جزئیات جدید ۲۸ مرداد: توصیه سیا درباره حصر مصدق

0
499

۱۲ فوریه ۲۰۱۸، واشنگتن – بخش‌هایی از تاریخ سیا مربوط به ۱۹۵۳ ایران که در اواخر سال ۲۰۱۷ منتشر شد به رویکرد این سازمان در انجام عملیات نگاهی منتقدانه دارد و به تأثیر بوروکراسی و سیاست بر نحوهٔ پیشبرد فعالیت‌های برون‌مرزی آمریکا تاکید می‌کند.

گزارش سیا که در آرشیو امنیت ملی دانشگاه جورج واشنگتن منتشر شد نیز جزئیاتی از نحوهٔ طراحی و اجرای این نقشه آشکار می‌کند. بخش‌هایی از تاریخچه – «زنده‌باد شاه!» – دو بار در سال‌های ۲۰۰۰ و ۲۰۱۱ در دسترس عموم قرار گرفتند ولی هر دو این نسخه‌ها مشابه یکدیگر بودند و فقط بخش‌های محرمانهٔ ۱۳۹ صفحه را منتشر کرده و باقی جزئیات را همچنان محرمانه باقی نگاه داشته بودند. سال گذشته، در پاسخ به آخرین درخواست از جانب آرشیو امنیت ملی، سیا موظف شد تا یک نسخهٔ دیگر را منتشر کند. این بار میزان متون منتشر شده افزایش چشمگیر یافتند ولی همچنان مقدار زیادی از اطلاعات را مخفی نگاه می‌داشتند. در این مطلب سعی شده نمونه‌هایی از متون مختلف منتشر شده در طول سالیان به منظور مقایسه کنار هم قرار بگیرد.

تفاوت میان اسناد منتشر شده در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۷

در آخرین نسخه، ۳۷ صفحه از ضمیمه و متن اسناد که قبلاً محرمانه بودند انتشار یافته‌اند. همچنین قسمت زیادی از جدول فهرست مضامین که پیش‌تر حذف شده بود منتشر شده و این موضوع کمک بسیاری به ما می‌کند. با وجود اینکه دسترسی بیشتر شده ولی میزان قابل توجهی از نحوهٔ برنامه‌ریزی و اجرای کودتا محرمانه باقی مانده است.


اضافه بر این، دو بخش از ۵ بخش پیوست – همراه با عناوینشان – محرمانه باقی مانده‌اند. آرشیو امنیت ملی مجدداً درخواست کرده تا این دسته از مطالب حذف شده، از رده‌بندی خارج شوند.

یکی از دلایل انتشار نسخهٔ طولانی‌تر و کامل‌تر «زنده‌باد شاه» می‌تواند این باشد که در ژوئن ۲۰۱۷، وزارت امور خارجه بالاخره مجوز انتشار مجموعهٔ مجلد روابط خارجی ایالات متحده آمریکا FRUS را صادر کرد. این مجموعه، اسناد بسیاری زیادی را شامل می‌شد که به مدت ۶۰ سال از دسترس عموم خارج بودند. مقامات سیا که این اسناد را از رده‌بندی خارج کرده‌اند احتمالاً در راستای تصمیم دولت برای انتشار مجلد «روابط خارجی ایالات متحده آمریکا» عمل کرده‌اند.

چرا سه نسخه تاریخی از آژاکس موجود است؟

از سال ۱۹۵۳، سیا سه نسخهٔ متفاوت از گزارش داخلی مربوط به کودتا تهیه کرده است. قدیمی‌ترین نسخه توسط یکی از طراحان نقشه، دونالد ویلبر، در ماه مارس ۱۹۵۴ – یعنی فقط چند ماه پس از اجرای عملیات – تهیه شده است. این نسخه در واقع بیشترین جزئیات دربارهٔ طراحی و اجرای نقشه را در برمی‌گیرد و به وضوح برای آموزش ماموران مخفی در آینده نوشته شده است. اما بنا به گفتهٔ مقامات کنونی سیا در این نسخه کمبودهایی وجود دارد. یکی از آن‌ها عدم بی‌طرفی نویسنده است. به گفتهٔ یکی از مقامات «ویلبر مواضع شخصی داشته است» به خصوص در قبال کرمیت روزولت، فرمانده اجرایی عملیات، که «همهٔ توجه‌ها را به خود جلب کرده بود». مسالهٔ دیگر نبود گفت‌وگو و مصاحبه با دیگر افراد شریک در کودتاست؛ ویلبر بیشتر اوقات به دانسته‌های خود اکتفا کرده است، به اضافهٔ آنچه که از اسناد در اختیار داشته است. (مجلد «روابط خارجی ایالات متحده آمریکا» نشان می‌دهد که او به واکنش کرمیت روزولت بلافاصله پس از انجام عملیات دسترسی داشته است.) نکتهٔ آخر اینکه گزارش او فقط جوانب اجرایی عملیات را در برمی‌گیرد و جوانب تحلیلی این پروژه را شامل نمی‌شود.

تاریخچهٔ ویلبر علیرغم شکایت قضایی آرشیو امنیت ملی بر اساس قانون آزادی مطبوعات در سال ۱۹۹۹، تاکنون محرمانه باقی مانده است. اما نیویورک‌تایمز توانست به یک نسخه از آن دسترسی پیدا کرده و بعضی از اسامی و جزئیات را حذف کرده و باقی مجموعه را در سال ۲۰۰۰ بر روی وبسایت خود منتشر کند.

نسخهٔ دوم، «نبرد بر سر ایران»، تاریخ مشخصی ندارد ولی در اواسط دههٔ ۱۹۷۰ مشاهده شده است. با در نظر گرفتن کانون تمرکز این نسخه و لحن آن و همچنین دورهٔ تاریخی که در آن نوشته شده است، می‌توان نتیجه گرفت که هدف نگارنده به وضوح دفاع از عملیات سیا بوده است. سیا در آن برهه به دلیل افشای جاسوسی‌های داخل کشور و انجام عملیات غیرقانونی در تمام جهان رسوایی بزرگی به بار آورده بود. نگارندهٔ متن این تاریخچه به طور ضمنی با اتهاماتی که به سازمان وارد می‌شد – از جمله انتساب عناوینی چون «فیل وحشی و سرکش» – مقابله می‌کند و تلاش دارد تا ثابت کند که عملیات تی‌پی ‌آژاکس، اسم رمز کودتای ۱۹۵۳، «توسط بالاترین رده‌های دولت برنامه‌ریزی و تصویب شده است».

بخش حیرت‌انگیزی از این گزارش گزیده‌ای از مطالب رسانه‌ها را نقل می‌کند و آن‌ها را مورد انتقاد قرار می‌دهد که به عمد حقایق مربوط به کودتا و آژانس مرکزی اطلاعات را تحریف کرده‌اند.

آخرین گزارش درون سازمانی سیا که از آن اطلاع داریم در سال ۱۹۹۸ منتشر شده و «زنده‌باد شاه! آژانس اطلاعات مرکزی و سقوط نخست‌وزیر ایران محمد مصدق، آگوست ۱۹۵۳» نام دارد. 
بنا به گفتهٔ مقامات سیا، یکی از اهداف این نسخه توصیف تحلیلی اقدامات سیا در جریان کودتا بود. همچنین، یک دیدگاه عمومی وجود دارد که مسائل و مشکلات پیشین با دسترسی به اسناد موجود برطرف شده‌اند، در نتیجه یک تاریخ‌نگار برجسته از کارکنان سازمان بالاخره در جایگاهی قرار گرفته تا کامل‌ترین نسخهٔ ماجرا را به نگارش دربیاورد. (اگرچه از میزان تخصص نگارندهٔ این نسخه نسبت به مسائل ایران اطلاعی در دست نیست.)

پیروزی غیرقابل پیش‌بینی محمد خاتمی در سال ۱۹۹۷ – و توجه بسیار زیاد بیل کلینتون به این مساله – می‌تواند یکی از دلایل توجه دوباره به مسالهٔ کودتا باشد.

تردید در مورد محرمانه بودن اطلاعات

به جز یک مورد استثنا – صفحه ۳۹ – نسخه‌های پیشین «زنده‌باد شاه!» که طبق درخواست آرشیو امنیت ملی منتشر شدند فقط شامل پاراگراف‌هایی بودند که سیا در همان ابتدا از رده‌بندی خارج کرده بود. این نسخهٔ جدید بخش‌های زیادی از متن را که پیش‌تر محرمانه بودند در دسترس قرار داده است. همان‌طور که قبلاً توضیح داده شد، بیشتر این اسناد با آنچه که در مجلد وزارت امور خارجه FRUS منتشر شده مطابقت دارد ولی با این وجود چندین اختلاف کوچک به چشم می‌آید.

در تعدادی از موارد، آنچه که محرمانه باقی مانده بود مسائل کوچک و بی‌اهمیتی بود و این پنهانکاری حتی توجیهی نداشت. برای مثال استفاده از کلمات نامناسب برای ارجاع به مصدق، در نسخه‌های اولیه حذف شده بودند. (ص ۴)

این مساله می‌توانست تمجید برانگیز باشد، اما جالب اینجاست که مقامات آمریکایی در حین تدارک مقدمات عملیات تی‌پی ‌آژاکس هم به صورت علنی و هم در محافل خصوصی مصدق را تحقیر و حتی از اصطلاحات بسیار ناهنجار استفاده می‌کردند. 
بخشی از قسمت‌های متن «زنده‌باد شاه!» که در ابتدا محرمانه نبودند، از متن حذف شدند. یک نمونه از آن، فرمان شاه برای برکناری مصدق است. این هم یک نکتهٔ بسیار جالب است زیرا یکی از عوامل موفقیت عملیات، پس از آنکه تلاش نخست با شکست مواجه شد، تصمیم به انتشار این فرامین به صورت گسترده بود.

یک نمونهٔ دیگر، حذف پی‌نوشت‌هایی است که به اسناد غیرمحرمانه اشاره داشتند و حتی گزیده‌هایی از کتاب خاطرات روزولت «کودتا» حذف شده‌اند. (نسخه‌های اول «نبرد بر سر ایران» تمامی بخش‌های متن که از کتب بسیار مشهوری که سال‌ها پیش در بازار موجود بودند را حذف کرده است.)

محرمانه‌سازی بی‌دلیل اسناد غیرقابل اجتناب است، به خصوص اگر به موضوع آشنایی کافی نداشته باشید. اما مسالهٔ اصلی این است که اینگونه پنهانکاری بیش از حد باعث شده تا مردم درک غلطی از کودتای ۱۹۵۳ داشته باشند. بخش اعظمی از تاریخ باید سال‌ها پیش در دسترس عموم قرار می‌گرفت و اگر بخشی از مجامع اطلاعاتی و دیپلماتیک، به درخواست دولت بریتانیا گوش فرا نمی‌دادند، می‌توانست این اتفاق بیفتد.

در سال‌های اخیر اما مقاومت دولت آمریکا در برابر این مساله کاهش یافته است و نکتهٔ جالب آخر اینکه سیاستگذاری جدید باعث شد تا در ماه ژوئن ۲۰۱۷ مجلد وزارت امور خارجه منتشر شود. اما نکتهٔ مهم این است که منافع و اعتبار ایالات متحده به دلیل محرمانه نگاه داشتن و نفی واقعیت کودتا برای این مدت طولانی، آسیب فراوان دیده است.

page6

نکات قابل توجه در آخرین نسخهٔ «زنده‌باد شاه!»

کسانی که داستان کودتا را دنبال می‌کنند می‌توانند انواع نکات جدید – ولی نه لزوماً افشاگرانه – را در این اسناد بیابند. برخی از این نکات با آنچه که در ماه ژوئن در مجلد وزارت امور خارجه منتشر شد مطابقت دارد. اما مجلد وزارت امور خارجه به گونه‌ای طراحی شده که در مورد چنین مسائلی هیچ‌گونه موضعی اتخاذ نکند، در حالیکه «زنده‌باد شاه!» بخشی از تحلیل یک تاریخ‌پژوه است که نقطه نظرات خودش را در مورد مسائل مختلف ابراز کرده است. دیدگاه او در مورد اهمیت عوامل ایرانی و ماموران سیا در موفقیت کودتا و به خصوص نقش روزولت در ماجرا، می‌تواند با واکنش‌های تند برخی از خوانندگان مواجه شود.

تاکنون مهم‌ترین بخش نسخهٔ جدید «زنده‌باد شاه!»، مبحث دقیق تعامل (و یا عدم تعامل) میان بخش تحلیلی و اجرایی سازمان اطلاعاتی آمریکاست. این مبحث می‌تواند برای متخصصین اطلاعات و ناظران ایران به یک اندازه جالب باشد.

در زیر برخی از مسائل جالب نسخهٔ اخیر را گردآوری کرده‌ایم:

تأیید رئیس‌جمهور

یک نکتهٔ بسیار مهم که از اسناد کودتا حذف شده بود، تاییدیهٔ پرزیدنت آیزنهاور بود. تاریخ ویلبر یک روز دقیق را ذکر کرده است (۱۱ جولای ۱۹۵۳) و مجلد وزارت امور خارجه نیز به یک دست‌نوشته بر روی سند اشاره می‌کند که همان تاریخ را نشان می‌دهد. اما گردآورندهٔ مجلد وزارت امور خارجه اضافه می‌کند: «هیچ مجوز کتبی از جانب رییس‌جمهور پیدا نشده است.»

«زنده‌باد شاه!»، هم کمک چندانی نمی‌کند. در صفحهٔ ۱۸ نوشته شده که «در اسناد موجود نشانی وجود ندارد که چه کسی به سیا مجوز شروع عملیات را داد ولی احتمال قریب به یقین دستور توسط آیزنهاور صادر شده است.» مدرک نویسندهٔ این مطلب یک سند از اسناد داخلی سیا نیست بلکه نقلی قولی است از جانب استفن امبروز، نویسندهٔ کتاب خاطرات آیزنهاور.

200mossadeq-at-his-trial

جزئیات عملیات تی‌پی ‌آژاکس

نسخهٔ سال ۲۰۱۷ «زنده‌باد شاه!» جزئیات جدیدی پیرامون طراحی، اجرا و پیامدهای تی‌پی ‌آژاکس در اختیارمان قرار داد. نخست آنکه به این موضوع اشاره می‌شود که مقامات سیا عقیده داشتند دولت زاهدی به اندازهٔ کافی قدرت آن را دارد تا برای مدت زمان کوتاهی جایگزین مصدق شود ولی برای طولانی مدت با چالش مواجه خواهد شد زیرا «شاه هیچ‌وقت به طور ثابت از هیچ نخست‌وزیری حمایت نکرده و سیا هیچ دلیل موجهی نمی‌بیند که در این مورد تغییری صورت بگیرد.» (ص۷۰)

این ارزیابی سیا جالب است به خصوص اگر از این منظر به آن بنگریم که سیا در حال بررسی آن بود که چه منافعی در ایران به خطر می‌افتد. از دید ماموران سیا، هرگونه بی‌ثباتی و آشوب سیاسی زمینه را برای حزب کمونیست توده فراهم می‌کرد و در نتیجه بهترین راه مقابله با خرابکاری‌های شوروی در ایران، وجود یک دولت مرکزی قدرتمند و باثبات بود. (ص ۱۱)

این اطلاعات جدید نشان می‌دهد که سیا آگاهانه در تلاش بود تا مصدق را با کسی جایگزین کند که برای جلب اعتماد و حمایت ملی به مدت زمان بسیار زیادی نیاز داشت و ممکن بود باعث شود تا در عرصهٔ سیاست ایران چنددستگی و افتراق پدید بیاید.

200general-nassiri

در آخرین نسخه «زنده‌باد شاه!» به تغییر اساسی که در فاصلهٔ ۱۵ تا ۱۹ آگوست اتفاق افتاد نیز اشاره می‌شود. مؤلف می‌نویسد که تی‌پی ‌آژاکس در اصل به عنوان نقشهٔ یک کودتای نظامی طراحی شد که «هدفش بر سر کار نشاندن زاهدی به عنوان رئیس نیروهای نظامی و سپس نخست‌وزیر بود.» (ص ۴۸)

این تلاش در روز ۱۵ آگوست شکست خورد، ارتشبد نصیری در حالیکه فرمان شاه مبنی بر انتصاب زاهدی به نخست‌وزیری را تحویل می‌داد، دستگیر شد. به دلیل دستگیری نصیری، زاهدی پشتیبانی نظامیان را از دست داد و به این ترتیب در تلاش‌های بعدی برای برکناری مصدق نمی‌شد بر نظامیان تکیه کرد.

گزارش به این موضوع می‌پردازد که فرامین امضا شده توسط شاه تمامی هویت تی‌پی ‌آژاکس را تغییر داد زیرا هدف دیگر انجام یک کودتای نظامی نبود، بلکه باید مردم را متقاعد می‌کردند که شاه از قدرت قانونی‌اش برای برکناری نخست‌وزیر استفاده کرده ولی مصدق این حکم را نپذیرفته و در نتیجه «نخست‌وزیری‌اش غیرقانونی‌اش است.» (ص ۴۸) نتیجه آنکه دومین و آخرین تلاش برای سرنگونی مصدق در روز ۱۹ آگوست بر جمع‌آوری حامیان شاه متمرکز شد و نویسنده ادعا می‌کند که «یک کارزار درگیری روانی با سرعت و تمرکز بالا» از یک کودتای نظامی به دقت طراحی شده، تاثیرگذارتر بود. (ص ۵۵)

این نسخهٔ جدید از «زنده‌باد شاه!» برخی از مباحث مربوط به دادگاه مصدق را علنی می‌کند، از جمله اینکه رفتار شاه و نقش سیا در شکل‌گیری دولت زاهدی چه بوده و شاه چگونه با پیامدهای آن مواجه شد. البته به نظر می‌رسد که یک نکتهٔ بسیار کلیدی از متن حذف شده است. در این گزارش به تلگرامی از سیا اشاره می‌شود که در آن سیا تلاش کرده تا شاه را متقاعد کند که اجازهٔ برگزاری یک دادگاه علنی را ندهد و «از هر حرکتی که مصدق را به یک شهید بدل کند، اجتناب به عمل بیاورد.» (ص ۱۱۰)

مطلب اینگونه ادامه می‌یابد که به نظر می‌رسد «فشار قابل توجهی از جانب واشنگتن» باعث شد تا شاه علیرغم تمایلش از برگزاری دادگاه علنی چشم‌پوشی کند. اضافه بر این، در همین تلگرام سیا به زاهدی توصیه شده تا مصدق را «در اقامتگاهی در یک روستای کوچک محصور کرده و به شدت تحت نظر بگیرد.» (ص ۱۱۰)

برخی از این جزئیات در مجلد وزارت امور خارجه موجود هستند. آنچه در «زنده‌باد شاه!» حذف شده آنست که زاهدی خواستار اعدام بی‌درنگ مصدق بوده است و شاه نیز در حقیقت قصد داشته در صورتی که حزب توده بعد از دادگاه تهدید کند که دست به اقداماتی خواهد زد، مصدق را اعدام کند. (ممکن است این همان مطلبی باشد که در حال حاضر از صفحات ۱۱۰ و یا ۱۱۲ حذف شده است.)

سیا یا نیروهای داخلی ایران؛ چه کسی پشت پردهٔ سقوط مصدق است؟

نسخهٔ سال ۲۰۱۷ «زنده‌باد شاه!» به این بحث تاریخی دامن می‌زند که اگر سقوط مصدق نتیجهٔ آن چیزی است که در جامعهٔ ایران و در میان نیروهای داخلی رخ داد، آیا سیا باید مسئولیت این سرنگونی را به عهده بگیرد؟ این گزارش اطلاعات جدیدی می‌دهد که نیروهای ایرانی در این امر دخیل بوده‌اند، از جمله میزان اهمیت روحانیون در متقاعد ساختن مردم جنوب تهران که تظاهرات توده‌ای‌ها نشان از دخالت شوروی دارد و مصدق به آن مجوز داده است. (ص ۶۳)

با این وجود، کاملاً تاکید شده که بدون راهنمایی و حمایت سیا، کودتا علیه مصدق بدون تردید شکست می‌خورد. نویسنده به این موضوع اشاره می‌کند که پس از شکست اقدامات روز ۱۵ آگوست و دستگیری نصیری «واکنش سریع مصدق و ریاحی باعث شد تا حضور ارتش در عملیات تی‌پی ‌آژاکس غیرممکن شود.» (ص ۵۰)

نویسنده در ادامه گزارش می‌دهد، بدون نقل‌قول و یا ارجاع به اسناد، که «مهم‌ترین شخصیت‌های ضد مصدق، جراتشان را از دست دادند» (ص ۵۰) و همه چیز را بر عهدهٔ روزولت گذاشتند. (ص ۵۵) نکتهٔ مهم‌تر آن است که گزارش در آخر نتیجه می‌گیرد بدون سیا، فرد مناسبی برای جایگزینی مصدق پیدا نمی‌شد. «هیچ نخست‌وزیری قدرت کافی نداشت تا اکثریت مجلس را در دست بگیرد و یا دولت ائتلافی از تمامی احزاب و دسته‌ها تشکیل دهد.» (ص ۸۸)

به عقیدهٔ نویسنده، در نهایت عملیات کرمیت روزولت بود که یک پشتیبانی مردمی از شاه را سازماندهی کرد و از زاهدی، در نبود جایگزین مناسب برای مصدق، حمایت کرد.

مطابق شواهدی که به تازگی در دسترس قرار گرفته‌اند – و همچنین اطلاعاتی که برای چندین دهه در دسترس بوده‌اند – بخش‌های جدید منتشر شده از «زنده‌باد شاه!» احتمالاً بحث‌های بیشتری را به وجود خواهند آورد که چه کسی باعث موفقیت کودتا شد. اما خوانندگان به نوعی حس «آشناپنداری» را نیز تجربه خواهند کرد زیرا نویسندهٔ «زنده‌باد شاه!» تا حد زیادی از همان منابعی استفاده کرده که طی سال‌های اخیر با بهره‌گیری از قانون آزادی اطلاعات از رده‌بندی خارج شده‌اند و یا در مجلد وزارت امور خارجه منتشر شده‌اند.

نقش کرمیت روزولت در عملیات تی‌پی ‌آژاکس تا چه حد اهمیت دارد؟

آنچه که در این اسناد بیش از همیشه واکنش‌های جنجالی در پی خواهد داشت میزان تأثیرگذاری شخص کرمیت روزولت در عملیات تی‌پی ‌آژاکس است.

در این مورد موضع «زنده‌باد شاه!» نامشخص است که آیا روزولت در واقع تنها دلیلی است که عملیات پس از شکست اولیه، به موفقیت انجامید؟ تا آنجایی که به واشنگتن و سفارت آمریکا در ایران مربوط می‌شد، عملیات تی‌پی ‌آژاکس در روز ۱۵ آگوست به اتمام رسیده بود. این نسخه از «زنده‌باد شاه!» می‌گوید که «اغراق نیست اگر بگوییم عملیات تنها به دلیل کرمیت روزولت و واکنش سریع او برای تغییر هویت تی‌پی ‌آژاکس از عملیات نظامی به «واکنش سیاسی» با موفقیت انجام شد.» (ص ۷۸)

در عین حال نویسنده احتمالاً بدون آگاهی، پیچیدگی شرایط را هم در نظر می‌گیرد و چنین تحلیل‌هایی ارائه می‌دهد: «باید در نظر داشت که سیا به صورت مستقیم می‌توانست تنها بر پایتخت تأثیر بگذارد و این تأثیر اندک بود. کرمیت روزولت به اندازهٔ کافی پول و یا مأمور در اختیار نداشت که بتواند تظاهراتی به وسعت آنچه در تهران و دیگر شهرها اتفاق افتاد را ساماندهی کند.»

در این نسخه اشاره می‌شود که روزولت در توضیح به آیزنهاور، دالس و رئیس ستاد کاخ سفید دربارهٔ اینکه او «به عمد» به دولت اطلاعات نداده، نشان می‌دهد که عملیات تا چه میزان در روزهای حیاتی میان ۱۵ تا ۱۹ آگوست از تصمیم‌گیری در واشنگتن به دور بوده است.

دخالت بریتانیا

این نسخه از «زنده‌باد شاه» همچنین بخش‌هایی از جزئیات ملاقات میان واشنگتن و بریتانیا که پیش‌تر محرمانه بودند را در برمی‌گیرد. گزارشی از ملاقات میان سی.ام. وودهاوس، رئیس ام‌آی۶ در تهران و مقامات سیا و وزارت امور خارجه در نوامبر ۱۹۵۲ (بلافاصله پس از پیروزی آیزنهاور در انتخابات) وجود دارد که در آن وودهاوس بر آسیب‌پذیری ایران در برابر نفوذ کمونیست‌ها تاکید می‌کند و «به مسالهٔ نفت اشاره‌ای نمی‌کند». این استراتژی باعث شد تا آلن دالس «توجه بیشتری» به ایدهٔ انجام عملیات مخفیانه برای سرنگونی مصدق نشان دهد. (ص ۱۶)

این جزئیات جدیداً منتشر شده مؤید یافته‌های سندی هستند که در آگوست ۲۰۱۷ در آرشیو امنیت ملی منتشر شد و گزارش ملاقاتی بود که در سال ۱۹۵۲ میان دیپلمات‌های بریتانیایی و مقامات وزارت امور خارجه صورت گرفت. در این ملاقات انگلیسی‌ها به آمریکایی‌ها پیشنهاد کردند که در انجام کودتا برای سرنگونی مصدق همکاری کنند. این گزارش به خوبی نشان می‌دهد که انگلیسی‌ها این بار استراتژی جدیدی به کار بردند تا حمایت آمریکایی‌ها را جلب کنند و آن پررنگ نشان دادن خطر نفوذ کمونیست‌ها در ایران بود. استراتژی پیشین آن‌ها برای حفاظت از منابع نفتی کمپانی ایران – انگلیس شکست‌خورده بود.

مسائل داخلی سیا

شاید بیشترین تفاوت میان نسخهٔ سال ۲۰۱۷ «زنده‌باد شاه!» و نسخه‌های پیشین در علنی ساختن ضمیمهٔ گزارش باشد که در آن به «تنش میان بخش تحلیل و اجرای عملیات» داخل سیا در حین تی‌پی ‌آژاکس پرداخته شده است. در این ضمیمه، تصویر حیرت‌انگیزی از دوگانگی در سیا ترسیم می‌شود که در آن گزارشات روزمره از جزئیات عملیات را از تحلیلگران پنهان می‌کردند. طبق این گزارش «هیچ مدرکی» وجود ندارد که نشان دهد «بخش NEA ادارهٔ امور خاور نزدیک کرمیت روزولت با اداره ارزیابی ملی و یا تحلیلگران اطلاعاتی OCI در تماس بوده است.» (ص ۱۱۳) اضافه بر آن، ادارهٔ عملیات استراتژیک درخواست‌های ادارهٔ ارزیابی ملی برای به‌روز‌رسانی اطلاعات را رد کرده است. (ص ۱۱۴)

به بیان دیگر، تحلیلگرانی که مسئول ارزیابی عواقب استراتژیک طولانی مدت عملیات آژاکس و وقایع ایران بودند، تحلیل‌هایشان را بدون دسترسی به اطلاعات دقیق و به‌روز و بدون آگاهی نسبت به آنچه که در ایران اتفاق می‌افتاد، انجام می‌دادند.

به گفتهٔ «زنده‌باد شاه!» دلیلی که کمبود اطلاع‌رسانی میان تحلیلگران و ماموران عملیاتی را بسیار پراهمیت می‌کند آن است که بخش تحلیل اطلاعات سازمان سیا مسئولیت ارائهٔ گزارش روزانه (از آنچه که می‌توانست روابط خارجی آمریکا را دستخوش تغییر کند)، به رئیس‌جمهور را داشته است. (ص ۱۱۶)

در آخر، این ضمیمهٔ جدید افشا می‌کند که مقامات ارشد سیا از این تنش میان بخش عملیاتی و تحلیلی مطلع بوده‌اند. این گزارش نتیجه می‌گیرد که «بالاترین درجات مدیریت سیا هیچ اقدامی نکردند تا شکاف میان بخش طراحی نقشه و اجرای آن را کاهش دهند و حتی این شکاف را تقویت هم کردند. آلن دالس بخش تحلیلی آژانس را در حین عملیات آژاکس نادیده گرفت و ترجیح داد تا از روابط شخصی‌اش به عنوان منبع اطلاعات بهره بگیرد.» (ص ۱۱۸)

برای نمونه نویسنده اشاره می‌کند که مکس تورنبرگ، مدیر یک کمپانی نفتی و مشاور «دولت‌های خاورمیانه در امور نفتی و مسائل اقتصادی»، یکی از منابع اصلی دالس در مورد ایران بوده است. (ص ۱۱۹) نویسنده اضافه می‌کند که تورنبرگ «دسترسی ویژه» به دالس و مقامات کلیدی وزارت امور خارجه داشت.» (ص ۱۱۹)

درس‌هایی که باید آموخته می‌شد

در آخر، این نسخه از «زنده‌باد شاه!» به دیدگاه نویسنده در زمینه میراث تی‌پی ‌آژاکس بر جایگاه سیا، برنامه‌های دولت آیزنهاور و میزان تأثیر عملیات مخفی به عنوان ابزاری برای سیاست خارجی می‌پردازد. او می‌نویسد که سیا «هیچ تحقیق و یا تحلیلی انجام نداد تا بررسی کند که آژانس چه خطاهایی مرتکب شد و یا چه کاری را درست انجام داد.» سپس به بررسی این موضوع می‌پردازد: مهم‌ترین درس‌هایی که از تی‌پی ‌آژاکس گرفته شدند ولی از یاد رفتند. (ص ۷۹)

برای نمونه، به گزارش یک دیدار در سال ۱۹۵۳ اشاره می‌کند که روزولت به آیزنهاور، دالس، کابینه و رئیس ستاد کاخ سفید گفت که پیروزی عملیات تی‌پی ‌آژاکس به این معنا نیست که آمریکا می‌تواند «در همه جا، معجزه کند» و توصیه کرد که در آینده پیش از اقدام برای انجام عملیات مخفی، تا جای ممکن از آن حذر کنند. (ص ۷۹)

با این وجود، نه سیا و نه دولت آیزنهاور به هشدار روزولت توجه نکردند و فقط یک سال پس از آن عملیات مشابهی در گواتمالا به پیش بردند با نام عملیاتی PBSUCCESS که بر اساس «نتیجه‌گیری‌های مشکوک» از تی‌پی ‌آژاکس طراحی شده بود. (ص ۸۹)

نویسنده این بحث را مطرح می‌کند که «سرعت و راحتی آنچه که این دو عملیات به دست آوردند مقامات سیا را اغفال کرد». آن‌ها این برداشت اشتباه را داشتند که «سیا می‌تواند وقایع جهانی را هر وقت اراده کند و با کمترین هزینه در جهان سوم تغییر دهد». این اشتباه تا زمان حمله به خلیج خوک‌ها در سال ۱۹۶۱ به طول انجامید، زمانی که دولت کندی بالاخره «ارزیابی تازه‌ای از کاربرد و انعطاف‌پذیری عملیات مخفیانه به عنوان ابزار سیاست خارجی به دست آورد.» (صص ۸۱، ۸۹-۹۰)

بنابراین به گفتهٔ کوخ، «شاید مهم‌ترین و منحصر‌به‌فردترین نتیجهٔ تی‌پی ‌آژاکس تقویت مواضع سیا در دولت به عنوان ابزاری سیاسی بود و مسئولیت سازمان در زمینهٔ عملیات خارجی را تحکیم کرد.» (ص ۹۰)

پس از آنچه که موفقیت در ایران و گواتمالا شناخته شد «هرگونه تردیدی که دالس در زمینهٔ عملیات PBSUCCESS و تی‌پی ‌آژاکس داشت از میان رفت.» (ص ۹۰)

آنچه که دولت آیزنهاور و سیا از مساله آموختند این بود که سیا توانایی زیادی دارد تا آنچه که پیش‌تر توسط نظامیان انجام می‌شد را با موفقیت به انجام برساند. اطلاعات نظامی سیا پس از آژاکس به میزان زیادی ارتقا یافت زیرا این عملیات «متخصصین عملیاتی غیرنظامی خارج از کشور» را با ماموران غیرنظامی خارج از کشور که نقشه‌ها را طراحی و اجرا می‌کردند در خط اول قرار داد. (ص ۹۰)

در نتیجه تی‌پی ‌آژاکس یک نقطهٔ عطف در تاریخ سازمان اطلاعات به شمار می‌رود زیرا این عملیات میزان قدرت عملیات برون‌مرزی به عنوان ابزار اجرایی سیاست خارجی آمریکا را تعریف کرد و همچنین جایگاه سیا به عنوان یک ابزار عملیاتی را تحکیم بخشید.

منبع: آرشیو امنیت ملی آمریکا

ویرایش: دنیل سیگل و مالکوم برن

ترجمه: شیدا قماشچی