« معجزه لیس زدن ضریح امامزاده ها » ! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
253

در برخی از کشورهای جهان، به ویژه آنانی که رعایت مسایل حقوق بشری در آنها مرسوم است؛ و یا ممالکی که به خاطر امکانات خوب اقتصادی، و نیز آنچه که در قانون اساسی کشور ایشان آمده است. به شهروندان خودشان که سالمند می باشند، و یا گرفتار معضل بیکاری هستند. همه ماهه مبلغی را به عنوان « حقوق بیکاری » به ایشان می دهند!

از جمله این کشورها، سرزمین بزرگ و ثروتمند چین، یا به تعبیر سیاستمداران « اژدهای زرد » است. که با احتساب دارا بودن بیشترین ساکنان در این کره خاکی، دارای نزدیک به سه میلیارد تن جمعیت می باشد چنین قانونی وجود دارد؛ و حکومت چین ملزم است؛ که طبق قانونی اساسی آنجا، به تعداد زیادی از ساکنان دیار خود، همه ماهه این مبلغ را بپردازد. لازم به بیان است، که یکی از استان های پر جمعیت چین، استان « ووهان » است؛ که بیشترین ساکنان آن را، افراد سالمند تشکیل می دهند. به بیانی دیگر، ساکنان این استان(ووهان) که تقریبا هیچ منفعتی برای سرزمین خودشان ندارند. اما همه ماهه، مبالغ هنگفتی از درآمدهای کلان این کشور را به خودشان اختصاص می دهند. و این به آن معناست، که اینها جز مزاحمت مالی و معنوی برای حکومت چین نداشته و ندارند. بر این اساس، زنده بودن شان هم نمی توانست تفاوتی مثبت برای این سرزمین را در بر داشته باشد!

از اینرو، یکباره دنیا مشاهده می کند؛ که یکی از خطرناک ترین بیماری های جهان به نام « کووید ۱۹ » که برآمده از ویروس بسیار خطرناک « کرونا » است؛ و از طریق ویروس « کرونا » تولید می شود. ضمن آن که بیشتر ساکنان « ووهان » را آلوده می سازد؛ از همانجا نیز به سوی برخی دیگر از ممالک گیتی، مخصوصا شریک اقتصادی «اژدهای زرد» ایران هجوم می برد؛ و تعداد زیادی از شهروندان ایرانی را، به خودش مبتلا می نماید؛ و بسیاری از ایشان را هم به کام مرگ می فرستد!

به تعبیر و پندار نگارنده چنین نمایانده می شود؛ که تولید و پراکندگی این ویروس، ابتدا در « ووهان » شروع گشته، و سپس جهت رفع شبهه از خودشان، برنامه راهی شدن آن به ایران، و از ایران به سوی بسیاری دیگر از ممالک جهان مخصوصا کشورهای همسایه با ایران عملی می گردد. که البته ابتدا کاملا یک ایده منفعت طلبانه چینی بوده است؛ که جهت رها ساختن خودش از پرداخت کردن ماهیانه میلیون ها یا شاید میلیاردها «یوآن» ( واحد پول رایج کشور چین ) به کسانی بوده است؛ که تقریبا هیچگونه فعالیت و درآمدی نداشته و ندارند، و نمی توانند کم ترین مبلغی را وارد خزائن مالی کشورشان بکنند. بلکه برعکس همه ماهه، مبالغ کلانی از دارائی خزانه داری مالی کشور چین را هم، با عنوان » حقوق بیکاری » به خودشان اختصاص می دهند!

وقتی هم که حدود سه هزار تن دانشجوی ایرانی در چین و مخصوصا در استان « ووهان » زندگی بکنند که می کردند؛ بدیهی است که تعداد زیادی از ایشان(ایرانیان ساکن چین) به این ویروس بسیار خطرناک مبتلا شده بودند؛ و در سفرهای خود که به دیدار اقوام شان به ایران رفت و آمد دارند. به گونه ناخواسته، افرادی از آنان را نیز مبتلا نموده باشند. در نتیجه، آرام آرام بسیاری از شهروندان ایرانی را هم به « کووید ۱۹ » آلوده کرده اند!

طبیعی هم به نظر می رسد؛ که حاکمیت دلسوز!!!!!! ملاها به چگونگی هر نوع موقعیت ناگوار مردم کشور، و نیز دولت کاملا بدون وابسته و خودمختار!!!!! هیولائی به عنوان دولت دوازدهم به ریاست آخوند بسیار توانا و کاردان!!!!! شیخ حسن روحانی، که همگی شان مدیران نا کارآمد و نا لایق مملکت اشغال شده ما، و هم میهنان اسیر و دربند مان می باشند. هیچ تردیدی به وجود نمی آید؛ که این افراد کاملا بی کفایت، اما بی نهایت وقیح و سودجو و قدرت پرست باشند؛ که جز به منافع خویش نیندیشند!

آنچه که در هر موقعیتی در درجه نخست مد نظر آنها قرار بگیرد؛ میزان بهره برداری های منفعت طلبانه شان، از آنچه که به آن می پردازند باشد و بس. چرا که اینها برای ایجاد آبادانی در مملکت ما، و به وجود آوردن همه نوع بهبودی و امکانات رفاهی در کلیه شرایط زندگانی مردم ایران، و یا برقراری انواع تحولات مادی و معنوی، برای پیر و جوان و خرد و کلان و مرد و زن ایرانی، بیرق منحوس حکومت منفورشان را در ایران نیافراشته اند. بلکه جز بدخواهی برای این سرزمین بزرگ و شهروندان آبرومند آن را، در اذهان پلیدشان نمی پرورانند!

ایجاد چنین دوستی عمیقی میان سردمداران رژیم ملاها با چینی ها، به واسطه رابطه های وسیع تجاری ایشان، و تدارک دیدن سودهای فراوان برای طرفین می باشد. آنقدر که مردم چینی در ایران مخصوصا در شهرهای بزرگ دیده می شوند. در کم تر جائی از ممالک گیتی وجود دارند. با این تفاوت، که در ممالک غربی، در برخی از استان های بزرگ شان، مناطقی مشاهده می شوند؛ که اصطلاحا به آنها « محله چینی ها » می گویند. اما در ایران، تا آنجائی که می دانم. چنین محله هائی در هیچ کجای همه استان های میهن مان وجود ندارد. اینهمه چینی در یک سرزمین، نمی توانند وابستگان یا کاردارهای نظامی و سیاسی و سایر کارکنان دفتر نمایندگی چین در پایتخت، و درکنسولگری های شان در مراکز استان های بزرگ ایران باشند. چون که آنها بازرگانان ثروتمند چینی هستند؛ که مدام جهت تحویل دادن کالاهای تجاری خودشان، به صاحبان یا نمایندگان شرکت های بازرگانی در ایران هستند؛ که مشتریان اصلی و پر و پا قرص کالاهای چینی می باشند!

من که نزدیک به سی سال است که در ایران نبوده ام. اما از سایر ایرانیانی که به آنجا رفت و آمد دارند می شنوم؛ که چندین فروشگاه بزرگ لوازم خانگی، و تعداد زیادی سوپر مارکت بزرگ که متعلق به چینی ها هستند. در ایران دایر شده اند؛ که به صورت استیجاری در اختیار برخی از فروشنده های ثروتمند ایرانی می باشند. البته توافق نموده اند؛ که به مدت سه ماه هیچ اجاره بهائی به صاحبان اصلی و سرمایه گذار آنها( چینی ها ) نپردازند. ولی پس از گذشتن سه ماه مورد توافق طرفین، هم اجاره بها به آنها داده بشود؛ و هم نیمی از هزینه قیمت اجناس و کالاهائی که توسط چینی ها به این فروشگاه ها و سوپر مارکت ها وارد می شوند. به وسیله مستاجر ایرانی به آنان پرداخت بشود. ضمن آن که سود کسب شده از درآمدهای متعلق به فروشگاه ها میان شرکای چینی و ایرانی ایشان تقسیم گردد!

اکنون به درستی متوجه می شوم، چگونه بوده که سیاستمداران سیاس و دانا دنیا، به ایشان( چینی ها) نام پر معنای « اژدهای زرد » را داده اند؟!

رفت و آمدهای مجانی شان به چین و بالعکس، به وسیله هواپیماهای « ماهان ایر » متعلق به سپاه پاسداران انجام می گیرند. به اندازه کافی کالاها و اجناس بازرگانی شان را که به ایران می آورند. را نیز به ویروس « کرونا » که حامل بیماری « کووید ۱۹ » می باشد می آلایند. مردم ساده انگار کشورمان هم، به دلیل آن که اجناس چینی ارزان تر از بقیه است. بیشتر وسایل و اجناس مورد نیازشان را از فروشگاه های ایشان می خرند. بدیهی است که تعدادی شان هم، از طریق خریدن اجناس مربوطه، که به ویروس خطرناک « کرونا » آلوده اند دچار این بیماری خطرناک بشوند. وقتی هم که به علت ازدیاد افراد آلوده به این بیماری، و نبودن امکانات کافی جهت معالجه بیماران، با پیشنهاد تعدادی از کارشناسان عاقل و منطقی، از حکومت و دولت ملاها خواسته می شود؛ که درب تمامی امامزاده ها و زیارتگاه ها را، به دلیل پیشگیری از سرایت بیشتر این بیماری به دیگران ببندند. نادان هائی هم پیدا می شوند؛ که جهت به نمایش گذاشتن مراتب نادانی خود، و ارادت ابلهانه شان به آخوند و ملا، در کمال کثافتکاری زبان پلیدشان را به ضریح هائی که همه روزه عده ای از افراد نادان به زیارت شان می روند می مالند و آن را می لیسند.تا اثبات کنند؛ که این فلز آلوده نیست. بلکه شفا دهنده هم می باشد!

خواجه عبدالله انصاری: « پروردگارا، آنهائی را که عقل دادی چه ندادی؟ و آنانی را که عقل ندادی چه دادی؟ » !!

محترم مومنی

مقاله قبلیچه بخوریم، چه بکنیم، تا بدن خود را در مقابل ویروس کرونا قوی نگه بداریم؟! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدیبازگشت کرونا به چین
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.