ابراهیم یزدی و قطب زاده و امثال آنها با چهل – چهلوپنج سال سن خود را دانشجویان عضو انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا میدانستند و علاوه بر فعالیت در آمریکا مرتباً به لبنان و سوریه و حتی اسرائیل رفتوآمد میکردند.
ابراهیم یزدی در دورانی که روابط ایران و مصر در زمان مرحوم جمال عبدالناصر بهشدت بحرانی بود (1343 شمسی) گذرنامه مصری بانام “محسن فهمی ” از دولت مصر گرفته بود و بهاتفاق خانواده در خانهای که دولت مصر دریکی از محلههای ممتاز قاهره نزدیک میدان کبری القبه (نزدیک قصر تاریخی و معروف قبه) در اختیار او قرار داده بود زندگی میکرد!
چه ارتباطی با مصر بهعنوان دشمن ایران داشت و به چه علت دولت مصر از او پذیرائی میکرد والله و اعلم بحقایق الامور!
یزدی پسازآن به بیروت پایتخت لبنان پرآشوب که فلسطینیهای باند یاسر عرفات در آنجا حرف اول را میزدند و عرفات مقر الفتح PLO را به آنجا منتقل کرده بود رفت و در سال 1966 میلادی از اسرائیل بازدید کرد و مدتی را در آنجا گذراند!
همچنین در دومین ماجرای تصرف سفارت و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی هم تلاش فوقالعادهای برای نجات گروگانها و رفع تصرف سفارت به عمل آورد که به خاطر مخالفت و مقاومت موسوی خوئینی ها ، طراح اصلی گروگانگیری و سید احمد خمینی موفقیتی به دست نیاورد!
ابراهیم یزدی مثل قطب زاده و بنی صدر و جمعی دیگر دانشجوی حرفهای باقیمانده و در آمریکا عضو برجسته سازمان دانشجویان مسلمان ایرانی بودند که مأموریت اصلی آنها جلوگیری از گرویدن دانشجویان ایرانی به سازمانهای چپگرای انقلابی بود.
در سفارت ایران در واشنگتن یک اداره ویژه سرپرستی دانشجویان ایرانی فعال بود که رئیس و کارکنان اصلی کارمند ساواک بودند.
انجمن اسلامی دانشجویان دوسره بار میکرد و اعضای اصلی و کادر هیئتمدیره هم از مراجع بزرگ کمکهای مالی قابلملاحظهای میگرفتند و هم از سفارت ایران و هم از نهادهای آمریکایی!
با سازمانهای فلسطینی و کشورهای مخالف ایران هم مرتبط شده و از کمکهای آنان برخوردار میشدند!
همین انجمن اسلامی آمریکا که دکتر یزدی از برجستگان آن بود و با چهلوپنج سال سن دانشجوی عضو انجمن بشمار میرفت (!) با انجمن آمریکایی دوستداران خاورمیانه بنام American Friends of Middle East جوینت شده بود که یک انجمن پوششی CIA جهت کنترل دانشجویان مسلمان خاورمیانه از مقیم آمریکا و بهرهبرداریهای اطلاعاتی بود و به انجمنهای اسلامی کمک مالی بلاعوض میکرد.
موقعی که آقای خمینی به نوفل لوشاتو در حومه پاریس رفت ناگهان سروکله عدهای از ایرانیان تبعه آمریکا در پاریس پیدا شد که مدعی بودند برای کمک به نهضت خمینی درسومشق خود را رها کرده و به فرانسه آمدهاند!
#ابراهیم_یزدی در پاریس کار مترجمی مصاحبههای امام را به عهده گرفت و گاهی اوقات هم مطالبی را به نام امام به خبرنگاران خارجی میگفت و چند بار که مورد اعتراض افراد زبان بفهم قرار گرفت مدعی شد که روحیه غربیها را بهتر از امام میداند و به خاطر جا انداختن امام در افکار عمومی غربیها این مطالب را به اظهارات امام اضافه میکند!
بههرحال انقلاب همانطور که برنامهریزیشده بود و قرار بود کلک رژیم شاهنشاهی را بکند به پیروزی رسید و سه تبعه آمریکا (ابراهیم یزدی و قطبزاده و بنیصدر) با هواپیمای حامل امام به تهران آمدند.
از همان روزهای نخست نشریات پرتیراژ دوران انقلاب هویت اطرافیان امام علیالخصوص این سه تفنگدار را زیر سؤال میبردند و با اطلاعاتی که به دست آورده بودند به هر سه نفر میتاختند و آنها را به وابستگی به آمریکا و حتی سازمان جاسوسی آمریکا CIA متهم میکردند.
هفته نامه چلنگر به سردبیری زندهیاد منوچهر محجوبی هم با کنار هم گذاشتن حرف اول اسامی بنیصدر – یزدی و قطبزاده آنها را مثلث بیق لقب داده بود!
یزدی بهمحض آنکه پایش به تهران رسید و در طبقه دوم مدرسه رفاه در خیابان ایران اسکان داده شد کراواتش را باز کرد و به سبک فیدل کاسترو و دانیل اورتگا یک اورکت سبزرنگ آمریکایی که از پادگان ارتش به سرقت رفته بود را بتن کرد و ژست اولترا انقلابی گرفت و برای ربودن گوی سبقت از حریفان و نزدیکتر کردن خود به امام امت، در اولین حرکت انقلابی چهار تن از امرای ارتش (سپهبد رحیمی رئیس شهربانی – ارتشبد نصیری رئیس ساواک و سرلشگر ناجی و سرلشگر خسرو داد) را که در روز بیست و دوم بهمن پنجاهوهفت به دست انقلابیون افتاده بودند پس از چند سؤال و جواب مختصر روی پشتبام مدرسه اعدام کرد!
شیخ صادق خلخالی که از امام دستخط گرفته و حاکم شرع شده بود از تکروی یزدی و اقدام به قتل وی بشدت عصبانی شد و بر سر اینکه چه کسی باید سران رژیم را محاکمه و اعدام کند بین آنها اختلاف و درگیری پیش آمد!
شیخ صادق خلخالی دراینباره در خاطرات خود میگوید:
” ازجمله کسانی که در همه کارها دخالت میکرد و بازپرس شده بود؛ ابراهیم یزدی بود که در دولت موقت اول معاون نخستوزیر و سپس وزیر امور خارجه شد.
… ابراهیم یزدی در طبقه سوم مدرسه رفاه که من هم آنجا بودم، نصیری و رحیمی را به محاکمه کشید. آنها باوجوداینکه میدانستند که من از طرف امام بهعنوان قاضی و حاکم شرع معرفیشدهام به این امر توجه نمیکردند، خودشان میبریدند و میدوختند و تلویزیون هم جریان را ضبط میکرد و ما هم نظاره میکردیم. سرانجام کاسه صبرم لبریز شد و مستقیماً به خدمت امام رفتم و عرض کردم: ابراهیم یزدی میگوید که جزو شورای انقلاب است و نمیگذارد من به کارها رسیدگی کنم. او در همه کارها مداخله میکند و مانع کار ما میشود. امام فرمود: او جزو شورای انقلاب نیست و زورش هم به تو نمیرسد اگر آمد آنجا یقه او را بگیر! (سپس امام یقه مرا گرفت و گفت اینجوری) پس از بیانات امام من باقدرت تمام به مدرسه رفاه برگشتم. ابراهیم یزدی در کارها مداخله میکرد … “
البته بعدها یزدی در چند مصاحبه (ازجمله به خود با خود من) مدعی شد که اعدام آن چهار نفر را به دستور امام امت انجام داده بود!
در اواخر حکومت شاه دولت ایران با تلاش زیاد موفق به خرید هواپیماهای فوق مدرن جاسوسی و مراقبت هوایی آواکس (رادار پرنده) و هواپیماهای جنگنده – بمبافکن F – 16 از امریکا شده بود.
در قرارداد خرید این هواپیماها بهصراحت ذکرشده بود هریک از متعاملین که از انجام معامله منصرف شود باید خسارت بپردازد (الآن رقم دقیق را به خاطر ندارم اما میلیاردها دلار بود).
پس از پیروزی انقلاب چون برای جنگ تحمیلی از قبل نقشهها کشیده شده و قرار بود عراق را به جان ایران بیندازند بهمنظور تضعیف ارتش ایران ابتدا شروع به تصفیه وسیع ارتش و اعدام فرماندهان زبده و خلبانان وطنپرست کردند و سپس اقدام به خلع السلاح ایران نمودند!
ابراهیم یزدی (تبعه آمریکا) که حالا در سمت وزیر امور خارجه وقت ایران مشغول شده بود در اولین اقدام باآنکه از عواقب زیانبار عظیم لغو قرارداد خریدهای نظامی ایران آگاه بود قراردادهای خرید هواپیماهای نظامی را لغو کرد!
یزدی برای تحمیق مردم و منتقدین این اقدام خیانتکارانه همان زمان در مصاحبهای با روزنامه کیهان گفته بود: «چنانکه میدانید بهغیراز نیروی دریایی آمریکا هیچ کشوری هواپیمای اف- ۱۴ ندارد مگر ایران؛ و سیستم پرواز این هواپیما بسیار پیچیده است و حتی موشکهایی که این هواپیما حمل میکند هنوز آزمایش نشده و بهطورکلی بکار انداختن این هواپیماها برای خود آمریکا هم بسیار مشکل است…
در مورد هواپیمای اف- ۱۴ و بررسی جمیع جوانب امر چنین نتیجه گرفتیم که نمیتوانیم هواپیمای اف – ۱۴ را نگهداریم زیرا نگهداری آنها باعث تشدید و استمرار وابستگی ما به آمریکا میشود» همچنین در مصاحبه دیگری با نشریه تایم گفته بود: «در مورد جنگندههای اف – ۱۴ ما از چندی پیش با مقامات آمریکایی وارد مذاکره شدهایم. هدف نهایی ما از این مذاکرات، فروش کلیه این جنگندهها که شامل ابزار و آلات مربوط به این هواپیما نیز خواهد بود، میباشد»
در جلسه مورخ ۲۱ مرداد ۵۸ شورای انقلاب، آیت الله سید محمد حسینی بهشتی قاطعانه با فروش هواپیماهای اف – ۱۴ به آمریکا مخالفت کرده و تأکید میکند که دولت موقت بدون اجازه شورای انقلاب حق چنین کاری را ندارد.
وی همچنین در چهارمین روز از تشکیل دولت موقت اعلام میکند که «دولت ایران یکطرفه قراردادهایش را با آمریکا فسخ کرد.» که ازجمله این قراردادها تحویل F16 های خریداریشده از آمریکا بود. سپهید آذربرزین در کتاب خاطراتش تحت عنوان «فرماندهی و نافرمانی» مینویسد:
چهارمین روز نخستوزیری بازرگان بود، مرا هم دعوت به کارکرده بود که ضمن اینکه فرمانده نیروی هوایی باشم، مشاور عالی نخستوزیر در امور دفاع و امنیت ملی هم باشم. صبح داشتم میرفتم اداره، دیدم که دکتر یزدی در رادیو اعلام کرد که دولت ایران تمام قراردادهایش را با دولت آمریکا فسخ کرد. بقیه که میشنوند چیزی نمیگویند و میگویند بارکالله! اینها نمیدانند که چه خبر شده، نخستوزیر هم نمیداند چه شده، هیچکس نمیدانست. تلفن را برداشتم و به #بازرگان گفتم که شما خبر را شنیدی؟ گفت چه خبر؟ گفتم الآن یزدی اعلام کرد که دولت ایران یکطرفه قراردادهایش را با آمریکا فسخ کرد. گفتم این مسئله فقط در مورد نیروی هوایی نزدیک به ده میلیارد دلار خسارت میشود. حالا من در مورد نیروی زمینی و بقیه نمیدانم!
یزدی در مقام وزیر امور خارجه، در دیدار با صدام حسین که دنبال بهانه برای حمله به ایران بود بجای تلاش برای منصرف کردن صدام از شروع جنگ و تکذیب ادعاهای صدام در مورد دخالت جمهوری اسلامی و شخص امام در تحریک شیعیان عراق صراحتاً به صدام میگوید که مسئله مسلمانان و شیعیان عراق به امام مربوط است و ایشان به وظیفه خود عمل میکند!
در پست بعدی مشروح این مذاکرات را خواهم گذاشت.
رفتن بهاتفاق مهدی بازرگان به الجزایر و ملاقات محرمانه با برژینسکی مشاور امنیت ملی رئیسجمهوری آمریکا خودکشی سیاسی محسن فهمی (ابراهیم یزدی) بود و پسازآن ستاره بخت یزدی که برای خود خواب ریاستجمهور شدن هم دیده بود افول کرد!
یزدی و قطبزاده بهطور ژنی و مادرزادی با گروههای چپی مخالف بودند و گویی مأموریت نابودی کامل گروههای چپگرا از جایی به عهده آنها گذاشتهشده است!
یزدی برخلاف آنکه ادعای مخالفت با دیکتاتوری داشت دارای روحیه دیکتاتوری بود و آرای مخالف را نمیپذیرفت.
در مدتی که وزیر خارجه بود به مشورت کادرهای برجسته قدیمی و استخوان خردکرده اهمیت نمیداد و استبداد رأی داشت. داماد جوان خود را که کوچکترین تجربه کار دیپلماتیک نداشت در مهمترین پست دیپلماتیک یعنی سرپرست سفارت ایران در واشنگتن قرار داده بود!
در موقعی که سرپرست روزنامه کیهان شد دست به پاکسازی گستردهای زد و بسیاری از نویسندگان و خبرنگاران را گرفتار کمیته و زندان و محاکمه کرد.
در این اواخر پس از سالها به دیدنش رفتم و از اوضاع مملکت و آنچه بر او رفته بود گلایه میکرد و طوری حرف میزد که گویی زندگی را باخته است!
در پاسخ به او گفتم بد یا خوب شما خودت در تأسیس این نظام نقش داشتهای!
جواب داد:
” اول قرار نبود که بسوزند عاشقان / آتش به روح آن فتد کاین بنا نهاد! “
قرار است فردا (8 شهریور 96) جنازهاش را برای دفن کردن به ایران بیاورند،
در بیمعرفتی و بیمرامی آمریکا همین بس که یزدی بیمار را برای معالجه به خاک خود راه نداد، همانطور که محمدرضاشاه را اول راه نمیداد و بعد هم که مدت کوتاهی راه داد بهفوریت از آمریکا بیرون و آواره ساخت.
آمریکا سیاست پیشگان و بازیگران عرصه حکومت و دولتهای جهان سوم را تنها برای منافع خود میخواهد و بهمحض آنکه کاربری (!) خود را از دست بدهند مثل دستمال مصرفشده با آنها رفتار میکند!
* عکسهایی که ملاحظه میکنید من و یزدی را یکی در وزارت خارجه و یکی در روزنامه کیهان نشان میدهد.
یزدی در موقع سرپرستی کیهان از من برای همکاری در سمت سردبیری و یا معاونت مدیر دعوت کرد و یکی دو جلسه هم بهاتفاق آقای عراقی داشتیم که بجایی نرسید.
لطفا روشن بفرمائید که دکتر یزدی تابعیت آمریکا را داشت یا فقط گرین کارت داشت.
اگر تابعیت داشت چرا برای سفر به آمریکا ویزا لازم داشته؟
اگر تابعیتش بخاطر وزیربودن در ج.ا. باطل شده بود. پس چرا مدارک این خواهر مری(معصومه ابتکار) که هم وزیر بوده و هم گروگانگیر باطل نشده و خود و کسانش راحت در آمریکا خانه زندگی دارند؟
نظرات بسته است