چه بخواهند و چه نه؟ هر چه که در این جهان بزرگ به وجود میآید؛ فقط دارای آغاز و شروع مطلق نیست. بلکه در موقع معین که یا طبیعت آن ایجاب میکند؛ و یا سازندهی آن، عمرمحدود و معینی را برای پدیدهی خود در نظر گرفته است. یکباره همهچیز پایان مییابد؛ و آن موجود خوب یا پلید، یا یک ماجرای مثبت یا منفی سیاسی – اجتماعی – فرهنگی یا اقتصادی، به انتهای هستی خویش پا میگذارد؛ و سرانجام دچار نیستی ابدی خویش میگردد!
این مقوله، فقط در باب رویدادهای طبیعی و برخاسته از تغییرات فیزیکی جوی و هوا و زمین و آسمان نیست. بلکه در صورت غیرطبیعی بودن آن نیز، بدون تردید آغاز و پایان اش، از نظرگاه سازنده و به وجود آورنده آن، یا دستخوش ماندگاری طولانیمدت میشود؛ و یا توسط به وجود آورندهاش، عدم و نیستی مبتنی بر یک تاریخ پایان مقررشده از سوی به وجود آورنده آن که برای آن رخداد یا موجودیت حقیقی و حقوقی در نظر گفتهشده را، از حیطه هستی ساقط میگرداند؛ و آن را به دیار فنا و نابودی حتمی رهسپار مینماید!
حکومتهای گوناگون در چرخه هستی این جهان نیز، به خواسته سازندگان آنها، بهاتفاق تمامی زیرمجموعههای دولتی و نهادها و وابستههای قانونی ایشان بر سرکار میآیند؛ و پس از طی نمودن عمری معین که بنا بر دلائلی برای آنها در نظر گرفتهشدهاند. یا بر اریکه قدرت میمانند؛ و یا از زمامداری آن سرزمین برچیده و حذف میشوند؛ و با نابودیشان، به عرصه تاریخ آن دیار میپیوندند!
بستگی به نوع مدیریت ایشان در محل استیلای خودشان، یا با خوشنامی از دور سیاستگذاری در آن دیار خارج میگردند؛ و یا درنهایت بدنامی و سرافکندگی و رسوایی و زبونی، از قدرتی که لیاقت آن را نداشتهاند. برکنار گشته و به زبالهدانی تاریخ آن سرزمین سرنگون میشوند!
این چرخه بودن یا نبودن بر سر قدرت، در شکل ظاهریاش، در مورد اگر نگوییم تمامی حکومتهای دنیا، بلکه دستکم بر هستی بسیاری از حاکمیتهای محیلانه و ددمنشانه و جنایتکارانه حاکمان مستبد برخی از ممالک گیتی، بهخصوص همواره در دولتهای واقع در بعضی از کشورهای جهانسومی، حضور آشکار و ملموسی مییابد؛ و به دلیل عدم توانائی این حاکمان، در توسعه یابی این سرزمینهای عقبافتاده از رشد و ترقیهای بینالمللی عمال حاکم بر آن ممالک، هستی حاکمیت منفورشان پایان مییابد؛ و درنهایت بدنامی به زوال خویش میرسند!
این چنین است حکایت حاکمیت استبدادی و ددمنش جمهوری پلید آخوندی در ایرانزمین که با توطئه حزب دموکرات آمریکا و تصمیم نهائی آیتالله!! «جیمی کارتر» ملعون، در میهن همواره سرافراز ما شکل گرفت؛ و اکنون پس از چهلویک سال که از عمر ننگین حکومت اشغالگرانهشان میگذرد. حتی خود آورندگان ایشان هم بهدرستی پی بردهاند؛ که چه دستهگل متعفن و زشت و کثیف و نامطلوبی را به آبدادهاند؟!
ازاینرو، اکنونکه نوکرشان به سیم آخر زده و نهایت نافرمانیاش از ارباب را آشکار مینماید. برای بازگرداندن آبروی تباهشده خودشان، به لطایف الحیل میکوشند. تا که هر چه زودتر دودمان این ناکسان را، با شعلههای آتش غضب خود بسوزانند؛ و آنها را از حیطه هستی نامیمون و تبهکارانهشان ساقط نمایند!
اما از باب آنکه برای آبروی جهانی خویش نیز ارج قائلاند. درصدد تدارک دیدن ابزارهایی هستند؛ که بهوسیله آنها، میان رهبری خودکامه انقلاب سیاه و شوم اسلامی سید علی خامنهای و برخی دیگر از دستاندرکاران این حکومت مبتذل و اهریمنی، بهویژه رئیسجمهور دولت بیکفایت شیخ حسن روحانی، اختلافات پنهان و آشکاری را پدید بی آورند. تا سرانجام همگیشان را، به بدترین شکل ممکن و با فضاحتی که در مخیله هیچیک از سردمداران جمهوری مصیبت آفرین اسلامی نمیگنجد. این عمال و شاگردان اهریمن را، از درجه اعلائی که به ایشان داده بودند. ساقط و اخراج نمایند؛ و حکومت پلید و ننگینشان در ایرانزمین را، به نیستی ابدی ایشان برسانند!
از برخی از صاحبنظران مسائل سیاسی در ایران میشنویم؛ که میگویند: بهظاهر دوستانه و فریبکارانه این جلادان حاکم بر ایران کنونی توجه نکنید. همگیشان در خفا به جان یکدیگر افتادهاند؛ و با وزش یک تندباد اعتراضی، از سوی مردم دربند و ستمدیده و به پا خاسته ایران، دستکم نیمیشان بهسوی مردم میآیند. تا درون شعلههای خشم خیزش عمومی این ملت بهجانآمده در کشورمان، نسبت بهتمامی این سیهدلان جنایتکار و حاکم بر ایران اشغالشده ایشان، نسوزند و خاکستر نشوند!
کافی است که چند هزار تن در خیابانهای یک یا چند شهر بزرگ در کشورمان گرد هم بی آیند. آنگاه مشاهده خواهید کرد؛ که دیری نخواهد پائید که سایر هممیهنان رنجدیدهمان، مخصوصاً بسیاری از ابوابجمعی آرتش، از پائین ترین درجه آنها تا امیران صاحبنام همه پایگاههای آرتشی مملکت اشغالشدهمان که در انتظار بروز یک آشوب ملی در سطح کشور میباشند. سلاحهایشان را بردارند؛ و به جمع مردم به پا خاسته کشور بپیوندند!
فراموش نکنیم که آخوند فقط میتواند؛ مردم سادهانگار ایران را فریب بدهد. آن تعداد از ایرانی هائی را که نشستهاند تا ببینند و بشنوند؛ که روسیاهانی مانند خامنهای و رئیسی و علم الهدی و سایر این شاگردان اهریمن در میهن ایشان چه میگویند؟ تا آنها هم در کمال سادهدلی به آن اراجیف تعلقخاطر نشان بدهند؛ و به همه لاطائلاتشان عمل بکنند!
ولی خوشبختانه تعداد این سادهدلان آسان اندیش، بسیار بسیار کمتر از بقیه هممیهنانی است؛ که برای هجویات و چرندیات این قوم فاسد و دروغپرداز، پشیزی ارزش قائل نیستند. اگر در شرایط کنونی که هجوم ویروس کرونا در ایران، به نسبت برخی دیگر از کشورهای جهان زیاد و وحشت برانگیز میباشد؟ چه لزومیدارد که مردم بدون استفاده از پروتکلهای ایمنیزا، به مساجد و زیارتگاهها و مکانهای برگزاری نماز جمعه بروند؟ تا یک آخوند دزد و فاسد و سودجو، برایشان خطبههای پیش از نماز را بیان کند. یا هم لباس پلیدتر از او، برای زوار نادان رضا و معصومه و …… زیارتنامه بخواند؛ و یا آن دیگری که رندتر از بقیهشان میباشد. کاروان زیارتی راه بیندازد و این فریبخوردگان آموختههای اسلام ناب محمدی را، با دریافت کردن مبالغ هنگفتی از این سادهدلان، آنها را به زیارت امامزاده هائی ببرد؛ که نه جسدی درون آنها میباشد؛ و نه میتوان بر اصالت شجره نام چه هائی که آخوندها میگویند متعلق به مردگان مدفون در آن خانههای شیطان است اطمینان داشت!
ناآگاهی و فریب خوردنهای مردم سادهانگار از مشتی آخوند و ملا و رمال و تعزیهخوان و…؛ و نیز، سرانجام به پایان عمر خود میرسند؛ و جوانان آگاه و دانای میهنمان، به کور باطنهای اطراف خود یادآور خواهند شد. این مزخرفاتی را که در مغزهای شما فروکردهاند. فقط و فقط برای سودرسانی به خودشان تدارک دیدهاند. چشم حقیقتبینتان را بگشایید و ببینید. اگر این امامان و امامزادههایشان، دارای قدرت اعجاز و شفابخشی و مشکلگشائی بودند؟ چرا همگیشان نتوانستند دریابند؛ که امویان و حتی بسیاری از عباسیون، درصدد کشتن و نابود کردن ایشان بودهاند؟!
یا همین خامنهای چلاق، چرا تابهحال نتوانسته است؛ معلولیت دست خودش را از بین ببرد؛ و خویشتن را شفا بدهد؟ شما که در جریان خونریزیهای انجامشده بهفرمان خمینی دجال هستید؛ و میدانید که لقب امام و رهبر و …. را، خود همین مردم نادان به او دادهاند؛ و هماکنون نیز سید علی را «امام خامنهای» مینامند. به قول آگاهان: «کاشان اگر دور است؟ قم که نزدیک است»؛ اگر از امامان پیشین و قداست آنها فقط شنیدهاید؟ اکنون به امامانی که در این عهد و زمانه دیدهاید و میبینید توجه نمایید؛ که هر چه میکنند و میگویند. جهت فریب دادن مردمانی است؛ که سرزمین ثروتمندشان را در استیلای خویش بدارند؛ و دارائیشان را به یغما ببرند!
اما از آنجائی که عمر ظلم و ستم نیز، بسیار کوتاهتر از هر مورد و پدیده دیگری است. عمر حاکمیت خونخوار این ظالمان و ستمگران هم به پایان رسیده است!
خانم فاطمه سپهری، دلاور بانویی که حکم شنیع ۹ سال اسارت در زندان دژخیمان رژیم آخوندی را منحل شده و اخیراً از اسارتگاه خویش آزاد گشته، با آنکه همسر شهید نیز هست. در مصاحبهای که با یکی از شبکههای تلویزیونی پارسیزبان خارج از کشور با او انجامگرفته، با رشادت کامل از میزان تنفر خویش از جمهوری اسلامی و مقام رهبری آن میگوید. زندانی دیگری به نام آقای احمدی راغب که سالهاست به خاطر فعالیتهای مدنی خویش، بهطور متناوب دستگیر و زندانی میشود. نزدیک به یک ماه است که در اعتصاب خوراک به سر میبرد. دو سه نوبت در دو هفته اخیر، از درون شکنجهگاه رژیم، بسیار دلاورانه نوار صوتی خودش را برای رسانههای برونمرزی میفرستد؛ و نهایت بیزاری و تنفر خویش از این جمهوری جنایتپیشه را اعلام میدارد. نزدیک به یک سال پیش، چهارده تن از دلاوران مرد و زن ایرانزمین، پلاکارد به دست به خیابان آمدند؛ و شجاعانه درخواست استعفای خامنهای را مطرح نمودند!
بسیارند قهرمانان دیگری از ایرانیان درون مرزهای کشورمان که میزان تنفرشان از رژیم حد و اندازه ندارد؛ اما در نخستین روزی که جمعیتی از معترضان ایرانی دوباره پای به میدان مبارزه علیه حکومت آخوندی بگذارند. به آنها ملحق میشوند؛ و صدای رسای تنفرشان از این بیدادگران را به فلک خواهند رساند!
آیا وقت آن نرسیده است؛ که جمعیت انبوه آزادیخواه ایرانی، سکان کشتی نجات خود و بقیه هممیهنان را در دست بگیرند؛ و باهمتی براندازانه، این سفینه نجات را به ساحل آزادی خود و میهن بزرگشان برسانند؟ این فقط تنها راه شروع هدف در جهت پایان دادن بر حاکمیت ابلیس در ایران است!
محترم مؤمنی