چهاردهم امرداد ۱۳۸۵خورشیدی، انقلاب مشروطیت! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
633

جنبش مشروطه، یا جنبش مشروطه خواهی، انقلاب مشروطه ، یا انقلاب مشروطه خواهی، مجموعه کوشش ها و رویدادهائی است؛ که به امضاء کردن « فرمان مشروطه » به دست مظفرالدین شاه قاجار، در چهاردهم امرداد ۱۳۸۵ خورشیدی انجامید؛ و تا دوره محمدعلی شاه قاجار، برای تبدیل حاکمیت استبدادی به حکومت مشروطه ادامه یافت؛ و منجر به تشکیل مجلس شورای ملی، و تصویب نخستین قانون اساسی ایران گردید!

در این باره احمد کسروی نویسنده ، تاریخ نگار و تحلیلگر مسائل سیاسی چنین نوشته است: « در زمان قاجار، ایران بسیار ناتوان گردید؛ و از بزرگی و جایگاه و آوازه آن کاسته شد؛ و انگیزه آن ( ناتوانی ایران )، بیش از همه یک چیز بود؛ و آن این که جهان، دیگر شده، و کشورها به تکان آمده، ولی ایران به همان وضع پیشین خود باز می ماند. » !

کسروی در ادامه دیدگاه خود در این باره می افزاید: « اینان خود کاری نمی کردند؛ و دیگران را هم نمی گذاردند کاری کنند. در زمان محمدشاه قاجار، میرزا ابوالقاسم قائم مقام وزیر کاردانی بود؛ و کارها را هم به شایستگی پیش می برد. ولی محمد شاه او را کشت؛ و جای اش را به حاجی میرزا آقاسی داد. » !

در زمان ناصرالدین شاه قاجار، میرزا تقی خان امیر کبیر، به پیراستن و آراستن ایران می کوشید. ولی ناصرالدین شاه او را کشت. سپس حاجی میرزا حسین خان سپهسالار به انجام دادن کارهائی برخاست. اما ناصرالدین شاه قدر ندانست. او را نگه نداشت؛ و مردم هم ارج کارهای او را ندانستند و نشناختند!

در اوائل حکومت ناصرالدین شاه قاجار، ناخشنودی مردم کشور از ستم های وابستگان حکومت قجرها رو به افزایش نهاد. با تاسیس مدرسه دارالفنون، و آشنائی تدریجی ایرانیان، با تغییرات و تحولات جهانی، اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون در کشور، تغییر دادن حاکمیت استبدادی به حکومت قانون را، نیرو بخشید و تقویت کرد!

نوشته های روشنفکرانی مانند: حاج زین العابدین مراغه ای، عبدالرحیم طالبوف، میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا ملکم خان ، میرزا آقاخان کرمانی و سید جمال الدین اسدآبادی و دیگرانی چند، زمینه های مشروطه خواهی را فراهم آورد!

مجموعه سخنرانی های سید جمال واعظ، و ملک المتکلمین، توده های مردم مذهبی را، با اندیشه های بهره مندی از آزادی و منافع مشروطه خواهی آشنا می کرد. نشریاتی مانند: حبل المتین، چهره نما، حکمت و کمی بعد ملانصرالدین، که همگی شان در خارج از ایران منتشر می گشتند. در گسترش اندیشه آزادی خواهی و مخالفت با استبداد حکومت قاجار، نقش مهمی را ایفا می نمودند!

سرانجام با کشته شدن ناصرالدین شاه قاجار، به دست میرزا رضای کرمانی، که آشکارا انگیزه خود را، قطع ریشه ستم و تعلیمات سید جمال الدین اسد آبادی نامیده بود. کوشش بیشتر در روند مشروطه خواهی، در میان مردم را سبب گردید. میرزا نصراله ملک المتکلمین، سید جمال الدین واعظ، حاج میرزا یحیی دولت آبادی، با دیگر تکاپو کنندگان مشروطه، و سایر هم مسلکان شان، در مخالفت با حکومت قاجار، در باغ میرزا سلیمان خان میکده جمع می شدند. تا با تمرکز بیشتری به فعالیت های انقلابی خود بپردازند. در نتیجه، تکاپوهای ایشان، سرانجام به نقش آفرینی اساسی در تکوین جنبش مشروطه خواهی، و نیز دخالت در پیشرفت آن انجامید!

گروه مؤسس، در تاریخ ششم خرداد ۱۲۸۳خورشیدی، برابر با ۱۲ ربیع الاول ۱۳۲۲ هجری قمری، در حرکتی بی سابقه و جسورانه، اقدام به دعوت کردن از عده ای که مورد اطمینان بودند نمودند. برای محل تجمع شان نیز، باغ میرزا سلیمان خان میکده را انتخاب کردند؛ و چند تن از جمله سید جمال الدین واعظ، ملک المتکلمین و شیخ محمد مهدی شریف کاشانی، سخنرانی هائی نموده، و سپس قطعنامه ای در ۱۸ ماده خوانده شد و به تصویب رسید!

مطالب مهم آن، در ارتباط با نحوه مبارزه با دربار، نحوه جلب نظر روحانیون، روشن کردن افکار عمومی مردم، با سخنرانی ها در مجالس مختلف، نوشتن شرائط و اوضاع بد آن موقع کشور، و ارسال کردن آن به نشریات و مطبوعات خارج از کشور بود. مطابق منابع مختلف تاریخی، حدود نیمی از اعضای این انجمن « بابی » بوده اند. سید جمال الدین واعظ در این باره می گوید: « تفکرات بابی ازلی بر آن انجمن حاکم بوده است ( بابی گری اشاره به ابداع کننده نگرش بابی ها است؛ که منجر به تقسیم شدن بابی ها به دو بخش « بهائی » و « ازلی » بود گردید. ) ؛ ( پس از کشته شدن آخوند سید علی محمد متخلص به باب = کسی که خود را « درب آغازین آئین بهائی» می نامید. و گفته بود؛ که من درب این آئین هستم. پس از کشته شدن او به دست حکام وقت، برادر بزرگ او وی « شیخ بهاء » معروف به « بهاء الله » ، رهبری این فرقه را بر عهده گرفت. ولی برادر دیگرشان « صبح ازل » ، که کوچک تر از آنها بود؛ نیز طرفداران خود را داشت. از اینرو، این آئین به عنوان دو گروه مستقل تشکیل یافتند. « بهائی ها = پیروان بهاء الله» و نیز « ازلی ها = پیروان صبح ازل » ، سید جمال الدین واعظ مراد اش از حاکم بودن دیدگاه ازلی ها بر انجمن مشروطه خواهان، همین فرد( صبح ازل ) بوده است!

در توفیق یافتن مشروطه خواهان، جهت به ثمر رساندن انقلاب شان، بیش از همه دو گروه بختیاری و گیلانی، که خود را مسلح نمودند و به سوی تهران عازم شدند بودند؛ که کوشش آنها به این امر تحقق صد در صدی بخشید. ایشان را مجاهدین راه مشروطیت می گویند. امید که به زودی هم میهنان عزیزمان، در هر کجای این کره خاکی که حضور دارند. با الهام گرفتن از کسانی، که در زمان خفقان استبداد قجری، توانستند به چنین کار شامخ و مهمی دست بزنند. برای رها گشتن از استبداد ملاها در کشورمان هم، با هر امکاناتی که داشته باشند؛ در گروه های بزرگ و هدفمند، از سراسر ایرانزمین به پایتخت بیایند. تا با تجمعات گسترده و میلیونی خودشان، در برابر مراکز مهم حکومتی و دولتی، همان بلائی را بر سر حاکمیت دژخیمان اسلامی در کشورشان بی آورند؛ که آن مجاهدان انقلاب مشروطیت چنین نمودند!

بدیهی است با توجه به « خواستن ، توانستن » است؛ یا « کار نشد ندارد » ؛ و یا به قول جنگجوی دلاور و صاحب نام، ناپلئون بناپارت: « نمی توانم ، نمی شود و نباید، در قاموس ناپلئون جای ندارد.» چنین دیدگاهی، سر منشاء تلاش های آزادیخواهانه مردم کشورمان باشد. تا با بهره گیری از این اندرز غیر مستقیم، بدیهیات منفی فکر و اندیشه شان را، به توانمندی های مثبت و به هدف رساننده تبدیل سازند. تا در این رهگذر، یک رویداد تاریخی بسیار با اهمیت دیگر در کشورشان را، به ثبت تاریخ همواره سر افراز ایرانزمین برسانند!

محترم مومنی

مقاله قبلیهمکاری فارست ویتاکر با آمازون
مقاله بعدیحکم سنگین زندان برای سه زن معترض به حجاب اجباری بدون دسترسی به وکیل
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.