تقریبا نزدیک به چهار دهه می گذرد، که سران بلاهت پیشه و بدنام حکومت منحط اسلامی، با پر کردن شکم و جیب فلسطینی ها از دارائی های ملی مردم ایران، که با هدف یاری رساندن به آنها جهت ادامه یافتن جنگ 66 ساله میان ایشان با اسرائیل، به انجام رسانده و می رسانند. تلاش کرده اند که بخشیدن دارائی های ملی ایرانیان به بیگانگانی است که کوچک ترین حقی در این باره ندارند؛ می کوشند تا برتری و سروری خودشان بر دیگر کشورهای اسلامی در منطقه خاور میانه را تثبیت نمایند. سرانجام پس از اینهمه بذل و بخشش بی جا و غیر منطقی به آنها، حاکمیت بی کفایت و دولت بی وجود جمهوری آخوندی، مزد کار نادرست شان از گیرندگان چنین کمک های بی دریغی را گرفتند. در نتیجه، با ترفند هم پیمان های ایالات متحده در خاورمیانه، به ویژه کشورعربستان سعودی، هر چه را که آخوندها جهت به اثبات رساندن سروری حکومت شان بر کشورهای اسلامی در خاورمیانه رشته بودند؛ را دوباره بی اثر و پنبه نمودند!
نتیجه آنهمه ریخت و پاش و بذل و بخشش ملاهای حکومتی به فلسطین و لبنان و جنبش حماس، پشت کردن محمود عباس رئیس مجموعه خودگردان فلسطین، و نارو زدن او به خامنه ای، حسن نصراله و اسماعیل هنیه رئیس جنبش حماس بود؛ که اخیرا از سوی او به طرف حکومت ملاها صادر گشته است. ملاقات وی با مریم رجوی، رئیس جمهور!!!! خود خوانده مجاهدین خلق، که توسط مسعود رجوی به این مقام غیر واقعی رسیده بود؛ تا که با همدیگر به ایران بروند؛ و در آنجا حاکمیتی پلیدتر و ننگ آلوده تر و خودکامه تر از جمهوری تروریستی اسلامی را پایه گذاری بکنند(که باید خواب آن را ببیند و این آرزو را با خودشان به گور ببرند؛ همانطوری که مسعود خان به گور برد، مریم خانم هم خواهد برد.)، امری است که برای این دو و هوا داران نادان شان، بیش از یک رؤیائی تمسخر آمیز نبوده و نیست و نخواهد بود!
بلکه فقط یکی از جلوه های انتقامجویانه عربستان سعودی، در مقابل دست اندرکاران حکومت آخوندهای بی خرد است؛ که پس از کشمکش فراوان در مورد رویدادهای ناشی از مراسم حج گذشته، و اختلافات دیرینه میان رؤسای حکومت های دو کشور می باشد. و ساده انگاری خواهد بود، اگر این ملاقات سیاسی را، یک حرکت اتفاقی و بدون هدف های مهم سیاسی تلقی نمائیم!
به درستی که سیاستمداران ایالات متحده به طور کامل، به سیستم فکری متصدیان امور سیاسی و کشورداری دولتمردان ممالک موجود در منطقه خاور میانه دست یافته اند. بدون اغراق به خوبی هم می دانند؛ که با هر یک از این کشورها، چه نوع رابطه هائی برقرار کنند؛ و جهت پیش بردن مقاصد و اهداف خودشان، چه رفتاری با ایشان داشته باشند؟!
با آنکه خود سران رژیم بدنهاد و بدون هویت آخوندی، و دیگر دشمنان حکومت پادشاهی پهلوی، در روی کار آوردن جمهوری اسلامی نقش های زیادی داشته اند؛ اما از همان اوائل که خمینی در ایران به قدرت رسید؛ دستور بیرون رانده شدن گروه مجاهدین خلق، و سایر دسته هائی که برای تشکیل شدن جمهوری اسلامی در ایران، کمک های زیادی به این اراذل و اوباش نموده بودند را صادر کرد. البته چه بسا از هنگامی که مسعود خان هوس ریاست بر یک مملکت پر دیرینه ای مانند ایران در دلش افتاده بود؛ و در همین رابطه ایده شوم ایجاد یک حکومت مارکسیست اسلامی در ایران را، در ذهن پریشان خودش می پروراند. انجام گرفتن کمک های مالی فراوانی از سوی کشورهای عربستان و قطر، به وی و گروه اش جهت اعمال عملیات تروریستی مجاهدان علیه سلسله پهلوی آغاز گردیده بود. تا با حماقت های فراوانی که آنها انجام می دادند؛ و نیز خرابکاری هائی که در سراسر ایران مرتکب می گشتند؛ بتوانند رقیب توانمندی مثل حکومت پادشاهی پهلوی، در برابر سعودی ها را از قدرت براندازند؛ و ریاست و ژاندارمی خودشان در این بخش از جهان را تثبیت نمایند!
چنین تصمیمی (حمایت مالی عربستان از مجاهدین خلق)، را می بایست متحد ایشان کشور آمریکا به آنان القاء می نمود که انجام داد. سرعت و مبلغ تأمین مخارج مجاهدین توسط عربستان و قطر به این گروه، از موقعی شروع گردید؛ که اولتیماتوم جدی پادشاه فقید ایران، در باره ارزان نفروختن نفت مملکت اش به کارتل های نفتی کشورهای غربی، به ویژه به آمریکا، در یک مصاحبه مطبوعاتی بسیار مهم، خطاب به آنها ارائه گردید. از همان وقت نیز، حزب حاکم در آمریکا ( حزب دموکرات به ریاست جمهوری جیمی کارتر) مصمم شدند؛ تا برای پائین آوردن محمد رضا شاه پهلوی از قدرت، و از نفوذ سیاسی وسیعی که پادشاه ایران بر روی دیگر سران ممالک خاورمیانه داشت بکاهند!
بر همین اساس نیز رژیم پلید و خودکامه و اشغالگر آخوندی را، در کشورما مستقر نمودند؛ تا دوباره منافع خودشان در منطقه را به دست بیاورند. سپس با مشاهده نافرمانی های نوکر دست نشانده شان در ایران، برای رام نمودن مسؤلان رژیم آخوندی، با متحدان خودشان در منطقه، بخصوص با سعودی ها، جهت کمک های مالی آنها به گروه های مخالف با رژیم اسلامی، و نیز عدم رابطه خوب سیاسی آنها با جمهوری آخوندی، به توافق رسیدند و با آنها کنار آمدند!
چنین تکلیفی که از سوی آمریکا به امیران عربستان داده شد؛ روش ایشان با حکومت کشوری، که سالیانه به سبب اعزام حاجی های ایرانی به مکه و مدینه، میلیاردها دلار به خزائن مالی آنها می افزاید؛ شاید در شرایط کنونی زیان هنگفتی را برای سعودی ها به همراه داشته باشد. اما در دراز مدت، سود فراوانی را به آنان خواهد رساند. از اینرو، فراهم کردن امکان به نمایش گذاشته شدن ملاقات محمود عباس با مریم رجوی، مستلزم پرداخت کردن هزینه های مالی و اعتباری سعودی ها به این دو، در مقابل خدمتی است که محمود عباس و مریم رجوی برای ایشان انجام دادند. امیران سعودی ناگزیرند، که برای تحقق یافتن این هدف، به محمود عباس، برای تأمین هزینه های خودگردانی فلسطینی ها، و نیز ادامه دادن کمک مالی ایشان به گروه مجاهدین خلق، تاوان هنگفتی را بپردازند. اما می دانند، پرداختن چنین پاداش بزرگی به این دو، برای خودشان در بر گیرنده چند نتیجه مهم خواهد بود. زیرا با به کار بسته شدن چنین ترفندی، که پایه های شکل گیری آن، توسط فیصل الترکی مقام اطلاعاتی عربستان نهاده شد؛ به همگی شان سودی را خواهد رساند؛که بی صبرانه در انتظار آن به سر می برند. به جز سران قدرت پرست حکومت ننگین اسلامی، چون مهم ترین نقش و کار اصلی که یک مقام اطلاعاتی در چنین کشورهائی بر عهده دارد؛ دامن زدن آگاهانه ایشان به اطلاعات گمراه کننده و غلط است؛ همچنین به کار بستن تکنیک هائی است، که با استفاده از اینها، تصویر اشتباهی از واقعیتهای موجود، به دیگران داده می شود. تا این یا آن گزاره درست، با مواردی غیر واقعی و جهت دار همراه گردد. و ایشان را به مقصد و هدف نهائی شان برساند!
محترم مومنی