آرامش قبل از طوفان، یا آتش بس بر روی بشکه باروت؟! بقلم محترم مومنی روحی

0
376

برخی از ما ایرانیان ناصبور و کم حوصله، با اندکی فروکش کردن از شعله های جنبش سوزان و خانمان برانداز هم میهنان درونمرزی مان، که با شدت و حدت بسیار، جهت تحقق بخشیدن به آرمان چهل ساله خویش، که همانا سقوط و سرنگونی رژیم اشغالگر و جنایت پیشه ملاها در ایران است؛ و به همین دلیل نیز از هفتم دیماه جاری، با به نمایش گذاشتن جلوه هائی از پیش لرزه های یک زلزله سهمگین، که کلیت حکومت پلید اسلامی را به خطر بیندازد به پا خاسته بوده اند. و به همین خاطر هم به میدان مبارزه و دادخواهی علیه این حکومت ستمگر و جانی و تروریست پرور به خیابان های کشور آمدند. اکنون که از تعدادشان کاسته شده، و فقط مردمان چند شهر هنوز بر کاری که شروع کرده اند استمرار دارند. عده ای از مردم که نمی دانند موضوع از چه قرار است؟ در این باره ابراز ناامیدی و یاس کرده اند!
شاید تعدادی از مبارزان آزادیخواه، که هم اکنون در موقعیت سکوت سیاستمدارانه خود می باشند؛ و عده ای از این جان بر کفان آزادیخواه، از این باب اندکی آرام گشته و کمی سکوت کرده اند؛ تا رمقی تازه بیابند، که دوباره با مهیب ترین تکان های زلزله آسائی، که بر پیکره منحوس این جنایتکاران وارد نمایند. به صحنه های حق طلبانه خویش باز گردند. و غیر صبورها که نمی دانند علت خاموشی موقتی مردم به چه خاطری یا به کدام دلیل می باشد؟ به پندار اشتباه و نامهربانی خود بر روش معترضان واقف گردند؛ که چرا در داغ بودن شرایط موجود و کوششی که مردم از روز پنج شنبه هفتم دیماه سال جاری خورشیدی آغاز نموده بوده اند؛ می بایست که چنین سکوت بدون دلیلی(از نظر انتقاد کنندگان) حکمفرما بشود؟ و این آرامش نسبی هم پیش بیاید؟!
اگر آنانی که کنار گود نشسته و فرمان « لنگ اش » کن را سر می دهند؛ به دلیل دلنگرانی زیادی که در این خصوص دارند لب به شکایت کردن و پرسیدن چرائی این مساله گشوده اند. دلایل دیگری برای خودشان دارند. و بر مواردی دست یافته اند که ما از آنها بی خبریم. باید از این ناراضیان و افراد کم حوصله پرسید: آیا زمانی که این عزیزان هم میهن، در نهایت شجاعت و دلاوری به میدان رزم آمده بودند؛ شما یا کسان دیگری، از ایشان درخواست انجام گرفتن چنین حرکت افتخار آمیزی را نموده بودید و بودند. که چنین شتابان به اظهار نظر در این مورد پرداخته اید؟ همه می دانیم که سخنان از روی وحشت و درماندگی و هراس از سرنگونی این حکومت ویرانگر، که توسط رهبر خودکامه جمهوری منفور اسلامی بیان شده، و وی را بر آن داشته، که با پریشان حالی و کژاندیشی در این مورد به مردم بگوید؛ مثلث آمریکا و اسرائیل و عربستان سعودی باعث به وجود آمدن حرکت کنونی ملت آزادیخواه ایران گشته است. یاوه هائی پوچ و نادرست و از روی درماندگی و بی پایه و اساسی می باشند؛ که هر از چندگاهی به وسیله این فرد قدرت پرست مطرح می شوند. آنانی که سطحی به چنین رویدادهائی نمی نگرند؛ به خوبی می دانند، که جنبش سلحشورانه این مردم، تنها و تنها به سبب نارضایتی های ملت به جان آمده ایران، از همه مصیبت هائی است؛ که حاکمیت نابخرد و جنایتکار حکومت ننگین اسلامی، و دولت های نادان و بی کفایت آن، بر سر این ملت شریف آورده اند!
اکنون که سید علی خامنه ای، که در واپسین دم حیات حاکمیت جنایتکارانه اش به ورطه دیوانگی هم کشانده شده است. از روی استیصال و ناچاری، و صرفا به خاطر آن که در مقام رهبری سیاسی – مذهبی حکومت، در این باره اظهار نظری کرده باشد؛ وی را بر آن داشته، که مانند همیشه مشتی خزئبلات و اراجیف حساب نشده را، تحویل مزدوران و طرفداران اهریمن تبار رژیم منحوس شان بدهد. تا که اینچنین، مراتب هوشیاری و آگاهی خود به رویدادهای روزانه و مدام درون و برون از مرزهای کشور را، به رخ آنها و سایرین بکشاند. باید همگان به ویژه مردم ایران، مخصوصا کسانی که زود قضاوت می کنند بدانند. که آنچه در سه هفته و اندی اخیر در ایران رخ داده، آرامش قبل از طوفان، و پیش لرزه های یک زلزله مهیب و کارساز است؛ که به زودی اسکلت کلیت این جمهوری ننگین را خواهد لرزاند. و در کم ترین فرصت ممکن، بنیان و پیکره و استخوان ها ماهیت بدون هویت آن را، چنان در هم خواهد کشید. که از همگی شان جز ناله ای دردناک باقی نماند!
رادیوی ملی فرانسه، به نقل از ستون « بحث و نظر » یکی از صفحات روزنامه مشهور فیگارو چاپ پاریس، که در شماره روز چهارشنبه هفدهم ژانویه ۲۰۱۸ خود، مقاله ای از « ران هاله وی » راهنمای تحقیق مرکز پژوهش های فرانسه را، که از شخصیت های به نام و صاحبنظر در این کشور می باشد؛ را برای شنوندگان خویش روخوانی کرده است. و به نقل از وی، سکوت نسبی کنونی مردم به پاخاسته ایران را، آتش بس نشسته بر روی بشکه باروت نامیده است!
« ران هاله وی » پژوهشگر معروف فرانسوی، اخیرا در مقاله ای که در روزنامه « فیگارو » چاپ پاریس منتشر کرده، ضمن تشبیه نمودن خیزش کنونی مردم ایران به انقلاب کبیر فرانسه، که میان سالهای ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۹ در آن سرزمین به وقوع پیوست؛ و در آن مدت ده ساله، مردم آزادیخواه فرانسه، علیه حکومت های فاسد و غیر دموکرات آنجا قیام نمودند. و یک انقلاب فرهنگی – سیاسی – اقتصادی همزمان را در کشورشان ایجاد کردند؛ و سرانجام حکومت مورد پذیرش خودشان را بر سر کار آوردند نوشته است: « از قرار معلوم، تظاهرات ضد حکومتی مردم ایران، که در نود شهر کشور و با به حرکت در آمدن چندین هزار نفری مردم ایران برگزار شد رو به آرامی نهاده است. هر چند مشکلاتی که منشاء اعتراض های خیابانی در ایران بوده از میان نرفته، و تنفر و انزجاری که محرک این اعتراض ها بوده رو به خاموشی نگذاند. باید دانست که عاملان اجتماعی اعتراض های اخیر مردم ایران، توده های محرومی هستند؛ که از این پس علیه حکومت مذهبی به پا خاسته اند و دیگر از پای نخواهند نشست.»!
به گفته « ران هاله وی » این اعتراض های خیابانی ثمره کشوری است؛ که اکثریت جمعیت ۸۰ میلیون نفری آن، از جوانانی تشکیل می شود؛ که زیر ۳۰ سال هستند. کشوری که ۴۸ میلیون نفر ایشان دارای تلفن های همراه هوشمند می باشند. و چهل میلیون شان هم، عضو شبکه اجتماعی « تلگرام » هستند. و مردم از طریق همین شبکه اجتماعی تلگرام، از جزئیات بودجه سال آینده کشور، و از مبالغ هنگفتی که دولت قرار است در اختیار نهادهای روحانی و مذهبی و سپاه پاسداران بگذارد آگاه گشته اند. آنهم در شرایطی که دولت قصد دارد؛ همزمان با موارد بالا(هزینه کردن بخش بزرگی از بودجه سالیانه کشور، برای حوزه های علمیه و بقیه نهادهای مذهبی در کشور، و اضافه نمودن بودجه سپاه پاسداران ) ، یارانه های ماهیانه عده ای از ایشان(مردم ایران) را قطع کند. یا آن که قیمت سوخت در کشور را افزایش بدهد!
این پژوهشگر در مقاله اش تصریح می کند؛ دسترسی مردم ایران، به ویژه طبقه فرودست جامعه به شبکه های اجتماعی اینترنتی از جمله تلگرام، چشم آنان را به روی واقعیت حکومت مذهبی ایران، و فساد بنیادین و فراگیر آن باز کرده است. و همانند عاملان انقلاب کبیر فرانسه، مردم ایران امروز، تنفر عمیقی نسبت به رهبران سیاسی کشور شان دارند. میان « اصلاح طلبان » و « محافظه کاران » نیز هیچ وجه تمایزی قائل نمی شوند!
« ران هاله وی » در ادامه مقاله اش خاطر نشان کرده است؛ اعتراضات خیابانی مردم ایران، بنیادها و مشروعیت حکومت روحانیون در کشور را شدیدا به لرزه انداخته است. و به تجربه می توان گفت: حکومت رژیمی که حقانیت و مشروعیت اش اینچنین زیر سؤآل برود. در نهایت به حکومتی ضعیف و شکننده تبدیل خواهد شد؛ که اگر حتی سرسختی و مقاومت بسیاری را هم از خودش نشان بدهد. از شدت ضعف آن کاسته نمی شود!
وی همچنین در نوشتارش، تضادهای بنیادین میان جامعه و رژیم اسلامی در ایران را نیز، که به دلیل ناکارآمدی مسؤلان آن، در جریان هزینه کردن ثروت ملی مردم ایران، در مواردی که غیر ضروری و بدون استفاده برای شهروندان ایرانی است. را با یادآوری کردن اشتباهات فراوان جمهوری آخوندی برشمرده است!
کسی که چنین سخنانی را در مقاله اش، در یکی از مهم ترین و مشهورترین نشریه های جهانی منتشر نموده، فردی است؛ که نه فقط پژوهشگر مؤسسه تحقیقاتی کشور فرانسه می باشد. بلکه راهنمای پژوهشگران این مرکز مهم نیز هست. یعنی شخصیتی که به سبب تجربیات فراوانی که در حیطه ی مسائل اجتماعی در جهان دارد؛ و در حد خودش از اشخاص مهمی در دنیا می باشد؛ که بدون اطمینان از محتوای ظاهری و درونی نتیجه ای، که مایل است از سخنان و یا نوشته های خود بگیرد؛ کم ترین ابراز عقیده ای در هیچ زمینه ای را نخواهد نمود!
فراموش نکنیم که چنین اشخاصی، هرگز به گونه ای سخن نمی گویند؛ که شخصیت علمی ایشان زیر سؤآل برود؛ و موقعیت تلاش های اجتماعی و علمی و فرهنگی خویش را، بدون اعتماد از نکاتی که مطرح می سازند؛ نه به خطر می اندازند؛ و نه موجبات انتقاد کردن دیگران از خودشان را فراهم می آورند!
بر همین اساس می توان، دیدگاه وی در مورد سکوت کنونی مردم ایران را، یک آتش بس بر روی بشکه باروت دانست. و ما نیز به آن بیفزائیم؛ که آرامش این آتشکده خاموش، سکون پیش لرزه های قبل از یک زلزله حکومت آخوندی برانداز است. و فریاد کاملا رسائی از خبر بزرگ حرکت یک طوفان کوبنده و پر خطر و پرخروش، برای براندازی حاکمیت سر تا به پا گمراهی و بی خردی رژیم منحط اسلامی است. تا که آن را، به گوش همگان در سراسر گیتی برساند. زیرا مردم ایران، که پیوسته شاهد همه گونه جهالت های سرکردگان حکومتی اشغالگر و چنین وحشی در کشورشان می باشند. هنگامی که مشاهده می کنند، این نامردمان نادان و بدکردار، در راه ماجراجوئی های جاهلانه خودشان، بخش بزرگی از ثروت ملی این ملت رنجدیده را، جهت آفرینش گروه های تروریستی متعدد درون منطقه، و حمایت کردن از آنها هزینه می کنند. آگاه تر و داناتر از آن می باشند؛ که به این جانیان اجازه بیشتر ماندن در سرزمین اهورائی خویش را بدهند. زودا که هر یک از مهره های کوچک و بزرگ این رژیم زبون و اهریمنی، که با عزم جزم ملت به پا خاسته و معترض ایران، به پست ترین قسمت هویت و حیات شخصی و اجتماعی خویش تنزل مقام بیابند. و دست استمداد خواستن و یاری طلبیدن به سوی مردم پیروز ایران دراز کنند. و در آن لحظات و شرایط تاریخی، جز نفرین و شماتت این مردم شریف و شهامت پیشه، هیچ چیز دیگری نصیب شان نشود. و برای همیشه در تمامی آینده تابناک میهن باستانی مان، در سیاه ترین بخش های کتاب تاریخ این مملکت همواره سرفراز تاریک ترین نقطه همه فصل های کتاب ایرانزمین باشند!
محترم مومنی

مقاله قبلی«آتش و خشم» ترامپ تبدیل به سریال می‌شود
مقاله بعدیمومیایی‌هایی که با هم فامیل هستند
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.