دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
افسانه ای پیرامون “کُدکس[1] گیگاس” (Codex Gigas) هست که جالب و زیباست شنیده شود. در گذشته های دور که راهبی مرتکب گناهی شد، برای نجات از دست مجازات، روح اش را به شیطان فروخت، و در مقابل، این کتاب را از شیطان هدیه گرفت. شیطان تنها در یک شب کُدکس گیگاس را نوشت و نگاره گری کرد[2].
عجیب تر از همه، یافته هایی است که طی بررسی های علمی متن توسط انسان و دستگاه های الکترونیکی بدست آمده است. آن ها تأیید کردند که کل کتاب در مدت زمان بسیار کوتاهی نگاشته شده است و دهشتناک این که بررسی های مختلف از کتاب نشان می دهد، هیچ انسانی نمی توانست نگارش متن و نگاره های کتاب را –آن هم با این کیفیت تمام کند، و دهشتناک تر این که کُدکس گیگاس تماماً با یک دستخط و توسط یک نفر و بدون کوچکترین تغییری در آن نوشته شده است و این برای یک انسان هرگز مقدور نیست و دستخط قطعاً باید طی نگارش اندک تغییری می کرد، آن هم کتابی غول پیکر به طول 92 سانتیمتر و عرض 50 سانتیمتر، با 320 صفحه (البته چند صفحه آن کنده شده) و وزن 74 کیلوگرم، با نگاره های بسیار، و این از قدرت هر انسان خارج است. در صفحات انتهایی کتاب، تصویری از یک شیطانک هست که افسانۀ نوشته ها مدعی است، تصویر نگارندۀ آن کتاب است.
اما اعجاب انگیزتر محتوای کتاب است. با شنیدن نام دوم کتاب که توسط دیگران به انجیل شیطان هم معروف شده (با انجیل شیطانی اشتباه نشود)، معمولاً تصور می کنند با کتابی مواجه خواهند شد مشابه بسیاری از کتاب های شیطان پرستان و جادوگری. اما در میان بهت دینداران و باورمندان، “تم اصلیِ” انجیل شیطان، همان مضامین و روایات عهد عتیق (اسفار -تورات- و کتاب های پیامبران پس از آن تا زمان عیسی مسیح) و عهد جدید (اناجیل و روایات پس از آن) است!؟ درست خواندید. گرچه کتاب با گردشی در تمامی تاریخ بشر، نشان می دهد که در جای جای تاریخ بشریت رد پای شیطان هست، اما مضمون اصلی کتاب و روح اثر، به کتب مقدس نظر دارد. تنها زمانی معنای زهرخند شیطان را که در صفحه 299 کتاب رفته، بدرستی و “به تمام معنا فهم می کنید” که این مضمون کتاب را درک کنید که کتاب شیطان، چیزی نیست جز همان کتبی که برای قرن ها و هزاره ها، دینی و عمدتاً الهی می پنداشتند!! در جای جای کتب مقدّس، متون شیطانی خفته است و آن شکلک شیطان دارد به بشریت می گوید که در تمام این سال ها، شیطان با تدلیسی حساب شده اوامر و احکام خود را با نقاب اوامر و احکام دینی و الهی و در بند بند کتب مقدس به خورد انسان ها داده است (در قرآن به این تحریف کتب مقدّس پیشین اشاره شده است) و به همین سبب انسان ها بسیاری از کثیف ترین و ضد انسانی ترین اعمال و کارها را با تازیانۀ تعصب و تحجر -و به نام دین و خدا، اما به کام شیطان- نسبت به همنوعان شان مرتکب شدند!؟
گفتنی است گرچه باورمندان یهودی و مسیحی اسفار خمسه عهد عتیق را که به تورات معروف است، نگارش موسی می پندارند، اما در تحقیقات اخیر پیرامون شان، نگارش شان را به قرون پنجم و ششم قبل از میلاد مسیح نسبت میدهند.
شوک بزرگ کُدکس گیگاس در حقیقت برای کسانی که به قرآن به عنوان کلام خداوند اعتقاد دارند نیست، بلکه برای سایر ادیان الهی است. در قرآن از تحریف کتب مقدّس پیشین سخن رفته است و شاید تنها حساسیت روی واژه شیطان باشد. اما ولقعیت این است که نفس تحریف کلام خدا، چون افترا به خداوند است، عملی شیطانی است، چه توسط ابلیس صورت گرفته باشد و چه هر شخصیتی دیگر. شوک اصلی برای سایر ادیان ابراهیمی است که عهد عتیق و عهد جدید را تماماً کلام خدا و مقدس و درست می دانند. البته تناقضات عهد عتیق و عهد جدید (که نزد مسلمانان به تورات و انجیل معروف هستند) از قبل هم برای محققان و هم دیندارانی که که طوطی وار چیزی را نمی پذیرند، جای تردیدهای بسیاری در تاریخ به جای گذاشت و بسیاری به همین خاطر در تاریخ، قربانی همین تحریفات و تعصبات و تحجرات حاصل از آن شدند. در عهد عتیق در جای جای آن بسیار روی خدای یکتا (یهوه) تآکید می شود که دیدنی نیست و از باورمندان می خواهد هیچ شمایل یا حتی تجسمی از آن –ولو در ذهن- نسازند، اما در جای دیگری از عهد عتیق –سفر پیدایش، باب هجدهم- یهوه به شکل انسان به نزد ابراهیم ظاهر می شود. یا در جایی دیگر یعقوب، אֱלֹהִים (الوهیم) را رو در رو می بینید (در حالی که در یهودیت خداوند اساساً جسم نیست تا دیده شود، چه رسد رو در رو) و با الوهیم (گفتنی است الوهیم دارای چند معنی است و یکی از این معانی خداوند است) کُشتی می گیرد و یعقوب یک پای الوهیم (از منظر یهودیان “الوهیم” -در اینجا- به مفهوم فرد یا شخصی است که دارای قدرت است و از صفات و کنیه های خداواند نیز بوده و در ادبیات عبری و تورات به معنای خدایی که همه نیروها از او منشا گرفته، به کار می رود) را می گیرد و از طریق این باجگیری از الوهیم، برکت اش را درحقیقت گرو می گیرد(!؟):
כה וַיִּוָּתֵ֥ר יַעֲקֹ֖ב לְבַדּ֑וֹ וַיֵּאָבֵ֥ק אִישׁ֙ עִמּ֔וֹ עַ֖ד עֲל֥וֹת הַשָּֽׁחַר׃ כו וַיַּ֗רְא כִּ֣י לֹ֤א יָכֹל֙ ל֔וֹ וַיִּגַּ֖ע בְּכַף־יְרֵכ֑וֹ וַתֵּ֙קַע֙ כַּף־יֶ֣רֶךְ יַעֲקֹ֔ב בְּהֵֽאָבְק֖וֹ עִמּֽוֹ׃ כז וַיֹּ֣אמֶר שַׁלְּחֵ֔נִי כִּ֥י עָלָ֖ה הַשָּׁ֑חַר וַיֹּ֙אמֶר֙ לֹ֣א אֲשַֽׁלֵּחֲךָ֔ כִּ֖י אִם־בֵּרַכְתָּֽנִי׃ כח וַיֹּ֥אמֶר אֵלָ֖יו מַה־שְּׁמֶ֑ךָ וַיֹּ֖אמֶר יַעֲקֹֽב׃ כט וַיֹּ֗אמֶר לֹ֤א יַעֲקֹב֙ יֵאָמֵ֥ר עוֹד֙ שִׁמְךָ֔ כִּ֖י אִם־יִשְׂרָאֵ֑ל כִּֽי־שָׂרִ֧יתָ עִם־אֱלֹהִ֛ים וְעִם־אֲנָשִׁ֖ים וַתּוּכָֽל׃ ל וַיִּשְׁאַ֣ל יַעֲקֹ֗ב וַיֹּ֙אמֶר֙ הַגִּֽידָה־נָּ֣א שְׁמֶ֔ךָ וַיֹּ֕אמֶר לָ֥מָּה זֶּ֖ה תִּשְׁאַ֣ל לִשְׁמִ֑י וַיְבָ֥רֶךְ אֹת֖וֹ שָֽׁם׃ לא וַיִּקְרָ֧א יַעֲקֹ֛ב שֵׁ֥ם הַמָּק֖וֹם פְּנִיאֵ֑ל כִּֽי־רָאִ֤יתִי אֱלֹהִים֙ פָּנִ֣ים אֶל־פָּנִ֔ים וַתִּנָּצֵ֖ל נַפְשִֽׁי׃ לב וַיִּֽזְרַֽח־ל֣וֹ הַשֶּׁ֔מֶשׁ כַּאֲשֶׁ֥ר עָבַ֖ר אֶת־פְּנוּאֵ֑ל וְה֥וּא צֹלֵ֖עַ עַל־יְרֵכֽוֹ׃ לג עַל־כֵּ֡ן לֹֽא־יֹאכְל֨וּ בְנֵֽי־יִשְׂרָאֵ֜ל אֶת־גִּ֣יד הַנָּשֶׁ֗ה אֲשֶׁר֙ עַל־כַּ֣ף הַיָּרֵ֔ךְ עַ֖ד הַיּ֣וֹם הַזֶּ֑ה כִּ֤י נָגַע֙ בְּכַף־יֶ֣רֶךְ יַעֲקֹ֔ב בְּגִ֖יד הַנָּשֶֽׁה׃
25 و یعقوب تنها ماند، و مردی تا سپیدهدم با او کشتی گرفت. 26 دید که نمیتواند از عدهی او برآید و دست به ران او برد و در کشتی با او به ران یعقوب آسیب زد. 27 و گفت رهایم کن که سپیده دمیده است، و گفت رهایت نمیکنم تا این که برایم دعا کنی 28 و به او گفت اسمت چیست و گفت یعقوب 29 و گفت: دیگر یعقوب نیستی بلکه اسراییل هستی، چون با خداوند و با مردم مجاهده کردی و پیروز گشتی. 30 و یعقوب پرسید و گفت لطفاً نامت را بگو و گفت چرا راجع به اسمم میپرسی و آنجا او را دعا کرد. 31 و یعقوب نام آن مکان را «پنیال» نامید چون خداوند را رو در رو دیدم و نجات یافتم. 32 و آن گاه که از پنوئل گذشت خورشید بر او تابید در حالی که او از رانش میلنگید. 33 از این رو بنیاسراییل عرقالنساء را که روی ران است تا به امروز نمیخورند، چون (خداوند) به ران یعقوب بر عرقالنساء آسیب زد. عهد عتیق، تورات، سفر برشیت (سفر پیدایش)، باب (فصل) 32، آیات 25 تا 33.
البته مفسران تورات، آن را در آیات فوق به عنوان خداوند تعبیر نمی کنند و فرشته تأویل می کنند، که -تا حد زیادی (تعریف و ترجمه دقیق آن، روح القدس است) درست است، اما آیات فوق آن را نمی گوید و لفظ فرشته (מלאך) در عبری که در تورات به کرات بیان شده، در اینجا می توانست به کار رود که نرفته است و ترجمه درست و دقیق آن، روح القدس است. ترجمه های متفاوت از این دست که در کتب مقدس ادیان دیگر هم زیاد رفته است و یک نمونه دیگرش در اوستاست که در هند که چند خدایی رایج است، ترجمه ها از خدایان متعدد نام می برند و در ایران که یکتاپرستی، همان متن (اوستا) به عنوان فرشتگان تعبیر و ترجمه می شود.
باری، قرآن در عین حال، در آیاتی به پیامبر –محمد- به صراحت می گوید که شیطان طی تاریخ، مدام سعی کرده تا نکاتی اشتباه و مخالف وحی الهی را به عنوان وحی الهی به پیامبران و خداوند نسبت دهد و تحریفات کتب الهی پیشین از همین روی است که با وحی جدید خداوند در حقیقت آن را اصلاح می کند:
52 وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُول وَ لا نَبِیّ إِلاّ إِذا تَمَنّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللّهُ آیاتِهِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
53لِیَجْعَلَ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ الظّالِمِینَ لَفِی شِقاق بَعِید54 وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلى صِراط مُسْتَقِیم. قرآن، سوره حج، آیات 52-54.
«ما پیش از تو هیچ رسول یا نبیای را نفرستادیم مگر آنکه چون آرزو می کرد شیطان در آرزوی او [چیزی باطل] القاء می کرد* پس الله آنچه را شیطان القاء کرده بود نسخ می کرد سپس آیات خویش را استواری میبخشید* تا آنچه را شیطان در سخن او می افکند برای بیمار دلان و سنگدلان آزمونی باشد.»* قرآن، سوره حج، آیات 52-54.
به بیان واضح تر، آیات قرآن دارد به انسان ها و حتی پیامبر به صراحت می گوید، صرف این که به شما، از جمله به پیامبران وحی می شود، ملاک نیست و شاید آن تحریفات شیطان –طی انتقال وحی از خداوند به انسان- باشد؛ آن هم دقیقاً درون وحی الهی!؟ جالب تر این که دلیل آن را نیز می گوید “تا بیماردلان و سنگدلان” را آزمایش کند. پس صرفِ دریافت وحی، ملاک حقانیت وحی نیست. کُدکس گیگاس دارد همان مضمون را –البته پس از قرآن- عیان می سازد.
قرآن پیامی جالب تر برای حتی باورمندان به وحی الهی دارد، که شنیدنی تر است. قرآن جایی دیگر شکل دیگری از تخطی از خواست خدا با فهم مضمامین الهی از کتب مقدس، از جمله قرآن را تحت عنوان “شبهات” معرفی می کند:
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ. قرآن، سوره آل عمران، آیه 7.
«اوست خدایی که قرآن را بر تو فرستاد که برخی از آن کتاب آیات محکم است که اصل و مرجع سایر آیات کتاب خداست و برخی دیگر متشابه است، و آنان که در دلشان میل به باطل است از پی متشابه رفته تا به تأویل کردن آن در دین راه شبهه و فتنهگری پدید آرند، در صورتی که تأویل آن را کسی جز خداوند و اهل دانش نداند؛ گویند: ما به همه کتاب گرویدیم که همه از جانب پروردگار ما آمده، و به این (دانش) تنها خردمندان آگاهند». قرآن، سوره آل عمران، آیه 7.
خدا در قرآن –طی این آیات- می رساند، صرف آمدن چیزی در کتب مقدس، “از جمله خود قرآن“، که آن مضمون حتی شیطانی نیز نباشد، بلکه الهی باشد و توسط خداوند وحی شده است- دلیلی بر آن نیست تا حجت را تمام شده بپندارد و چه بسا آن ها (شبهات) توسط خداوند به عمد گذاشته شده تا شما را بیازماید. بیازماید که برای رفتن به بهشت حاضری هر جنایتی کنی!؟ آن انسانی ترین وجوه انسانیت را انگشت گذاشته که چه بسا شخصی، کاری ضد انسانی را که در کتب مقدس آمده، حاضر به انجام اش نشود. اما راز اصلی قضیه در سوی دیگر آن خفته است و او با چنین تخطی است که از آزمون الهی موفق و برنده بیرون می آید و اگر مرتکب جنایت با توصیه کتب مقدس و تصور برنده شدن در آزمون -و رفتن به بهشت- شده بود، درحقیقت بازنده آزمون الهی بود و نشان می داد که در دل میل به باطل داشته است و برای سعادت خود حاضر به هر جنایتی نسبت به دیگری است. به عبارتی، خدایی که قرار است از بشریت آزمون بگیرد خدای نیست که برحسب دست خطی در کتابی آزمون برگزار کند، بلکه آن خدایی است که از رگ گردن به انسان نزدیک تر است؛ یعنی فطرت الهی ما که بخش آگاهانه آن به شکل وجدان در ما بیدار می شود و از این روی از آن طریق (وجئان) “بر ما داوری” می کند و “پیروزمند آزمون الهی کسی است که از آزمون وجدان سربلند بیرون بیاید”. آن به ما به صراحت می گوید، هر حکم یا توصیه دینی و حتی الهی تا با انسانی ترین و وجدانی ترین معیارها در دل انسان محک زده نشده، قابل اعتماد و اتکا نیست و هرگز سلب مسئولیت از انسان نمی کند و عمل به دستورات دینی که در کتب الهی آمده تحت عنوان “تکلیف” اساساً الهی نیست و معیاری اشتباه است، “تا وقتی با وجدان بشری محک زده نشود”.
شیطان نیز وجدان بشری و فطرت الهی انسان را درنیافت، به همین سبب به انسان سجده نکرد و مطرود درگاه الهی شد. از آن روی که انسان واجد وجدان بشری و فطرت الهی است، مستحق سجده سایر مخلوقات به انسان شد. اگر انسان واجد خدای درون (فطرت الهی که به عنوان امانت الهی نیز از آن یاد شده که هیچ موجودی توانست پذیرای آن شود، به جز انسان) نبود، هیچ فرشته ای حق سجده به انسان را نداشت و آن سجده شرک محسوب می شد. به عبارت واضح تر، اگر وجدان بشری یا فطرت الهی نادیده گرفته شود، انسان دچار همان لغزش شیطان می شود. از این سبب است که “همه از اوییم و به سوی او باز می گردیم”.
[1]– آزتک ها برای ثبت تاریخ شان از نوعی خط تصویری در کتابی به نام «کئودکس» استفاده می کردند. کُدکس از کاغذ، پارچه یا پوست حیوانات درست می شد. برای نگارش این کتاب ها از قلم موهای نازک که به شکل بادبزن در هم پیچیده می شد، استفاده می گشت. اساساً کُدکس به معنی کتاب برگه دار است (در مقابل کتاب های طوماری) و در اصل کُدکس در لغت به لاتینcaudex به معنی تکهچوب بوده و به برگههای دستنوشته و بههمبسته پوست یا پاپیروس یا حتی کاغذ گفته میشد. نخستین بار رومیها بودند که این شکل از کتاب را به وجود آوردند و آن در طول سالیان بعد، به آرامی و به تدریج جایگزین طومارها گشت.
[2]– کتاب تا سال 2008 در کتابخانه ملی سوئد در استکهلم نگهداری می شود و پس از آن پراگ منتقل شد.