در پیرامون ساکنان این جهان فریبنده، رویدادهائی رخ می دهند؛ که با موضوعات گوناگونی که دارند، توجه مردم زیادی را به خودشان جلب می کنند. مواردی که اتفاق می افتند، بستگی به جاذبیت موضوع آنها، و نیز زمینه های متفاوتی که با همدیگر دارند. همچنین با توجه به اهمیتی که نزد صاحبنظران و کارشناسان و منتقدان، و یا تأبید کنندگان خویش دارند و می یابند. بر سر زبان های مردمانی که از روی دادن آن اتفاقات آگاهی پیدا می نمایند قرار می گیرند؛ و واکنش های مختلف دیگران، همینطور دیدگاه های موافق و مخالفی را هم به خودشان اختصاص می دهند!
یکی از اتفاقاتی که در ماه جاری به وقوع پیوسته است؛ گرفتن دو جایزه مهم در مراسم فستیوال کن در فرانسه، توسط دو هنرمند ایرانی است. نکته ای که در ظاهر امر بسیار جذاب و افتخار برانگیز جلوه می کند؛ اما چنانچه با دقت به رویدادهای بعد از آن توجه کنیم، باطن قضیه چنان مشمئز کننده است؛ که پنداری بوی متعفن و بدی سراسر گیتی را در بر گرفته، و موجب بی مقدار گشتن رخداد مورد نظر نیز شده است!
دو تن از هم میهنان ما، آقایان اصغر فرهادی و شهاب حسینی در مراسم فستیوال کن، افتخار دریافت نمودن جایزه های بهترین فیلمنامه و بهترین هنرپیشه مرد در آن مراسم را، از سوی داوران و از دیدگاه شرکت کنندگان در برنامه مورد نظر نصیب خویش کردند. و بدون اغراق اشک شادی ایرانیان را بر گونه های آنان سرازیر نمودند!
شادمانی مردم ایران در این باره، چه هم میهنان در داخل و چه آنانی را که در خارج از کشورمان هستند؛ تبدیل به غریو فریادآسائی نمود، که موج ترّنم شادی غرورآمیزی که داشتند، را به چهار سوی دنیا هدایت کردند. این آقایان هنرمند که خودشان هم تا حدودی از این موضوع شوکه شده بودند؛ بر اساس سنت چنین مراسم و رویدادهائی، احساسات شان را در قالب چند جمله ستایش آمیز و غرور برانگیز، برای حاضران در آنجا، و صد البته برای هم میهنان خویش در سراسر جهان بیان فرمودند. موقعی که آقای شهاب حسینی که در حال اظهار کردن سخنان اش بود؛ متوجه جاری شدن قطرات اشک شوق آمیز خانم ترانه علیدوستی، یکی دیگر از هنرمندان ایرانی حاضر در آن مراسم شد. با دیدن اشک شوق خانم علیدوستی که از شعف دریافت شدن دو عنوان از بهترین جایزه های امسال فستیوال کن، توسط دو هنرمندان نامبرده بود؛ ایده ای بکر و سوژه ای ناب را به شهاب حسینی داد؛ که تا جایزه اش را به مردم ایران تقدیم نماید. ولی هنگام بازگشت به خاک سرزمین آریائیان پاک سرشت، چنان تحت تأثیر پیشباز جمعیت زیادی از میهن پرستان ایرانی داخل کشور واقع گردید؛ که یک بار دیگر جایزه اش را به یک شخصیت فانتزی و غیر حقیقی و هیچگاه امام نشده و نبوده نامی ساختگی (امام زمان) تقدیم کرد؛ که با این کار نابخردانه خودش، مهر نوکری رژیم منحط آخوندی، و فریب خوردگی از حکومتی اشغالگر و غیر رسمین را، بر پیشانی خویش چسباند!
در آن شرایط حساس، که او با چنان شور و هیجانی به داخل سرزمین اش وارد گشت؛ چنانچه فرد هوشیاری می بود، هیچ ضرورتی نداشت جایزه خودش را، که یکی دو روز پیش از آن به مردم ایران تقدیم کرده بود. را از آنان پس بگیرد و به کسی بدهد، که نه یک شخصیت حقیقی در آن سرزمین است؛ و نه یک شخصیت حقوقی در آنجا، در اصل وی جایزه اش را به دست اندرکاران حکومت واپسگرا و جنایتکار و ستمگر و اهریمنی اسلام پلید ناب محمدی بخشید!
به کسانی که شب و روز هم میهنان ایشان را به صلابه می کشند؛ و پیوسته آنان را آزار می دهند و می کشند. جناب شهاب حسینی، با پوزش از شما، متأسفم که خودم را هم میهن تان بنامم؛ هرگز هم چنین نخواهم کرد. چرا که ما از سازندگان ” امام زمان ساختگی” تا حدی متنفریم، که جز ضلالت و ذلت و بدبختی و سیه روزی برای این شیاطین آرمان نداریم. بنابراین چگونه از کاری که جنابعالی با مردم ایران کرده اید؛ و نزدیک به هشتاد میلیون ایرانی را، پائین تر از چند میلیون ناچیز آخوند و پیروان ابله آنان کشیده اید. از انجام گرفتن چنین کار ضد میهنی، از شما راضی و خشنود هم باشیم؟!
جایزه ای که به دو نحو و به دو گروه تقدیم بشود؛ جز تقاضای اعتبار و ترحم از حکومتیان، و انزجار به حق ایرانیاران راستین نیست. بی جهت نبوده که گفته اند: ” تا مرد سخن نگفته باشد، علم و هنرش نهفته باشد. “
محترم مومنی