تیرها هوائی شلیک شده اند. اما دو تن کشته و چند تن به شدت مجروح گشته اند! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
223

فکر نکنید اتفاق خاصی به وقوع پیوسته، یا سرانجام امام!!!! خامنه ای، پس از سی سال که از رهبری , امامت اش بر انقلاب منفور اسلامی شان می گذرد. بالاخره یکی از معجزات خودش را آشکار و رو کرده، و این واقعه اعجاب برانگیز را به وجود آورده است؟!
روز شنبه نوزدهم امرداد ماه ۱۳۹۸ خورشیدی، در پی درگیری میان شهروندان محمودآباد در استان مازندران، که دو کشته و چند مجروح بر جای گذاشته است؛ مقامات نظامی جمهوری اسلامی، هرگونه شلیکی به مردم را رد می کنند و می گویند: افراد بر اثر « تیراندازی هوائی » کشته شده اند؛ و مرگ آنها « تصادفی » بوده است!
نیروی هوائی آرتش جمهوری اسلامی، در بیانیه خود مدعی شده است؛ که صاحبان زمین مردم را تحریک کرده اند(مرادشان این است: که یعنی این درگیری، هیچگونه ربطی به آرتش رژیم ملاها، مخصوصا پایگاه نیروی هوائی شان در آن منطقه نداشته است.)!

بر اساس حکم قطعی دادگاه دستگاه قوه قضائیه در استان مازندران، بخشی از اراضی پایگاه هوائی آرتش، که در حاشیه روستای « بیشه کلا » در بخش « سرخرود » شهرستان محمود آباد واقع شده، می بایست که به نفع ساکنان آن منطقه آزاد می گشته است. حادثه درگیری روز شنبه نوزدهم امرداد ماه، در محمود آباد مازندران، زمانی روی داده است؛ که به گزارش « ایرنا » ماموران پایگاه هوائی آرتش جمهوری اسلامی در آن محل، به سوی مردم و مامورانی، که قصد اجرای حکم قطعی دستگاه قضائیه مازندران را داشته اند. اقدام به تیراندازی کرده اند!

جزئیاتی از درگیری مسلحانه نظامیان با مردم، بر سر تخلیه اراضی مربوطه در محمود آباد در استان مازندران، که دو کشته و جهار مجروح هم بر جای گذاشته است ؛ به نوعی محتوی مصداقی معماگونه است؛ که به سادگی نمی توان آن را تحلیل نمود. با این که آرتش مدعی شده، که فقط تیراندازی هوائی انجام داده است. اما مقامات جمهوری اسلامی می گویند؛ چند تن از ماموران آن بایگاه در آنجا دستگیر شده اند!

به درستی بوئی از اختلاف درونی، میان سرکردگان این حاکمیت جنایتکار دیکتاتوری به مشام، چشم انتظاران سقوط هر چه سریع تر کلیت این حکومت فاشیستی و جنایت پیشه می رساند؛ که البته موردی مبرهن و قابل انتظار نیز هست!

ظاهرا از آنجائی که آقایان، در هر پست و مقامی که از این جمهوری اشغالگر اهریمنی می باشند. کاملا بوی سرنگونی شان را دریافت کرده و می کنند. به همین خاطر نیز، بر آنند؛ که آخرین ترکش های دزدانه و ستمگرانه و جنایتکارانه خودشان را، به این مردم بی دفاع و بی پناه وارد کنند. تا در لحظات پایانی عمر منفور رژیم واپسگرا و خودکامه شان، آخرین چپاول های غارتگرانه را، از دارائی های ملی این مردم دربند به اجرا بگذارند!

ناگفته پیداست، که وجب به وجب این سرزمین اهورائی، به ملت آریائی آن تعلق دارد؛ و مردم ایران به هر شکل و روشی، می بایست از آنچه که متعلق به ایشان و نسل های بعدی میهن شان می باشد. با احساس وظیفه و مسؤلیت میهن پرستانه شان، مراقبت و نگهداری کنند. حتی اگر سردمدارن تا به دندان مسلح این جمهوری انیرانی و ضد بشری، با همه امکاناتی که دارند؛ در صدد به دست آوردن حق مسلم ملت همواره سرافراز ایرانزمین باشند!

این جاهلان، تفاوت میان دست کم ده هزار سال عمر ایران باستانی را، با هزار و جهارصد سال از حضور دین شان در پهنه ی این کرده خاکی را نمی دانند. آن موقعی که ژن های خبیث موجودیت این جانیان، نه در کمر پدرهای اجدادشان، و نه در بطن مادرانی که همسران همان مردهای هزاران سال پیش وجود نداشته است. اما سلول های گرانقدر اجداد میهن پرست ایرانیان، از پدران نکونام و مادران پارسا خوی آنها، از بهترین دبیران دیوانی( وزرای آزموده و دانای دولت های نخستین پادشاهی در سراسر گیتی) بوده اند. که در همان زمان نیز، از سوارکاران برجسته و کشاورزان کاردان و هنرمندان بی بدیل و دلاوران و رزمندگان جنگجو و مقاوم، جهت حراست از استقلال و حفاظت از مرزهای بی نظیر کهندیار شاهنشاهی شان بوده اند. که چنین برجستگی هائی، نه در موجودیت تازیان بیابانگرد و سوسمار خوار و بدوی، و نه حتی در کلیت قاموس آئین قاتل پرور اسلامی شان وجود داشته است!

هنگامی که در آغازین سالهای ظهور!!!! اسلام ناب محمدی ایشان، وحشیانه به ایران آن زمان حمله کردند و هجوم آوردند. تقریبا به مدت شش قرن هم در کشور مان، به حاکمیت مستبدانه و بری از انسانیت خویش پرداختند. در اثر استیلای آن بی خردان تازی تبار و صحرا نشین بر ایرانزمین، زیان های بسیاری بر ما و سرزمین آباء و اجدادی مان رسید؛ که بیان همگی شان در این مختصر نمیگند. اما….. : « آب دریا را اگر نتوان کشید*** پس به قدر جرعه ای باید چشید» !

مهم ترین زیانی که حضور آن اشغالگران غارتگر بر ما وارد آورد؛ اشاعه زبان تازی شان در میان مردم آن موقع در ایران بود؛ که ناگزیر و به خاطر (استمرار) در کاربرد شان، واژه های عربی بسیاری، مانند همین کلمه « استمرار » و مشابه آن، در جای جای زبان مادری ما وارد شدند؛ و آنرا آلودند!

دست کم ده سال، از زمانی که شروع به پاک نمودن و پیرایش زبان زیبای پارسی مان، از آلودگی های زبان عربی نموده ایم می گذرد. از همان موقع تا کنون، مرتب به دوستان و آشنایان یادآوری می کنیم؛ که واژه عربی « سلام = تسلیم محض به عرب های حاکم بر ایران » را به کار نبرند؛ و به جای آن واژه همیشه زیبای « درود » را مورد استفاده خود قرار بدهند!

به همین مدت نیز مشغولیم؛ که به دوستان بسپاریم. هرگز از کلمه « غذا » که به معنای ادرار شتر ماده در زبان عربی است؛ به جای واژه منطقی و ادبی « خوراک » استفاده نکنند. در نهایت تاثر و تاسف، حتی در رسانه های شنیداری و گفتاری و خواندنی درون و برون مرزهای میهن باستانی مان، هستند کارشناسان و مجریان و دست اندرکاران فراوانی، که همچنان از کلمه غذا استفاده می کنند. چه رسد به افراد معمولی و عوام این روزگار؟!

نمونه های زیادی از داخل شدن کلمه های عربی داخل زبان زیبای پارسی هستند؛ که نمی توان همه شان را در یک نگارش گنجاند. ولی آنانی که دارای احساس مسؤلیت، نسبت به گویش درست خود می باشند؛ بد نیست که پژوهش ها و آموخته های خود را، با سایر هم میهنان تقسیم بکنند. تا همگان را نسبت به این امر اساسی آگاه نمایند. البته دوستان مسؤل و میهن پرستی هستند؛ که مدت ها از این اقدام میهن پرستانه شان می گذرد. اما کارهای نیکو را، هر چه زیادتر هم انجام بدهیم؛ باز هم کم هستند!

محترم مومنی

مقاله قبلیچگونه کرامت زنانه مان خدشه دار نشود؟! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدیطراحی یک هواگرد شبیه بشقاب پرنده
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.