دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
دستاورد مهمی که در لیبی پس از مدت ها “ایستادگی و گفتگو” در قالب دولت وحدت ملی بدست آمد (که متأسفانه توسط رسانه های جمعی انعکاس درستی نداشت و گویا بسیاری از آن ها هنوز ترجیح می دهند جایی جنگ و درگیری باشد تا همچنان اخبارش داغ برای مخاطبان به نظر رسد!)، تنها از طریق مذاکره به چنگ نیامد، بلکه فرآیندی متناوب با فراز و فرودهای بسیار بود و چیزی نمانده بود تا به یمن و حتی سوریه بدل شود که در “یک قدمی فاجعه” نجات یافت.
لیبی پس از سقوط دیکتاتوری کهنه قذافی که در همان ابتدا دوران به دور از دیکتاتوری را تجربه می کرد، پس از رهایی با کمک کشورهای غربی، در مقاطع بعدی متأسفانه آن چنان که باید و شاید – شاید به خاطر اولویت یافتن درگیری ها در دیگر نقاط مثل سوریه و عراق- توسط جامعه جهانی حمایت و هدایت نشد و ترکیه و قطر نیز که در آنجا تأثیر گذار شدند، باز متأسفانه توصیه های شان به خرابی بیشتر منتهی گشت؛ به طوری که در انتخابات بعدی لیبی که کاندیداهای انقلابیون اکثراً شکست خوردند، حاظر نشدند تا مجلس و دولت را به برگزیدگان مردم تحویل دهند (وخیم شدن شرایط در لیبی یکی دیگر از دستاوردهای باند بیمار اردوغان نیز بود). چیزی نگذشت که در برخی از اختلافات گروه های مسلح، آنان با کمک سلاح خواسته خود را پیش بردند. انقلابیون و به خصوص اسلام گرایان که در جنگ و ساقط کردن قذافی نقشی پررنگ داشتند، به لیبی بسان غنیمتی می نگریستند که باید در ید قدرت شان بماند! توسل به زور برای کنترل تمام کشور و حذف عملی مجلس و دولت جدید منتخب می رفت که به نتیجه برسد که با توصیه های به موقعی که داده شد، بازماندگان ارتش لیبی –و تا حدی با الگوگیری از ارتش مصر- وارد کارزار و دفاع از مجلس و دولت منتخب شد و بسیاری از مناطق اشغالی را از چنگ انقلابیون تمامیت خواه بیرون آورد. مدتی بعد داعش وارد لیبی شد و شروع به گسترش نمود و حتی چند شهر و روستا را تصرف کرد. باز با هشدارهایی که به دولت های غربی داده شد، حملات هوایی موثری را بر علیه داعش انجام دادند و آمادگی شان برای ورود به جنگ بر علیه تروریست در لیبی در صورت شکست مذاکرات موجب شد، مذاکرات دو دولت لیبی به همراه فرو رفتن یمن در جنگ داخلی بسان نمونه ای زنده از حادثه ای -که در صورت شکست مذاکرات، برای لیبی نیز قریب الوقوع خواهد بود، و البته “دخالت و هدایت به موقع سازمان ملل” جملگی موجب شدند تا در نهایت دو طرف درگیر به توافق برای “دولت وحدت ملی لیبی” برسند (خوشبختانه در این شرایط بحرانی خاورمیانه سازمان ملل یکی از موفق ترین دوران خود را از زمان تأسیس سپری می کند و از افغانستان گرفته تا لیبی و از سوریه تا یمن، جنگ های داخلی با دخالت موثر سازمان ملل یا به صلح و آشتی منتهی شده و یا از شدت و حدت بحران – به خصوص برای غیرنظامیان، کاسته است و می رود که رو به بهبودی نهد یا حتی حل شود؛ کاری که جامعه ملل پیش از جنگ اول جهانی به طور کلی نتوانست و سازمان ملل در دوران جنگ سرد بسیار کم نتوانست صورت دهد). کنار رفتن رسمی دولت انقلابی لیبی با بیانیه ای که دادند، نشان داد که خوشبختانه پخته تر شده اند و انقلاب را نباید هیچ انقلابی ای ارثیه اش بشمارد (عجیب تر این که طرفی در لیبی خواهان سهم از انقلاب بود که تمایلات اسلامی داشت و این درحالی است که قرآن به صراحت به مسلمانان و جهادگران می گوید که با خدا معامله کردند و از مردم سهم نخواهند). حالا چند روزی است که تعدادی از مناطق و شهر از تسلط داعش خارج شده و ارتش دولت وحدت ملی هم در 95 درصد مناطق بنغازی آخرین بازمانده های شان را پاکسازی می کند (که این نیز توسط رسانه ها تقریباً انعکاسی نداشته در حالی که تصرف کوچکترین منطقه توسط داعش یا القاعده را سریع تیتر تکراری می کنند، از دست دادن آن ها را کمتر مخابره می کنند!).
امیدوارم این دستاوردها همچنان “با پایبندی همه طرف ها به توافقات” حفظ شود، وهمچون حوثی ها در یمن “دچار توهم انحصارطلبی” نشوند که اول از همه خودشان بیش از همه متضرر شوند. فراموش نکنند، اگر جنگ به راحتی می تواند به وقوع بپیوندد، صلح بسیار سخت دستیافتنی است.