عنوان بالا را، علی مطهری نایب رئیس مجلس شورای اسلامی، در پاسخ احمدرضا احمدی، رئیس شورای همآهنگی تبلیغات اسلامی در استان گلستان نوشته است. احمد رضا احمدی، که تلاش کرده تا او هم از این آب گل آلود ماهی بگیرد گفته بود: ” اگر با علی مطهری مصافحه بکنم؟ باید که سدت های خودم را بشویم. چون که علی مطهری نجس است!
مصافحه =(رسم و روشی از تازیان است، که مردان، شاید هم زنان، وقتی که به همدیگر می رسند؛ ضمن سلام و علیک، دو دست شان را بر روی شانه های طرف مقابل می گذارند؛ بعد سرشان را بر روی شانه های چپ و راست او خم می کنند. تا به رسم احترام شانه های او را ببوسند.) مطهری هم که این موضوع را شنیده، در پاسخ نجس دانسته شدن از سوی احمد رضا احمدی، نامه ای برای وی نوشته و در روزنامه ها منتشر کرده است. جوابیه مطهری به احمدی، در حقیقت یک تیر دو شعبه است؛ که یک سوی آن به طرف این فرد، و سمت دیگر آن به طرف سران رده های بالاتر رژیم خودشان نشانه گرفته شده است!
این، یک ” تف سر بالا ” برای رژیم ددمنش اسلامی است؛ که اگر هر یک از صاحب منصبان حکومت جنایتکارشان، چنین مراوده هائی با همدیگر داشته باشند که دارند؛ آنچنان دشمنانه وارد گود عرض اندام های شخصی می شوند. که گوئی هیچگونه سنخیت مرامی و عقیدتی با یکدیگر ندارند. البته ظاهرا مطهری به ” سیم آخر ” زده است؛ تا دست های باند تبهکار ولی فقیه در حکومت بی خردان را رو کند. زیرا، در نامه ای که رئیس شورای همآهنگی تبلیغات اسلامی استان گلستان، جهت روشن ساختن اذهان عمومی نوشته است: ” آقای احمدرضا احمدی، رئیس شورای همآهنگی تبلیغات اسلامی استان گلستان، نوشته اید دست های خودتان را، پس از مصافحه با من خواهید شصت. چون بنده را نجس می دانید. خیال تان را راحت کنم، که من هرگز با فردی مانند شما مصافحه نخواهم کرد؛ تا نیاز به شستن دست های تان باشد.” !
علی مطهری همچنین از احمد رضا احمدی خواسته است؛ که به برادران داعشی خود در موصل بپیوندد. مطهری سخنان رئیس شورای همآهنگی تبلیغات اسلامی در استان گلستان را، مصداق این ضرب المثل دانسته، و برای او نوشته است: ” خدا، فلان حیوان را شناخت؛ که به او شاخ نداد.” !
جنگ های سرد نامرئی، یا یکی به دو کردن های داغ مرئی، میان سردمداران جمهوری پاک باخته آخوندی، مورد جدیدی نیست. چون که این نامردمان، همه تلاش شان، برای گرفتن جای همدیگر، و برنده شدن در مسابقه دزدی های پر رواج از دارائی های مردم ایران، و هر نوع سوء استفاده مادی و معنوی دیگری است. به همین منظور، آقایان از دولتمردان این رژیم فاسد و دزد و جانی گرفته، تا سرداران قاچاقچی سپباه پاسداران انقلاب سیاه اسلامی را، چنان به جان همدیگر انداخته است. تا نهانی یا آشکارا، به خالی کردن زیر پای یکدیگر مشغول باشند؛ و این عمل یا آرمان های زیاده طلبانه و قدرت پرستانه ایشان، مستلزم آن است که ابتدا آبروهای نداشته همدستان خودشان را ببرند. سپس نقطه ضعف های آنان را،(که البته همگی شان این نقاط ضعف، و ناهمواری های رفتاری و کرداری و گفتاری را دارا می باشند.) نزد تمام مردم مطرح نمایند!
از سال 1388، که خامنه ای دیدگاه های احمدی نژاد را، از دیدگاه های هاشمی رفسنجانی، به نظرگاه های خودش نزدیک تر دانست. که صد البته، از بیم اربابان سپاهی اش، که به او چنین فرمان داده بودند این کار را انجام داد. همان اندک دوستی و همدستی و شارلاتانی ظاهرفریبانه ای، که میان او و رفسنجانی وجود داشت هم از بین رفت. از آن پس این دو، دشمنی های پنهانی خویش را آغاز نمودند. و موجود بودن چنین خصومت های جاه طلبانه خودشان را، به بقیه سرکردگان جمهوری پلید اسلامی شان نیز سرایت دادند!
اما ناگفته نماند، هر چه میان ایشان جنگ و ستیز بیشتر باشد؛ به همان نسبت دست ملت ایران، جهت رساندن خودشان به آرمان سی و هشت ساله شان بازتر می گردد. به شرط آن که، در چنین موقعیت مناسبی، هم میهنان درونمرزی ما، به جای فرو رفتن در خلسه مذهبی خرافه آفرین، و مسخ گردیدن در یک خواب خرگوشی مصنوعی، هشیارانه از اختلافات میان گرگ های درنده رژیم منفور آخوندی، سود لازم را نصیب خودشان نمایند. و…. ” تا تنور داغ است” ، نان برشته و لذید آزادی را، با خمیرمایه غیرت و حق طلبی، آماده استفاده خویش بنمایند. چرا که این، به راستی حق ایشان و نسل های پس از آنهاست؛ که خویشتن را از زیر یوغ یک حاکمیت مستبدانه و جنایتکار رهائی ببخشند!
محترم مومنی