طرح ” پی ریزی تمدن اسلامی ” چیست و چه خواهد کرد؟!

0
297

برنامه ریزی جهت انجام شدن یک ایده، با توجه به اهمیت و هدف آن، و به میزان بینش و آگاهی طراح یا طراحان یک برنامه، و نیز نتیجه ای که از عملی شدن آن به دست می آید؛ همچنین اطمینان کامل و بدون تردید طراحان، از پذیرفته شدن آن از سوی علاقمندان اینگونه فعالیت های گروهی، کشوری، منطقه ای و جهانی بستگی دارد. در کنار تمام این شرایطی که به اجرا درآوردن یک هدف را تحقق می بخشند؛ به دست آوردن حاصل مثبت و مطلوب از میزان رضایت مندی افرادی است؛ که پیاده شدن طرح مزبور به آنها سود خواهد رساند!

با چنین ویژگی هائی که یک طرح باید داشته باشد؛ سران زیاده خواه رژیم مخوف اسلامی، چگونه به خودشان اجازه می دهند، که طرح ” پی ریزی یک تمدن اسلامی در منطقه” به مرحله اجرا گذاشته بشود؟ به گفته سردار وحیدی یکی از سرکردگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، اقدام نمودن به پیاده کردن طرح بالا، از دیدگاه های هنوز بیان نشده رهبر جمهوری آخوندی است؛ که به گمان سردار وحیدی، سید علی خامنه ای از نیروهای مسلح حکومت شان ” توقع ” دارد؛ که برای به انجام رساندن آن اهتمام بورزند!

عجب! پس مقام عظمای ولایت!!! هم، بسان سرکردگان نیروهای مسلح رژیم، بخصوص سپاه پاسداران انقلاب شان، تا به این اندازه دچار بی خردی تشریف دارد؛ که چنین دیدگاه دور از ذهن یک فرد سالم و فکور را، بدون توجه به عواقب آن، در ضمیر تیره خویش پرورش می دهد؟ آیا داشتن چنین طرز تفکری، هیچ جائی در وادی منطق و فلسفه دارد؟ اصولا آیا شکل گرفتن چنین عمل ابلهانه ای، برای ایشان و نوکران شان در کشورهای اسلامی درون منطقه، می تواند همگی شان را به سرمنزل مقصود برساند؟ آیا حکومت ها و دولت های موجود در منطقه، حتی اگر با اجرائی شدن چنین طرح مضحکی هم موافقت داشته باشند؛ می توانند به خودشان اجازه بدهند؛ که با پیاده شدن ” طرح پی ریزی یک تمدن اسلامی در منطقه ” موجبات سلب آرامش و آسایش شهروندان کشور خویش را فراهم بیاورند؟!

ویژه آن که، در شرایط کنونی دنیا، که همه جای آن در آتش کشتارهای بی رحمانه برخی از همین مسلمان های تندرو می سوزند، و مردم به خوبی می دانند، که چنین کارهای وحشیانه ای، توسط عواملی به انجام می رسند؛ که مزدورانه با گرفتن پول و امکانات فراوان، از طرف همین کشورهای مخوف اسلامی عملیاتی می شوند.  و با مقاصد شوم سردمداران تروریست پرور حکومت جنایتکار جمهوری اسلامی پایه گذاری می شوند!

مگر سران کشورهای درون منطقه، مخصوصا ممالکی که هیچگونه روابط عقیدتی با مبانی ضد بشری اسلام ندارند؛ ساکت می نشینند که آقای رهبر و اربابان سپاهی اش، برای پی ریزی پایه های تمدن اسلامی در منطقه، حضور بیابند؛ و با تروریست هائی که در اختیار دارند؛ در بسیاری از مناطق گیتی، همچنین در کشورهای ایشان، مصدر به قتل رسیدن عده ای از شهروندان بی گناه مملکت آنها باشند؟ یا آنکه کشور و ملت خویش را، زیر سلطه حاکمیت اهریمنی رژیم آخوندی به رهبری خامنه ای قدرت پرست، و فرماندهی سپاه پاسداران جمهوری پلید اسلامی، به چنین فضاحتی در تاریخ سیاسی جهان بکشانند؟!

مگر کشورهای منطقه، حتی مسلمان نشین های آن، در چنان خواب غفلتی فرو رفته اند؛ که زمام امور کشورشان را چنین بی دریغ در اختیار کسانی بگذارند؛ که سر تا پای حکومت شان، آکنده از هزاران عیب و نقص اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی است؛ که باید تا بناگوش شان، زیر شرم بدکرداری هائی که در روابط بین المللی انجام می دهند؛ در خاک تیره انزوا فرو بروند؟!

داشتن چنین تصمیم ابلهانه ای، حتی اگر خمینی کودن نیز زنده بود؛ و عملی شدن طرح مورد نظر را به وی پیشنهاد می دادند. آنقدر شعور می داشت که هرگز خودش را درگیر این قبیل بلند پروازی ها و قدرت پرستی های عاری از هرگونه دلایل منطقی نکند. گیریم که فلسفه پیاده کردن طرح ” پی ریزی تمدن اسلامی در منطقه خاورمیانه ” به نفع مسلمان های سراسر دنیا هم باشد؛ آیا هیچ منطق عملی را سراغ دارید؛ که به آد نمره قبولی را بدهد؟!

هرگز هیچ عقل سلیمی، برای تحقق یافتن چنین امر بی بهائی، که عملی شدن آن هیچ ضرورتی هم ندارد. نه به آن رأی اعتماد خواهد داد؛ و نه هیچگاه خودش را در باتلاق فلاکتی که سران بی مقدار و بی خرد جمهوری منفور اسلامی، در حال مغروق شدن در آن هستند؛ خودش را با طناب آخوندهای بی کیاست و جنایتکار اسلامی، به درون چاه زبونی و بد نامی و اضمحلال ناشی از  پیروی کردن از آخوندهای حکومت اسلامی در ایران، ساقط نخواهد نمود!

محترم  مومنی

مقاله قبلیچگونگی کار هسته های خفته تروریستی داعش در جهان- فرامرز دادرس، کارشناس اطلاعاتی
مقاله بعدیتمدن ۳۰۰۰ساله جهانی‌شدن را انتظار می‌کشد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.