چه شد که در جریان توطئه های دشمنان خارجی و داخلی میهن مان، آذربایجان، سر و روح مملکت ایران و ملت شجاع آن، در بالای پیکره سرزمین باستانی ما باقی ماند؟ چگونه، تزویری طولانی مدت، با راست کرداری عده ای میهن پرست، فقط در یک روز تاریخی فیصله یافت؟ که چنین دلیل بزرگی(نجات پیروزمندانه آذربایجان)، نه آنکه مردم ایران را به تحقق یافتن امری بسیار بسیار مهم رساند. بل، به همه آنانی که می پنداشتند، که پادشاه جوان ایران، اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی، که فقط چند سالی از به دست گرفتن زمام اختیار ایرانزمین توسط ایشان سپری گشته بود. و کشورمان لطمات و ضربات اواخر جنگ خانمانسوز دوم جهانی را تجربه می نمود. و شاه جوان ایرانزمین، ناگزیر می بایست که اول به نظام دادن به کارهائی که بی نظم گشته بودند بپردازد. با آنهمه مشکلاتی که فرا روی او بود؛ توانست که به دشمنان مملکت اش، اجازه ندهد که سر سرزمین کهن وی و هم میهنان ایشان را، از گردن آن ملک اهورائی قطع نمایند. و بر کشور سردسیری و بی حاصل خودشان پیوند بزنند؟!
چنانچه نسل پس از انقلاب شوم اسلامی، و فرزندان ایشان ندانند؛ که در روز 21 آذر سال 1325 خورشیدی، چه پیروزی عظیمی نصیب ملت ایران، و دلاور افراد آرتش شاهنشاهی میهن مان، و پادشاه جوان آن موقع، اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی گشت؟ اما بدون تردید، نسل من و شما، که بیش از پنجاه شصت سال عمر کرده ایم؛ به درستی می دانیم، که در آن روز تاریخی فراموش نشدنی، چه خطر بزرگی از کنار گوش ایران مان گذشت؛ و چه بلای بزرگی از سر این مرز پر گهر و ملت شریف آریائی آن دور گردید؟!
بارها گفته و نوشته ام، ممالکی در جهان هستند؛ که قرنهاست چشم طمع به این خطه ی زرخیز، و کهندیار باستانی و حاصلخیز ما دارند. به ویژه خرس قطبی جنوب جهان، کشور همسایه شمالی ما روسیه تزاری، که جز در هوای رسیدن به آب های گرم ایرانزمین نبوده و نیست. و جهت به دست آوردن چنین نعمت بزرگی، که سرشار از ویژگی های گوناگون است. از هیچ کوششی در این باره فروگذاری نکرده و هرگز نیز نخواهد کرد. چون ساده انگارانه خواهد بود اگر بپنداریم؛ که روس ها دست از سر ایده رساندن خویش به آبهای گرم ایران بردارند. بنابراین، همچنان نیز در صدد تحقق بخشیدن این آرمان پلید و شوم چند صد ساله خویش می باشند. چرا که با بلعیدن دو استان از بزرگ ترین بخش های کشورمان، و ضمیمه نمودن آن به سرزمین همیشه منجمد خودشان، می توانستند و خواهند توانست؛ چه از نظر وسعت، و چه به لحاظ کیفیت، سرآمد کشورهای زیادی در دنیا، و یا دست کم در اروپا باشند و بشوند!
ولی در آن سال های بسیار سخت، که آذربایجان به مدت کوتاهی در اشغال روسیه درآمده بود(بیشتر به سبب ورود متفقین به قاره آسیا، که روسیه را از یوغ اسارت، نزد نازی های هیتلری برهانند. به مجرد آزاد شدن روسیه، هوای دست درازی به ایران، که همیشه در سر استالین بود. بیش از پیش در نظر او و دولتمران حکومت اش جلوه فروخت. تا با استفاده از حضور نوکران شان در ایران، دو میهن فروش مانند علام یحیی و پیشه وری، که در دو استان آذربایجان شرقی و غربی، و به نام روسها در تصرف خویش در آورده بودند.) با اراده ی قوی پادشاه جوان ایران، و عزم راسخ فرماندهان و لشگریان دلاور آرتش میهن مان، و سیاست های میهن پرستانه دولت وقت در آن دوران، غائله اشغال آذربایجان، که غلام یحیی و پیشه وری، مدت کوتاهی در این دو استان بزرگ میهن مان فتنه گری نموده و به آزار ساکنان آنها می پرداختند. لشگریان سلحشور آرتش ایران، به فرماندهی پادشاه میهن پرست کشور، که با سیاست و کیاستی که از یک شاه جوان بعید به نظر می رسید. پادشاهی که مراتب دیپلماسی در این مورد بخصوص را، به بهترین نحو، به ویژه در آن برهه زمانی، به مرحله اجرا گذاشت. و پیروزی نهائی را به ملت خویش ارمغان نمود!
چنان بر اشغالگران روسی، که افراد آرتش ایران بر آنها پیروز گردیدند؛ و آنها را وا داشتند، که با خفت و خواری هرچه تمام تر، که هم برای خود روسها، و نیز دیگر ممالک اطراف و کل گیتی باور کردنی نبود. وادار گشتند، که نوکران دست نشانده خویش را، از خطه ی دلاور پرور آذربایجان بردارند و بگریزند. افتخار مباهات آفرین پیروزی ایران بر روسیه را، یک اعجاز فراموش نشدنی تاریخی نمود!
تا که دشمنان استقلال و آزادی ما و میهن همواره سرفرازمان، در نهایت ذلت و سرافکندگی، رهسپار دیار بدنامی خویش گردند؛ و در همه طول تاریخ در کل جهان، روسیاه شدن خود و نوکران مزدورشان، که در سرزمین آریائیان قهرمان و میهن پرست شکل گرفت. که صد البته با زیربنای عشق شاه و ملت به کلیت این مرز پرگهر، و آرمان همیشگی ایرانیان، برای حفظ شدن تمامیت ارضی میهن شان، یادگاری هرگز فراموش نشدنی، از برطرف شدن غائله ی اشغال آذربایجان را، در صفحات پرنیانی تاریخ ایران اهورائی به ثبت رساند!
محترم مومنی