در میان آنچه که از پیشینیان ما برای ملت ایران، و مردم سرزمین هایی که درگذشته از زیرمجموعه های ایرانزمین به حساب می آمدند باقی مانده است. چنین به نظر می رسد که بیشترین اهمیت به آتش داده شده است. چرا که بر اساس نیازهای انسان در شروع آغازین زندگی بدوی آنها، و در احتیاجات روزمره گی ایشان بیش از هر مورد دیگری مشهود و بارز بوده و هست;ایجاد روشنایی جهت زدایش بخشی از تاریکی شب، و تهیه کردن مواد خوراکی بشر، به ویژه در آن مقطع از عمر جهان بوده، و نیازهای ایرانیان هزاران سال قبل نیز، در درجه نخست از این دو مقوله جدا نبوده است. و نیز اهمیت شناختن آتش، که به نظر برخی از دانشمندان و آثاری که از ایرانیان آن زمان در دسترس ما قرار گرفته اند؛ هوشنگ پادشاه پیشدادیان در ایران، از نظر خالق شاهنامه فردوسی طوسی، نخستین فردی بوده که در خطه ی ایرانزمین به شناختن آتش و شناساندن آن به ایرانیان پرداخته بوده است. گرامی داشتن آتش نزد ایرانیان باستان، از دلایلی گشته بود؛ که مردمان روزگاران گذشته، ایشان را « آتش پرست » لقب داده بودند!
اولین بخش از مجموعه جشن های نوروزی در ایران، افروختن سه کپه آتش به نشانه ارج نهادن به سه منشور انسان سازی آشو زرتشت، پیامبر خردمند ایرانزمین بوده، که انسان را به داشتن سه ویژگی مهم اندرز می داده(پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک) سه عنصری هستند؛ که دارندگان این خصیصه های انسانی را، برای زیستن مسالمت آمیز با همنوعان شان یاری می رسانند. بدون تردید خصلت خوب دموکراسی و ایجاد تساوی میان مردمان گیتی، به خاطر مزین بودن روحیات ایرانیان به سه مورد نامبرده، بیش از سایر مردم جهان نقش داشته است. اما از آنجایی که اهریمن، لحظه ای از هدف اش که گمراه نمودن مردمان پاک می باشد غفلت نمی کند. در کمال تاسف در دوران کنونی از عمر دنیا، حضور این سه عنصر انسان ساز در میان بیشترین ایرانیان کم رنگ تر شده است!
چهارشنبه سوری که در گذشته به آن « چهارشنبه سرخ » نیز می گفته اند؛ از آدابی است که ایرانیان آن زمان، از غروب آخرین سه شنبه سال تا نیمه های شب به آن می پرداخته اند. افروختن آتش، اولین بخش این آیین کهن بوده است. ولی به مرور زمان، بخش های دیگری نیز به آن افزوده شده، که در اصالت آنها، به ویژه به دلیل جنبه های خرافی شان تردید وجود دارد. شاید هم به دلایلی که نزد پیشینیان ما اهمیت داشته واقعا انجام می گرفته اند. و آنها برای انجام دادن مراسم شان، دلایل خودشان را داشته اند!
به طور مثال: فالگوش ایستادن، که افراد در شامگاه آخرین سه شنبه سال، در جاهایی از خیابان های محله شان می ایستاده اند؛ و نیتی را می نموده و در همانجا انتظار می کشیده اند؛ تا که دو رهگذر که با هم مشغول حرف زدن هستند از آنجا عبور بکنند؛ و کسی که به فالگوش ایستاده، از فحوای کلام آنها بتواند؛ مفهوم نیت خود را به دست بیاورد. بدیهی است چنانچه رهگذران در باره مساله ای مثبت سخن بگویند؛ یا که عکس آن را انجام بدهند. فرد فالگوش ایستاده، آن سخنان را به حساب پاسخ نیتی که کرده می گذارد. و این امر عظمت حضور اهورای یگانه در دنیا را مخدوش می کند. زیرا به جای اعتماد بر آفریننده یکتای این گیتی پهناور، به سخنان بی ربطی که دو رهرو با یکدیگر رد و بدل می کنند بها می دهند. قاشق زنی هم یکی از بخش های مراسم چهارشنبه سوری بوده، که مردم چه زن و چه مرد، با پوشاندن اندام و چهره شان، در دل تاریکی شب، پشت درب خانه های مردم می رفته و با قاشقی به ظرفی که صدایی از آن خارج شود می نواخته اند. تا که اهالی آن خانه درب آنجا را بگشایند؛ و به کسی که مشغول قاشق زنی است چیزی هدیه بدهد. در کشور هلند مشابه چنین مراسمی، اما با شیوه ای دیگر وجود دارد. کودکان و نوجوانان اینها، در غروب روز یازدهم نوامبر هر سال، به گونه گروهی جلوی درب خانه ها می ایستند و به خواندن سرودی خاص جهت گرامیداشت « سنت مارتینوس » یکی از قدسین دین مسیح مشغول می شوند. خانواده های هلندی که با این مراسم آشنایی دارند؛ از پیش مقداری شیرینی و شکلات و خوراکی های خوشمزه دیگر را تهیه می کنند؛ تا چنانچه کودکان و نوجوانان سرودخوان به جلوی خانه شان بیایند؛ به تک تک آنها شیرینی و شکلات بدهند. در ایران نیز در پاسخ کسانی که برای قاشق زنی به جلوی خانه های مردم می رفتند؛ چیزهایی که کام شان را شیرین نماید؛ مانند نقل و نبات و شیرینی می دادند!
مهم ترین و زیباترین قسمت مراسم چهارشنبه آخر سال، گرد آمدن افراد فامیل در خانه بزرگ خاندان خودشان است؛ که پدر بزرگ یا مادر بزرگ یا هر کسی که به لحاظ سنی از بقیه آنها سالمندتر است. با شاهنامه خوانی یا بیان کردن داستان های جالب، و صد البته خوردن آجیل شب چهارشنبه سوری مشغول بشوند. میوه های خشکبار هم در بساط پذیرایی از میهمانان گذاشته می شود. تا هر کسی به فراخور میل و علاقه خودش از آنها نوش جان بکند!
شرم بر فیلسوف نادان !!! جمهوری منفور اسلامی، شیخک آخوند مرتضی مطهری، که پیش از مرگ اش به دست گروه فرقان، در یکی از سخنرانی هایش نسبت به گرامیداشت چهارشنبه آخر سال توسط ایرانیان، و آتش افروزی و ایجاد شادی و روشنایی در دل شب های تاریک، اراجیف بی معنایی را مطرح نموده بود؛ که جز به بدنامی خودش و ضد ایرانی بودن هم پالکی هایش نیفزود!
باشد که به زودی زود، با سرنگونی حکومت طایفه ای تازی تبار و جنایتکار در ایران، که نزدیک به چهار دهه سرزمین بزرگ ما را اشغال نموده اند. باری دیگر این مراسم ویژه نوروز باستانی را، به همان زیبایی که در گذشته انجام می شد؛ در سرتاسر کهندیارمان برپا نماییم؛ و به جهانیان نشان بدهیم؛ که پیش از آن که اجداد ایشان به عرصه زندگی بیایند؛ مردم ایران از هزاران سال پیش، بهترین پدیده های آفریده شده از سوی پروردگارشان را می شناخته اند؛ و با انجام دادن گرامیداشت مراسم ویژه مملکت خودشان، به دیگران نشان می داده اند؛ که هیچ ملیتی مانند مردم ایران، در سپاسگزاری و بها دادن به آفریده های آن یگانه هستی، چه پارسایانه و خردمندانه آیین باستانی خودشان را، نزد مردم دنیا مطرح و معرفی می نموده اند؟!
محترم مومنی