چقدر زود بهار عربی به زمستان عربی تبدیل شد!

0
144

به همان اندازه که نام بهار موجب شادی و به وجد آمدن و داشتن احساسی دل انگیز می شود؛ نام زمستان هم احساس انجماد و خمودگی و بی تحرکی را در آدمی به وجود می آورد. وقتی که ” بهار عربی ” در بعضی از کشورها آغاز گشت، در میان ملت های این ممالک، که دلشان را به دیدن منظره دل انگیز فرا رسیدن آن، و در آغوش گرفتن پیک آزادی خوش کرده بودند؛ و در میان آنهائی که جهت رهائی از استبداد حکومت های دیکتاتوری در میهن شان، فرا رسیدن ” بهار عربی ” را با تمام وجود باور کرده بودند؛ ملت کشور مصر نیز وزیدن نسیم ” بهار عربی ” در سرزمین خویش را، با ریختن در خیابانها و اعتراض نمودن به رئیس جمهورشان حس نموده، و به رسیدن ” بهار عربی ” در سرزمین شان خوشآمد گفته، و به نظر خودشان به آن تحقق بخشیدند!

 ایشان در زمره نخستین ملتی بودند، که با باور نمودن وزش نسیم ” بهار عربی ” در میهن خود، رئیس جمهور مادام العمر این سرزمین، حسنی مبارک را از حیطه اختیار ساقط کردند. سرانجام بعد از یک مدت نسبتا طولانی، توانستند به پیروزی دست بیابند، و خودشان برای سرنوشت سیاسی و اجتماعی کشورشان تصمیم بگیرند!

 بر همین اساس، انتخابات آزاد جهت گزینش رئیس جمهور جدید در سرزمین باستانی مصر شکل گرفت؛ و در نهایت فردی را به ریاست جمهوری مصر برگزیدند، که به یک گروه سر تا به پا آلوده در لجنزار دگماتیسم دینی وابسته بود؛ گروهی که به لحاظ فکری، خرافی و دین زده می باشند، و از نظر خشن بودن شهره هستند. حال چگونه چنین فردی به ریاست جمهوری در کشور مصر برگزیده می شود( یا که به گونه ای بر ملت آنجا تحمیل می گردد) را باید از اشخاص صاحب نامی که در عرصه سیاست مصر فعال می باشند پرسید؟!

 پذیرفتن محمد مرسی ، یکی از وابستگان فکری و ایدئولوژیکی گروه غرق شده در استبداد دینی ” اخوان المسلمین ” در پست ریاست جمهوری کشور مصر، و جایگزین نمودن او به جای حسنی مبارک، به وسیله مردم این کشور، برآمده از نوسانات همان ” بهار عربی ” است؛ که کشورهای ثروتمند و دارای نفوذ عرب زبان و عرب تبار، بر ملت مصر تحمیل گردانیدند!

 پس از گذشتن یک سال از ریاست مرسی، سرانجام ملت مصر دریافتند، که گوتی ” بهار عربی ” از بیراهه وارد سرزمین ایشان گشته بود؛ و آن نتیجه ای که آنها در انتظارش بودند را، برای ایشان به ارمغان نیاورد. در دو سه ماه اخیر، شاهد بودیم که مردم مصر، چقدر غیرتمندانه باری دیگر به خیابانهای میهن شان آمدند؛ و به کمک آرتش آن کشور، فردی را که نمی خواستند سرنوشت سیاسی میهن شان را رقم بزند، دستگیر نموده و از کار برکنارش کردند!

 اکنون که مدتهاست از وزش نسیم بهار عربی در میان ملت های بعضی از ممالک جهان می گذرد؛ هنوز شاهدیم که باز هم مردمان این ممالک چه فریب سنگینی را از دشمنان خویش خورده اند؛ و چه ریا و نیرنگ هائی همچنان در کار بوده، که آنها نتوانسته اند به تشخیص بد و خوب توفیق بیابند. و متأسفانه، آنچه را که ایشان بدان دل خوش نموده و نسیم آزادی می پنداشتند؛ جز تندبادی حامل طوفانهای خشمگین و خانمان برانداز، که جان بسیاری از شهروندان این کشورها را بگیرد نبوده است!

 در میان ملت هائی که طوفان های درهم شکننده ” زمستان عربی ” ، بهار عربی شان را زیر و زبر نموده است؛ مردم کشور مصر بر آن هستند، که اصولا به هیچ بهار دیگری اجازه داخل شدن به مملکت شان را ندهند. آنها که با هزاران بدبختی و تحمل زیانهای جانی و مالی بسیار، حسنی مبارک رئیس جمهور مادام العمر مصر را از اریکه قدرت به پائین کشیدند؛ و برای همیشه دستش را از حاکمیت مصر کوتاه گردانیدند؛ پس از انتخاب مرسی به ریاست جمهوری کشور مصر، بوی تند و متعفنی از یک تزویر و کلک سیاسی به مشام شان رسید. آنها از کنشهای مرسی مشاهده می نمودند، که احساس شان به آنها دروغ نگفته، و دیری نخواهد پائید، که یک جمهوری ننگین اسلامی دیگر در مملکت مصر نیز بر پا خواهد شد؛ و ایشان هم مانند ملت ستمدیده ایران، از این پس از جام حکومت جز زهر نخواهند نوشید!

 باید اذعان نمود که در این رابطه، ملت مصر هوشمندانه تر از ما ایرانیان عمل نموده اند؛ چرا که اجازه نداده اند تا این رئیس جمهور آلوده به سموم ویرانگر مذهب خرافه پرور، بیش از یک سال بر اریکه قدرت باقی بماند. چنین شد که باری دیگر جهت براندازی ریاست جمهوری کشورشان قیام نمودند. اما از آنجائی که او هم طرفدارانی برای خودش دارد( خرافه زدگانی که از راه گوش مغزهای شان را منفعل و غیر قابل استفاده نموده اند.)؛ ایشان هم به هواخواهی و طرفداری رئیس جمهور اسلام پناه مصر، برای مقابله با مخالفان مرسی راهی خیابانها گشتند!

 در خبرها آمده بود، چند روزی است که از سوی آرتش این کشور، به دلیل شرایط اضطراری در مصر، به دولت موقت آنجا اندرز داده شده، که با وزارت کشور کنونی در مصر همکاری های لازم را بکنند. حتی مطرح شده است، که به نوعی مشاهده می شود که باز هم به پیشنهاد آرتش، رفت و آمدهای شبانه در قاهره و برخی دیگر از شهرهای بزرگ مصر کنترل و محدود بشود( یک نوع حکومت نظامی) بی صر و صدا!

 تردیدی وجود ندارد، که با حضور چنین موقعیت کاملا ناهمواری در این مملکت، ملت آن خیلی سریع و دور از انتظار، بهار عربی شان به زمستان عربی تغییر ماهیت داده؛ و آنهمه انتظار برای در آغوش کشیدن آزادی، به یأس و حرمان بدل شده است. با آنکه این مردم میهن پرست، همچنان غیرتمندانه در کوی و برزن آنجا اقامت شبانه روزی نموده اند؛ ولی با سرنوشتی که ملت سوریه نیز با آن روبرو گشته است؛ بعید به نظر می رسد که وضعیت سیاسی مصر و مصریان هم به زودی تغییر بکند. شاید در خبرها شنیده باشید که کشورهای دیگر، به ویژه کشور فقیری مانند سودان، چگونه در این شرایط اضطراری، برای همه ممالک محکوم به تنفس در هوای ” بهار عربی “! بخصوص سوریه و مصر، در حال سوء استفاده های مادی خودشان می باشند. چرا که حاکمان سودان در حال اجرای یک نمایش دویوزه بازی کردن هستند؛ از هر جائی که به آنها پیشنهاد داده بشود، برای سودان تفاوتی ندارد. چون آنها پول می گیرند تا برای هر دو گروه در دو سوی جنگ داخلی در کشورهای سوریه و مصر اسلحه ببرند. از طرف حکومت جنگ طلب اسلامی پول می گیرند، تا اسلحه های ارسالی آنها را به بشار اسد و طرفداران محمد مرسی برسانند. از سوی کشورهای قدرتمندی که مایل هستند در این دو کشور همیشه جنگ و آشوب باشد هم پول می گیرند؛ تا سلاح های ارسالی ایشان را به دست مخالفان آن دو حکومت برسانند!

 چه ” بهار عربی ” باشد و چه ” زمستان عربی ” ، آنچه که نابود می شود و بازنده همیشگی است؛ به قول ضرب المثل زبان شیرین خودمان: ” مرغ و گوسفند مجلس عروسی و عزا ” هستند؛ که پیوسته قربانی می شوند؛ هم در بهار و هم در سایر فصلهای سال!

 تابستان 2572 آریائی هلند

 محترم مومنی روحی

مقاله قبلیبدلکار سینما در مسابقات پارکور قطع نخاع شد..
مقاله بعدیفلسطينيان چگونه سربازشان را به وزير تبديل كنند!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.