نرگس حسینی ۳۲ ساله است و از همان دوشنبهای که روی جعبه برق خیابان انقلاب ایستاد به عنوان دومین زن معترض به حجاب اجباری دستگیر شد. نرگس از زندان قرچک ورامین در تماسی تلفنی درباره نحوه بازداشتش و و دلایل کاری که باید انجام دهد میگوید.
او قرار بود این روزها، به عنوان دانشجو در دانشگاه و در مقطع کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی باشد، اما حالا زندانی قرچک ورامین است.
او در این گفتوگو درباره نگرانیهایش میگوید و امید به آینده برای زنان ایرانی که حالا فصل جدیدی در اعتراض به نابرابریها را رقم میزنند.
مشروح گفتوگوی امتداد با نرگس حسینی را با هم میخوانیم، فایل صوتی این مصاحبه نیز نزد خبرنگار امتداد محفوظ است.
نرگس چند سال داری؟
۳۲ سال دارم. علوم اجتماعی خواندهام و قرار بود ورودی بهمن کارشناسی ارشد علوم اجتماعی دانشگاه رشت باشم که الان دانشجوی زندان قرچک هستم.
درباره نحوه بازداشتت میگویی؟
من ده دقیقه بالای جعبه برق ایستاده بودم، بعد از آگاهی ۱۴۸ انقلاب گفتند که پایین بیایم و من گوش کردم و من را به آگاهی بردند. آنجا نیم ساعت بودم، از دادسرای ارشاد به سراغم آمدند و من را به آنجا بردند. در دادسرای ارشاد قاضی اتهام و وثیقهام را گفت. از آنجا من را به بازداشتگاه وزرا بردند و از وزرا به زندان قرچک بردند. یعنی من اصلا بازداشت نبودم. مستقیم از آگاهی و ارشاد به زندان فرستاده شدم. حوالی ساعات ۱۹ تا ۲۰ وارد زندان قرچک شدم.
قاضی چه گفت؟
گفت اگر بگویی پشیمانم اتهام و وثیقهات را کم میکنیم. اما من گفتم کاری نکردم که پشیمان باشم. گفت خلاف قانون عمل کردی، گفتم من این قانون را قبول ندارم که خلافش عمل کرده باشم. درواقع خلاف قانونی عمل کردهام که قبولش ندارم. تاکید کرد که پس پشیمان نیستی؟ و من گفتم که نه! پشیمان نیستم.دیگر مستقیم به زندان قرچک رفتم.
چرا روز دوشنبه را برای این حرکت اعتراضی انتخاب کردی؟
چون من نمیخواستم چهارشنبه این کار را بکنم. میخواستم کاملا از حرکت خانم (مسیح)علی نژاد جدا باشم. برای این دوشنبه را انتخاب کردم که دوشنبه برای من هنوز که هنوز است دوشنبههای سبز است. جنبش سبز یک جنبش عاری از خشونت بود و این حرکت ویدا موحد نیز برای من عاری از خشونت بود.روبان سبز را هم به دستم بستم که بگویم هیچ وابستگی به هیچ کس ندارم و اگر به چیزی وابسته باشم همان جنبش سبز است. می خواستم به هر نحوی این دو حرکت را به هم پیوند بزنم. اعتراض مسالمت آمیز جنبش سبز و این اعتراضی که ادامه دادم برایم حرکت بسیار قشنگی بود که ویدا موحد انجام داد و من نمیخواستم بگذارم این حرکت خاموش شود. هرچقدر هم که قاضی در دادگاه به من گفت ویدا موحد دیوانه بوده، من گفتم کاری به موقعیت این خانم ندارم و از نظر من زیباترین حرکت بود و می خواهم ادامهاش بدهم. نمیخواستم این حرکت خاموش شود.
از روز دادگاه بگو.
روز دادگاه هم نماینده دادستانی پرونده ویدا موحد را آورد که به من اثبات کند این خانم دیوانه است. گفت پدرش و مادرش شهادت میدهند او دیوانه است و من گفتم شما به عنوان دادستان خجالت نمیکشید پرونده یک نفر دیگر را میآورید و به من نشان میدهید تا حرکتم را زیر سئوال ببرید؟ اصلا شما هرچقدر بگویید خانم موحد مشکل داشته، من کاری به این ندارم، حرکت او برای من یک حرکت زیبا و سمبلیک بود و از نظر من نباید خاموش میشد و ادامهاش دادم و حالا هر کس اگر میخواهد ادامهاش بدهد بدهد. من اصلا از حرکتم پشیمان نیستم.قاضی گفت یعنی اگر از اینجا بیرون بروی باز هم این حرکت را انجامش میدهی؟ گفتم به احتمال قوی انجام نمیدهم، اما قطعی نیست و شاید باز هم اینکار را کردم.ولی از حرکتم به هیچ عنوان پشیمان نیستم. در دادگاه به شدت اضطراب داشتم و قاضی مدام درباره اضطرابم صحبت میکرد و من می گفتم خب طبیعی است، اولین بار است که بازداشت شدهام. اما این به معنای ترس نیست که جلوی شما هستم و از حرکتم اصلا پشیمان نیستم. به او گفتم من با تحقیقات کامل دست به این کار زدم، میدانستم حکمم چیست. به او گفتم (براساس مجازات تعیین شده در قانون) تا دو ماه حکم میگیرم، شلاق دارم و او گفت: میدانی من میتوانم ۱۰ سال به تو حکم بدهم و وثیقهات را بالا ببرم؟ گفتم همه اینها را میدانستم. میدانم دو ماه را هم میتوانید ۲۰ سال بکنید، چون بالاخره قدرت دست شماست و شما قضاوت میکنید. من هم به عنوان قانون شکن تابع قوانین شما هستم. اگر به چشم شما من قانون شکنم میتوانید حکم بدهید و برخلاف حکم قانونیتان به من بیشتر از دو ماه حکم بدهید. من همه هزینهها را میدانستم. هزینه آینده و تحصیلم را میدانستم و زندان کمترین هزینهای است که قرار است بپردازم.
خانوادهات چه میگویند؟
هر چه من بگویم. یعنی بر خلاف تصورم خیلی رفتار بزرگوارانهای داشتند. بالاخره من اهل کاشانم. اهل راوند کاشان هستم و کاری که من کردم، کار من فراتر از حرکت هنجارشکنانه در آن شهر کوچک بود. آنجا همه من را میشناسند و به خاطر همین منتظر بازتاب خشنتری از آنها بودم، اما رفتارشان خیلی خوب بود. خواهرانم که همفکر خودم هستند و مادرم هم پشتم ایستاد. همه ترسم از پدرم بود که او هم آرام برخورد کرد. الان همه نگرانیام مادر و پدرم است. بالاخره اینجا(زندان) بودن سخت است ولی برای من آنقدر سخت نیست که بیخبری از مادر و پدرم سخت است. یعنی همه چیز را تحمل میکنم غیر از بیخبری از آنها.
چه فعالیتهایی داشتی؟
من در ستاد مهندس موسوی در کاشان فعال بودم. بعد از انتخابات و شلوغیها از کارم اخراج شدم. بعد از آن دیگر هیچ فعالیت عملی نداشتم.
چرا؟
کلا آدم آرامی هستم و با گروهها هم به خاطر روحیهام ارتباط برقرار نمیکنم. به خاطر همین هم محکم میگویم با هیچ کس ارتباطی نداشتم و تصمیمم مستقل بود. من خودم بودم و خودم. اما اعتراضاتم را در توییترم و اینستاگرامم مینوشتم. یعنی به تنها چیزی که ایمان داشتم حرکت خودم بود. اتفاقی و جوزدگی و ناشی از شستوشوی مغزی نبود. جرقهاش با حرکت ویدا موحد بود که احساس کردم آن حرکت باید بماند.
نتیجه این اتفاقات را چطور میبینی؟
نمیدانم چه بگویم. ولی انتظاری هم ندارم که از حرکت من به جایی برسد.
به آینده امیدواری؟
بله خیلی. همین که بعد از من دو نفر هم اینکاررا کرده باشند کافی است. من به قاضی هم گفتم، گفتم درد شما اگر حجاب است که باید بگویم دیگر حجابی در جامعه وجود ندارد. گفتم اتفاقا درد من این است که حجاب در جامعه نیست ولی اسمش را میگذارید حجاب و میگویید این حجاب اختیاری است و زنان ایران خودشان تمایل به حجاب دارند. در صورتی که این حجاب انتخابی نیست. من میخواهم حجابم را خودم انتخاب کنم و کسی به من نگوید چه بپوش. نمیخواهم آن پوشش به قول خودتان فجیع و بیبند و بار را به اسم حجاب به خورد ملت بدهیم. من آن را نمیخواهم به عنوان پوشش انتخب کنم. میخواهم اگر قرار است چادر یا روسری سر کنم به انتخاب خودم باشد. من خیلی تاکید کردم که نه با حکومت مشکل دارم، نه با نظام مشکل دارم، اما حقم را میخواهم و حق انتخاب پوشش کوچکترین حق من است. و بقیه حقوقم را وقتی که بتوانم حق انتخاب داشته باشم بگیرم.
واکنشها در زندان قرچک چگونه است؟
اینجا همه میگویند دمت گرم… اما بالاخره زمان میبرد. من به ۱۰ سال دیگر هم امید ندارم، اما اگر ۳۰ سال دیگر هم درست بشود من راضی هستم.
وضعیت زندان قرچک چگونه است؟ رفتار ماموران با تو چگونه است؟ وضعیت کلی زندان و زندانیان را چطور میبینی؟
پرسنل زندان دو گروه هستند. اکثر پرسنل رفتاری بسیار خوب و مهربانانه دارند و تا جایی که توانستند کمک کردند. اما نمیدانم برخی از پرسنل زندانی را چه میبینند که با آنها این برخورد را میکنند؟ برخوردشان خوب نیست، خیلی مقابلشان ایستادهام و باز هم توهین میکنند. خیلی به حجابم گیر میدهند و رفتارشان توهین آمیز است.
شرایط زندان چگونه است؟
برای من خیلی سخت نیست. غذایش که بالاخره غذای خانه نیست ولی خب هیچکدام مشکل نیست. تنها مشکل من اینجا این است که جدا از قانونهای کلی یک سری بیقانونیها اینجا مرسوم است. هرج و مرجهایی وجود دارد. اما با هیچ کدام از زندانیها هیچ مشکلی ندارم.
به درددل زنهای زندانی گوش کردی؟
تنها کاری که میکنم همین است…
فکر میکنی بتوانی صدای زنان زندان قرچک بشوی؟
حقیقتا اولین کاری که در بیرون میکنم رسیدگی به وضعیت خودم نیست. میخواهم برای اینها کاری بکنم. چیزهایی اینجا را دیدم و فهمیدم که در بیرون کسی نمیتواند بفهمد. هرچه بگویم باز هم درکش سخت است. خیلیهایشان به اینکه اینجا هستند افتخار میکنند، در صورتی که سنی ندارند. شرایط زنها اینجا بد است… از یک زن ۶۰ ساله را در سالن میبینم تا دختر ۱۹ ساله و میخواهم برایشان کاری بکنم. یک دختر ۱۹ ساله اینجا خیلی زود تحت تاثیر قرار میگیرد و باید کاری کرد.