« دوشاخه » لق شده رژیم آخوندی، در حال خارج گشتن از « پریز » قدرت حاکمیت است! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
258

« دوشاخه » لق شده رژیم آخوندی، در حال خارج گشتن از « پریز » قدرت حاکمیت است!

آدمی یک روزی به دنیا می آید و یک روزی هم از این دنیا می رود. آنچه که از او بر جای می ماند؛ کارنامه عملکرد وی، در زمان زندگی او، و نتایج تاریک یا درخشان کردار وی، در دوران زندگانی مثبت یا منفی او است. هر فردی به نسبت مقام و جایگاهی که درون اجتماع خود دارد؛ و نیز به اندازه آثار خوب و بدی که از حضور او در جامعه باقی می ماند. یا نکونام و آبرومند از این جهان بزرگ خارج می شود؛ و یا در نهایت بدنامی و شهرت مضاعف در زبونی خویش، با پشت سر گذاشتن پرونده ای سیاه و شرم آور، از این گیتی رخت بر می بندد؛ و با خفت و خواری راهی دیاری دیگر می گردد!

هنگامی که حکومت تا به ابد سرافراز پادشاهی پهلوی، در دوران شاهنشاه آریامهر (پهلوی دوم ) ، از هم فرو پاشیده شد. توطئه های بدخواهان آن مرد بزرگ، موجبات فریب خوردن مردمی ساده انگار را فراهم آوردند؛ تا که بتوانند یکی از بزرگ ترین رقیبان حتمی خودشان، در تمامی زمینه های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و علمی و فرهنگی را، از پیش روی خویش حذف کرده و بردارند. تا اجازه ندهند، که او با برداشتن آنهمه گام های استوار و پیش برنده مملکت بزرگ و زیبا، و ملت با شعور و میهن پرست خویش، به سوی آنچه که همگان در سراسر جهان، حسرت رسیدن به چنان جایگاهی را داشتند. از اعلاحضرت فقید شادروان محمدرضا شاه پهلوی، و ملت برومند او بگیرند!

لطفا به عبارات زیر، که برگرفته از « فرهنگ ایران، و طراح و سازنده ایران نوین » می باشد. و از دهان گهربار آن میهن پرست یگانه خارج شده، و بر روی صفحات پرنیانی نشریات داخلی و خارجی در بسیاری از ممالک دنیا جای گرفت. را با دقت میهن پرستانه خودتان ملاحظه بفرمائید؛ و سپس بیش از هر زمان دیگری، به یاد بی آورید؛ که ….. : « چه بودیم و چه شدیم»؟!

شاهنشاه آریامهر: « می خواهم استاندارد زندگی در ده سال آینده در ایران، دقیقا مانند استاندارد امروز در اروپا باشد. در بیست سال آینده، ما باید از ایالات متحده جلوتر باشیم. » :

« I want de standard of living in Iran, in ten years time to be exactly on a level in that Europa today. In twenty years time, we shall be ahead of the United States.
Mohamad Reza Pahlavi SHahanshah Iran.

حالا به درستی در می یابید؛ که چرا در چهل و اندی سال پیش، دولت دموکرات آمریکا به ریاست جمهوری آیت الله جیمی کارتر ملعون!!! به اتفاق دولتمردان کشورهای صاحب قدرت برتر و بزرگ در اروپا، در جزیره منفور « گوآدالوپ» آن جلسه مخفیانه را تشکیل دادند؛ و جهت براندازی حکومت پادشاهی پهلوی در ایران، طراحی نمودند و برنامه ریزی کردند؛ و آن ماجرای شوم را به اجرا گذاشتند؟!

نسل پوسیده نیز، با فریب بزرگی که از بدخواهان ایران و ایرانی و حکومت میهن پرست و سازنده آن خورد. که صدالبته نقش منحوس جای پای بیگانه پرستان نادانی مانند(توده ای های مصدقی، کمونیست های غیر مصدقی ، چپی های دیگر فرقه های ضد حکومت پهلوی و نوکران حاکمیت شوروی کمونیستی ، چریک های فدائی اقلیت و اکثریت ، مارکسیست لنینیست های نادان، و مخصوصا پیروان خشکه مقدس و نابخرد فرقه ی مسلمان نمای مجاهدین خلق « منافقین خلق » ، با دریافت نمودن پول های فراوان از کشورهای نفت خیز درون منطقه خاورمیانه، به ویژه عربستان سعودی و قطر، به آمریکا و اروپائی های راست و چپ قول دادند؛ که با فریب دادن ملت ایران، همه آن فرومایگان را به آرمان اهریمنی خودشان برسانند!

اما اکنون در این برهه زمانی، نسل سوخته که جز سختی و نگرانی و تیره روزی را در حاکمیت جنایت آفرین آخوندی تجربه نکرده است. در کمال رشادت و میهن پرستی، و با علم به این امر که این نامردمان اشغالگر میهن شان، ذره ای انصاف و جوانمردی در وجود حقیرشان نیست؛ و با بی رحمی کامل به سوی آزادیخواهان و حق طلبان ایرانیان به پا خاسته شلیک می کنند؛ و جهت خنثی نمودن تلاش های میهن پرستانه ایشان، از انجام دادن هیچگونه عملیات ضد بشری نیز فروگذاری نخواهند کرد. با رشادت کامل، اقدام به خیزش عمومی نموده اند. تا سرانجام و به هر طریق ممکن، دوشاخه سست و لق شده حاکمیت مستبد و مستاصل ملاها در سرزمین اهورائی خویش را، از پریز قدرت پرستی و سودجوئی این اشغالگران فاسد و دزد و جنایت پیشه خارج نمایند. تا بالاخره بعد از چهل سال سیه روزی و ناکامی، با ساقط نمودن این تازی تباران از قدرت، و جایگزینی آن با یک حکومت مردمی و کاملا ایرانی و مسؤل و وظیفه شناس، حتی جهت کم کردن بارسنگین گناهان نسل پیش از خود، به این مهم بپردازند؛ و اشتباهات آنان را نیز جبران نمایند!

به امید هر چه سریع تر سرنگون شدن تمامیت این رژیم ضد ایرانی آخوندی، فرصت تازه ای برای تنفسی سالم تر را، به خود و سایر هم میهنان ستمدیده اما دلاور خویش بدهند!

محترم مومنی

مقاله قبلیدرخواست برایان هوک از شبکه‌های مجازی: حساب‌های کاربری «رهبران جمهوری اسلامی» را مسدود کنید
مقاله بعدیمحمد مساعد بازداشت شد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.