ز تعارف کم کنید و بر مبلغ بی افزائید! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
184

بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل، پس از گفت و گوی طولانی مدت سه شب گذشته(یکشنبه شب، یکم دسامبر ۲۰۱۹ میلادی )، که در آن به طور مفصل با پریزیدنت دونالد ترامپ رئیس جمهوری ایالات متحده، در ارتباط با مسایل ایران، به خصوص خیزش قهرمانانه کنونی مردم دلاور کشورمان علیه رژیم جنایتکار آخوندی، مذاکره نسبتا مبسوطی با یکدیگر داشتند. سیاستمداران جهان، به ویژه آنانی که در کشور اسرائیل، به نخست وزیر شان و دولتمردان وی توصیه های سیاسی خویش در زمینه های گوناگون، مخصوصا در رابطه با جمهوری اسلامی را ارائه می دهند؛ بر این باور هستند، که به زودی این دو( پرزیدنت ترامپ و نتانیاهو) بر اساس قرار قبلی که با همدیگر گذاشته اند. در یکی از روزهای پیش رو با همدیگر ملاقات خواهند داشت!

به احتمال زیاد، هر گونه گفت و گوئی که در شرایط کنونی در واشینگتن میان این دو مطرح بشود؛ در باره یک سوژه قدیمی( چگونگی ساقط کردن رژیم منفور اسلامی در ایران) ، و از قدرت خارج نمودن آخوندهای این فرقه تبهکار، از آنچه که بر آن تسلط یافته اند خواهد بود. مساله ای که نزدیک به چهل و یک سال از آن دم می زنند؛ و ظاهرا هنوز در این رابطه، بر یک تصمیم مشترک دست نیافته اند!

مگر آن موقعی که بی هیچ دلیل واضح و مبرهنی، تصمیم به فرو پاشیدن حکومت پادشاهی پهلوی گرفتند؛ و ملت ساده انگار ایرانزمین را، چنان فریفتند که ایشان را جهت مخالفت با حکومت پادشاهی پهلوی به خیابان های ایران کشاندند. تا نیت پلید خویش را به ثمر برسانند؛ و مردم بی گناه ایران را، با حاکم کردن چنین اهریمنانی بر کشور ایشان، در بدترین شرایط ممکن از هزاران ساله این مملکت قرار دادند. نیازی به اینهمه سکوت و بی توجهی در باره موقعیت بدی که نصیب ملت شریف ایران می نمودند داشتند؛ که اکنون با وجود اینهمه قتل و غارت و جنایت که در کشور همین ملت به ستوه آمده رخ می دهند. با اینهمه کم تفاوتی، یا بهتر است که آن را بی تفاوتی محض بنامیم. با این قضیه برخورد می نمایند؟!

تا کنون( از شروع رویداد خیزش پر معنای مردم ایران، که از شامگاه روز جمعه بیست و چهارم آبانماه آغاز گشته، و تا به حال < شامگاه روز سه شنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۸ خورشیدی > ادامه یافته است. ) ؛ نشنیده و خبردار نشده اند؛ که به قول نهادهای بین المللی، فقط در شهریار در جنوب غربی تهران، حدود ۲۵۸ تن از مردم رشید آنجا کشته شده اند؛ و در دو روز اخیر، در چند منطقه ماهشهر، تقریبا نزدیک به یکصد و چهل تن از شهروندان آنجا، توسط نیروهای امنیتی رژیم جانی پرور آخوندی از جمله سپاه پاسداران انقلاب ننگین اسلامی، که به وسیله سلاح های بزرگ آتشین مانند « دوشکا » و « تیربار » نصب شده بر روی کامیون های تویوتا، و نیز به وسیله پهپادهای مهاجم و تیراندازی های مرگبار آنان به سوی مردم خشمگین و معترض ماهشهر، که با دیدن این تهاجمات وحشیانه، به سوی « نیزارهای» واقع در اطراف شهرک های « جراحی » و « چمران » پناه برده بودند کشته شده و از حیطه ی هستی دلاورانه خودشان ساقط گشته اند. نمی بایست واکنش های بشردوستانه خویش در این باره را ابراز نمایند؟!

دیگر باید چند تن از مردم مظلوم و بی پناه ایران، حتی کودکان و نوجوانان کشور، به دست این جانیان کشته بشوند. تا آقایان جهت سرنگونی این ددمنشان وحشی و بی آبرو ، زحمت اندکی تامل بر تاختن بر جنایتکاران رژیم منحط ملاها، و نیز پایان بخشیدن به چنین سرنوشت شومی که خودشان برای مردم بی پناه ایران تهیه نموده و تدارک دیده اند بپردازند؟!

بدیهی است که انتخاب اول تمامی میهن پرستان ایرانی، سرنگون کردن جنایت پیشگان جمهوری نفرت برانگیز آخوندی در کشور نامدارشان، توسط خود ایشان باشد. که به امید اهورای یکتای ایرانزمین چنین نیز خواهد شد. اما در شرایطی که این جانوران بسیار وحشی، حتی به وسیله پهپادهای مسلح شان، به این مردم بی پناه حمله می کنند و آنها را به رگبار می بندند. وجدان ناکار آمد جهانی، و غیرت پوشالی دولتمردان قدرتمدار ممالک بزرگ، اعضای کم اثر و بی تفاوت و علی السویه نهادهای بین المللی، به ویژه اعضای « سازمان ملل متحد » چگونه می توانند. با دریافت کردن چنین خبرهای تاثر آور و تاثیر گذاری، مساله را میان خویشتن، با انجام دادن چند تلفن و یا مذاکره پنهانی با یکدیگر خاتمه ببخشند؟!

بهتر و منطقی تر است؛ همانگونه که خودشان این جانیان رذل و قدرت پرست را، بر ایران و ملت آن تحمیل و مسلط نموده اند. اکنون نیز گامی در جهت ساقط نمودن قدرت اهریمنی سران این حاکمیت جنایت پیشه بردارند. تا که در این رهگذر، شاید که با تمهیدات بین المللی خویش بتوانند: اکنون دیگر « ز تعارف کم کرده و بر مبلغ بی افزایند» !

امروز در ایران زلزله و سیل و ….. روی می دهد؛ فردا ممالک توانمند، چندین هواپیما از کمک های مردمی خویش را به ایران می فرستند. تا که مقداری لباس و گرمکن و چادرهای صحرائی را، به مردم زلزله زده و سیلزده ایران هدیه نمایند. پس فردا، دست کم در خود پایتخت در خیابان « چرچیل » در منطقه لاله زار و استانبول، تمامی هدایا و وسایل اهدائی کشورهای ارسال کننده آنها، در فروشگاه های همیشه شلوغ و پر مشتری آن به فروش می رسند. و این به آن معناست؛ که همه مردم دنیا آگاه می باشند؛ که ایران خودش مملکت ثروتمندی است؛ و در هر شرایطی، قادر به کمک رسانی به مردم آسیب دیده کشور می باشد. به شرط آن که، مسؤلان و صاحبان قدرت و مدیران حکومتی و دولتی در این کهندیار، دولتمردان دزد و شیاد و قدرت پرست و نادان جمهوری پلید آخوندی نباشند؟!

« یا رب روا مدار، که گدا معتبر شود ***** گر معتبر شود، ز خدا بی خبر شود» !

محترم مومنی

مقاله قبلییک انبار مُهمّات متعلق به سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در شرق سوریه هدف حملات هوائی قرار گرفت
مقاله بعدیعموی آرشام ابراهیمی؛ شبانه دفن کردیم؛ باید بگویند چه کسی بچه ما را کشته است؟
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.