداخت!

به هیچ کجای عالم هستی بر نخواهد خورد؛ اگر مردم در سراسر ایران، یک روز از سوار شدن بر اتوبوس ها و ترامواها و متروهای درون شهری، و تاکسی های شهرهای خودشان خودداری بکنند؟ هیچ اتفاق سوئی روی نخواهد داد؛ اگر این مردم، یک هفته از خریدن چند قلم از خوراکی هائی که نیاز دارند دوری نمایند( حتی اگر دچار ضعف جسمانی هم بشوند. چون در حال طی نمودن مسیری یاری دهنده، برای ساقط نمودن اهریمن از قدرت شیطانی او هستند؛ باید که پیه برخی از ناملایمات را بر تن خویش بمالند.)!

کافی است که یک هفته آموزگاران و دبیران مدارس کشور، استادان دانشگاه ها و سایر مراکز علمی ایران، از حضور در کلاس های درس شان خودداری بکنند. آنوقت مردمی که برای آینده فرزندان خویش نگران هستند؛ رانندگان تاکسی هائی که رنج چند روز بدون مسافر ماندن را تحمل می کنند؛ کاسب هائی که اجناس شان روی دست ایشان می ماند و کسی آنها را نمی خرد؛ اداراتی که کارمندان آنجا به دلیل استفاده نکردن از اتوبوس و تاکسی و …، نمی توانند به موقع در محل کارشان حاضر باشند؛ و صدها نمونه دیگر از این قبیل، لرزه های متناوبی خواهند بود؛ که تمام اندام این هرم ننگین، از پایه تا رأس آن را، دچار زلزله و پس لرزه های ” نافرمانی های مدنی ” ، که مردم بدان برخاسته اند می نماید!

آنگاه خواهیم دید، که خامنه ای متجاوز به حقوق ایرانیان، با تمام توان خود و نوکران و مزدوران حکومتی و دولتی خودش، کوچکترین نیروئی جهت مقابله با پدیده غیر طبیعی این زلزله کشنده را نخواهند داشت؛ و در برابر اراده و خواست منطقی مردم، هیچ کاری از دست شان بر نخواهد آمد که انجام بدهند!

فاصله میان آرزو و به دست آوردن آن، فقط یک گام است. اگر بخواهیم که آن را به دست بی آوریم؟!

محترم مومنی

مقاله قبلیسقوط سرزمینی نامدار به منجلاب حقارت های بسیار! بقلم بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدیخامنه ای در باره « صلح » یا « مصلحت » ، چه اظهار نظری نموده است؟! از نگاه بانو محترم مومنی روحی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.