پاسخی به آقای هادی خرسندی طنز پرداز !!!! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
777

ظاهرا آقای هادی خرسندی، جهت باقی ماندن طنازی های شان در تاریخ ادبیات ایران، مهم ترین طنز دوران ادب!!! پروری خویش را، به گونه ای که به ضمیمه این نوشتار و در زیر آن آمده پرداخته است. مطلب ضمیه این نوشتار را، یکی از دوستان دنیای مجازی از « پیک نت » دانلود کرده و برای من ارسال نموده، با هر سطری از این متن ارسالی که مواجه می شوم و می خوانم؛ درد دیرینه، از عدم شناخت درست و کامل مردم ایران، نسبت به کارهای انجام شده توسط دو پادشاه نخست حکومت پادشاهی پهلوی، از آنچه که این شاهنشاهان با کفایت و میهن پرست دودمان و سلسله پهلوی، برای کشور و هم میهنان شان انجام داده اند. تالمی چهل ساله در جان و دل آدمی می نشیند؛ و در قلب و احساس مان، که از مهر و عشق به آن دو شهریار فراموش نشدنی و خدمتگزار ایران و ایرانی آکنده است افزایش می یابد!

فردا و پس فردا( جمعه چهارم و شنبه پنجم امرداد ۱۳۹۸خورشیدی، سالروز پر کشیدن روح های همواره جاوید دو پادشاه بزرگ و میهن پرست و ایرانساز پهلوی، اعلاحضرت رضا شاه بزرگ و اعلا حضرت محمدرضا شاه پهلوی است. ضمن عرض تسلیت به خاندان جلیل پهلوی، به ویژه اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوی سوم، و علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی بی نظیر، و نیز دوستداران و طرفداران این حکومت، جهت آشنائی بیشتر هموطنان میهن پرست، نوشته به اصطلاح طنازانه آقای هادی خرسندی را در اینجا برای تان می گذارم. تا باری دیگر، به دیدگاه های دشمنانه بدخواهان سلسله خدمتگزار پهلوی به ایرانزمین را دریابید؛ و از من بپذیرید: که آنها قهرمان رفتند!
محترم مومنی

رضا پهلوی بهتر است
تاریخ سلطنت پدرش را بخواند!
هادی خرسندی

به شاهزاده رضا پهلوی:

“تاسفباره كه آقاى رضا پهلوى از يكسو ادعا ميكند كه طرفدار آزادى است, و از سوى ديگر, در مصاحبه اش با بی بی سی، بدون هيچ سند سياسى و منطقى، مدعی ميشود كه همه جوانان برخلاف والدينشان با توجه به مطالعه و بدون تعصب، اينك طرفدار شاه فقيد و او هستند! راستی کی یک رای گیری و نظرسنجی آزادانه برگزار شد؟! او در همين مصاحبه با بى بى سى چنين ميگويد : در زمان حكومت پدرم آزادى بسيار زياد وجود داشت، زن و مرد با هم كاملا برابر بودندووو! خب جناب پهلوى! اگر بقول شما برابرى زن و مرد وجود داشت وشماهم ظاهرا خيلى طرفدار اين برابرى هستيد، پس چرا خواهر بزرگ شما شهناز جانشين شاه پدرتان نيست و حق ندارد باشد؟!! آيا بزعم شما و خاندان مدرن و متمدن پهلوى برابرى زن و مرد اينست؟ راستى اگر انقلاب نميشد و شما روزى پادشاه ميشديد دخترتان حق داشت طبق سنت برابريخواهانه خودتان و پدر ارجمندتان بر تخت قدرت تكيه زد؟ ديگر اينكه ،اگر آزادى سياسى وجود داشت چرا زندانهاى ايران پر از زندانى سياسى بود؟ چرا خبرنگار كريم پور شيرازى را عمه خانم ،اشرف پهلوى با نفت به آتش كشيد و كشت؟ چرا دکتر حسین فاطمی وزیر خارجه دولت قانونی دکتر مصدق ، به دستور پدرتان در تب و بیماری اعدام شد؟ چند كتاب ماركسيستى يا جمهوريخواهى در زمان رژيم پهلوى مجوز انتشار گرفت؟ آيا ميتوانيد فقط يك نمونه نام ببريد؟ فقط یک روزنامه منتقد نام ببرید؟ چرا روشنفكران بزرگى همانند بيژن جزنى را ساواك در زندان اوین بدستور پدر جان ترور كرد؟ چرا شاعری چون احمد شاملو را دولت آزاد پهلوی به زندان افکند؟! چرا نویسنده ای به نام خسرو گلسرخی را ساواک آنقدر شکنجه کرد که خون ادرار می کرد؟ چرا اصلا ساواك وجود داشت؟ اگر آزادى سياسى در زمان پدر شما وجود داشت چرا همه احزاب را شخصا پدر شما آقاى محمد رضا ممنوعه اعلام كرد و گفت هيچ حزب ديگرى حتى درباريهاى طرفدار ايران نوين،از جمله نهيت وزير وقت آقاى اميرعباس هويدا نميتواند فعاليت كند و همه احزاب و اتحاديه ها را ممنوع كرده بود؟ من در حيرتم آيا واقعا اين تعريف شما از آزادىيست ؟! آیا دکتر علی شریعتی فارغ التحصیل دانشگاه سوربن فرانسه، به عنوان یک منتقد دانشگاهی، مستحق 18 ماه انفرادی توسط نهاد زیر نظر پدرتان بود؟ آیا طعم تلخ زندان انفرادی را چشیده اید؟ آیا اینان حق اظهار نظر درباره وطنشان را نداشتند و فقطشاه بابا حق داشت؟! چرا؟ آقاى رضا پهلوى، من شخصا آرزو ميكردم بعداز چهل سال زندگى كردن در اروپا و آمریکا، حداقل يكبار در انتقاد از پدرتان حرفى ميزديد و اعتماد افرادى مانند مرا كمى به خود جلب ميكردید، ولى با اين دو مصاحبه اخيرتان ميبينم كه اينگونه نبوده و نيست .اى كاش در مصاحبه قبلى با آيت الله بى بى سى، ضمن انتقاد درستى كه شما به چپاولگران كرديد درباره خاندان و خانواده خودتان هم بخاطر ميليارد ها دلار جواهرى كه از ثروت دسترنج زحمتكشان ایران به غارت برديد و تا حدى كه عمه محترمتان خانم اشرف پهلوى با نيمى از آن غارتها توانست يك جزيره كامل بخرد و در ان به تبهكارى هايش از جمله قاچاق بين المللى مواد مخدر ادامه دهد، يك ذره هم از آنهمه چپاول خانواده خودتان انتقاد ميكرديد.! شما جورى از غارت مردم حرف ميزنيد كه گويا اطلاع نداريد كه پدر بزرگوار شما جناب محمدرضا شاه ٥٢ سال پيش كل هزينه درست كردن و براه انداختن متروزير زمينى سوئد را بخاطر عيش و عشرت پرستى اش به ملكه سوئد هديه كرد در حاليكه بطور نمونه شاعر ارجمند ايران و پدر شعر نو نيمايوشيج که براى ملاقات بستگانش به مازندران رفته بود، بدليل ذات الریه وساخته نبودن يك جاده خاكى از یوش به شهر دیر می رسد و چندی بعد می میرد. راستی آقای شازده! می شود قدری درباره منابع مالی تان و شغلتان توضیح دهید؟ جناب پهلوى ، كشته شدن سه تن از دانشجويان نخبه ايران را بدستور پدر آزاديخواه و متمدنتان در روز ١٦ آذر با گلوله را هم جزو پرونده درخشان آزاديخواهى پدر ارجمندتان ميگذاريد؟ اسناد منتشر شده سازمان سيا امريكا چى ؟ جزو كارنامه درخشان پهلوى و بيسوادى مخالفين پدر ارجمندتان می گذارید؟ من هیچ حساسیتی روی شما یا هر فرد دیگری ندارم. هر کس اکثریت آرای مردم را در یک شرایط آزاد بیاورد، برای یک بازه مشخص، طبق قانون، کشور را اداره خواهد کرد حتی اگر مورد پسند ما نباشد. آری ملت ایران شیخ ها را نمی خواهند، اما این به معنای بازگشت خیمه و خرگاه شاهی نیست. تاریخ بخوانید! تاریخ به عقب برنمی گردد. حتی سلطان ظاهرشاه نیز نتوانست افغانستان را دوباره تصاحب کند! عصر حکومت موروثی گذشته است! در میان 80 میلیون ایرانی، آنقدرنخبه تحصیلکرده و سیاستمدار ملی گرا هست که بتواند اعتماد ایرانیان را جلب کند !

“از این مقاله جدی لقب آیت الله را از کنار اسم بی بی سی که به مقاله جنبه طنز می بخشید حذف کرده ایم- پیک نت”

مقاله قبلیدانمارک آماده مشارکت نظامی در ناوگان حفاظت از کشتیرانی در تنگه هرمز است
مقاله بعدی«شاهمرادی» مدیرعامل انتشارات امیرکبیر می‌شود
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.