آنچه میخوانید مقالهای است از یرواند آبراهامیان، استاد تاریخ کالج باروک نیویورک که در مجله مطالعات خاورمیانه (Middle East Studies) منتشر شده و به بررسی حزب توده ایران و فرقهٔ دموکرات آذربایجان میپردازد. سعی بر آن داریم تا هر هفته چند قسمت از این مقاله را در خبرنامه ملی ایرانیان منتشر نمائیم.
حزب توده و مسئلهٔ اشتراک، ۵-۱۹۴۱
تاریخ حزب توده با دکتر تقی ارانی شروع میشود. او در آغاز سدهٔ تازهٔ میلادی در تبریز به دنیا آمد، در خانوادهٔ آذریزبانی از طبقهٔ متوسط؛ درسش را در یکی از معدود مدارس غیرمذهبی شهر تمام کرد و بعد راهی تهران شد. در پایتخت بعد از جنگ اول جهانی و در اوج دوران احساسات ضدبریتانیایی دانشجوی پزشکی بود و بهناگزیر کشیده شد به سمت جنبش ملیگرایانهٔ موجود. یکی از زندگینامهنویسان کمونیست دربارهاش نوشته «ارانی، مانند بسیاری دوستان دانشجویش، به شدت تحت تأثیر ناسیونالیسمی افراطی بود». در عین اینکه از مدرنیزاسیونی سریع و پرشتاب دفاع میکرد، طرفدار حذف کلمات بیگانه از زبان فارسی، احیای آرمانهای زرتشت، ایجاد و برقراری حکومتی مرکزی بود؛ ادعا میکرد امپراتوری ساسانیان چنین دمودستگاه و مناسباتی داشته است.
سال ۱۳۰۱ از دانشگاه فارغالتحصیل شد و رفت به برلین تا شیمی بخواند. زندگی در آلمان جمهوری وایمار، کشوری که به لحاظ ایدئولوژیک فروپاشیده بود، باعث شد با نظریهٔ سوسیالیستی آشنا بشود، وجهی از اروپا که در تهران و تبریز کمابیش ناشناخته بود. خودش را غرق آثار نویسندگان سوسیالیست کرد، علاقمند پُر شر و شور دستچپیهای آلمان و به همین واسطه حزب کمونیست ایران شد که در تبعید بود. همزمان با خواندن درس دکترا، در دانشگاه درس میداد، سه کتاب مختصر دربارهٔ فرهنگ ایران نوشت ــ دربارهٔ عمر خیام، سعدی و ناصرخسرو ــ و حلقهای از دانشجویان ایرانی به دور خودش جذب کرد که علاقمند به سوسیالیسم بودند. دستچپیهای اروپا اما نتوانستند دیدگاههای ملیگرایانهاش را در مورد موضوع زبان در ایران تغییر دهند. در مقالهای به نام «آذربایجان: مسئلهای حیاتی و مهلک برای ایران» که در مجلهای روشنفکری در برلین منتشر شد، از حذف زبان تُرکی از استان زادگاهش دفاع و ادعا کرد مردم آذربایجان مشتاقاند فارسی یاد بگیرند، فارسیای که در نتیجهٔ حملهٔ مغول فراموشش کرده بودند: «همهٔ ایرانیان خیرخواه، بهخصوص ادارهٔ معارف و علوم، باید نهایت تلاششان را برای جانشین کردن فارسی با ترکی بکنند. باید معلمهای فارس، کتابهای فارسی، مجلات فارسی و روزنامههای فارسی به آذربایجان بفرستند.»
سال ۱۳۰۹ که برگشت، دیگر مارکسیستی پَر و پا قرص بود، مصمم به اینکه مارکسیسم را در ایران معرفی و فراگیر کند. چون قانون سال ۱۳۱۰ مبنی بر ممنوعیت تبلیغ مرام اشتراکی خیلی زود این بلندپروازیاش را ناممکن کرد، او و چندتایی از رفقای دوران آلمانش گروهی مخفی برای بحث و مباحثه راه انداختند؛ در جلساتشان آثار کلاسیک سوسیالیستی را میخواندند و ترجمه میکردند و برای مجلهٔ زیرزمینیشان، «دنیا»، مقالاتی دربارهٔ نبرد طبقاتی، ماتریالیسم تاریخی و علوم اجتماعی آماده میکردند. سندی در دست نیست که نشان دهد هیچ وقت «حق ملتها برای تعیین سرنوشت خود» لنین را خوانده باشند.
سال ۱۳۱۶ متعاقب اعتصابی دانشجویی در دانشکدهٔ فنی تهران، پلیس دارودستهٔ ارانی را کشف و او و ۵۲ نفر دیگر از همقطارانش را دستگیر کرد. اگرچه تعدادیشان خیلی زود آزاد شدند، گروه مشهور شد به نام «پنجاهوسه نفر». بعد از ۱۶ ماه بازجویی مفرط، ۴۸ نفرشان را بردند پای میز محاکمه. بیشترشان روشنفکران فارسیزبان یا فارسیزبانشدهای بودند که در پایتخت زندگی میکردند. ۴۲ نفرشان ساکن تهران بودند، سه نفر ساکن مازندران، دو نفر آبادان و دو نفر اصفهان. همهشان جز یکی ــ که بهایی بود ــ از خانوادههایی مسلمان بودند. به لحاظ زبانی، ۳۳ نفرشان زادهٔ مناطقی فارسیزبان بودند، اما بقیه، از جمله ارانی، اغلب به واسطهٔ نظام آموزشی دولتی جذب فرهنگ فارسیزبانان شده بودند. ۲۶تایشان در سطوحی عالیتر هم درس خوانده بودند و شش تا رفته بودند به دانشگاههایی در اروپای غربی. به لحاظ شغلی گروه شامل دو استاد دانشگاه، چهار پزشک، سه حقوقدان، یک مهندس، سه مدیر دبیرستان، چهار معلم دبیرستان، یازده کارمند دولت، یازده دانشجو، هشت کارگر و یک کشاورز میشد. میانگین سنی روشنفکران جمع فقط ۳۷ سال بود.
همهشان با استناد به قانون منع تبلیغ مرام اشتراکی محاکمه شدند و در کیفرخواستشان اتهام عضویت در سازمانی کمونیستی آمده بود. در ادامهٔ کیفرخواست، در مورد اغلبشان به تبلیغ ایدئولوژیای اشاره شده بود «کمونیستی»، «سوسیالیستی»، «ماتریالیستی» و حتی «ملحدانه». چندتاییشان به ارتباط با کمونیستهای در تبعید، سازماندهی اعتصابات دانشجویی در تهران و توطئهچینی برای ایجاد اخلال در کارخانههای نساجی اصفهان هم متهم شدند. چند تنی از متهمان پذیرفتند که به مارکسیسم علاقه دارند، بسیاریشان اعتراف کردند سوسیالیستاند، اما هیچکدام زیر بار اتهام کمونیست بودن نرفتند. ارانی در بخشی از دفاعیهاش استدلال آورد که نمیشود سوسیالیسم و کمونیسم را ممنوع کرد، چون بخشی از تمدن غرباند و ایران هم چارهای ندارد جز اینکه خودش را غربی کند. هیچ حرفی از قضیهٔ اشتراک پیش کشیده نشد.
فرجام کار دادگاه، محکومیت ۴۵ نفر به زندان بود. ارانی و فعالانی سیاسی که سرکردههای گروه بودند، سنگینترین حکمها را گرفتند، ده سال زندان. به باقی حکمهای زندان مختلفی دادند، از سه سال تا هفت سال. در زندانی نزدیک تهران، به انواع زندانیان سیاسی دیگری برخوردند: جانبهدربُردگان کمونیست قیام جنگل، کمونیستهای کهنهکار نخستین جنبش اتحادیهٔ اصناف تهران که بسیاریشان آذریهای اهل گیلان بودند؛ افسران ارتشی متهم به فاشیست بودن، رهبران ایلی و عشایریای که بهخاطر شورش علیه حکومت محکوم شده بودند و چندتایی سیاستمدار مشهور که بابت مخالفت با شاه به زندان افتاده بودند.
ارانی ۱۶ ماه بعد از محاکمه در زندان مُرد. همقطارانش مسئولان زندان را مقصر مرگ او دانستند، مسئولانی که نگذاشته بودند او تحت معالجات پزشکی لازم و کافی قرار بگیرد، اما مقامهای حکومتی ادعا کردند او بر اثر حصبهای یکباره و علاجناپذیر مُرده. حقیقت هرچه بود، گروه رهبری گرانقدر را از دست داده بود، همزمان اما شهیدی ارزشمند هم به دست آورده بود. باقی هنوز در زندان بودند که ارتش متفقین به تهران رسید.
روز ۲۷ شهریور ۱۳۲۰، فقط دو روز بعد از استعفای رضاشاه، ۲۷ نفر از «پنجاهوسه نفر» آزاد شدند، آنهایی که روشنفکرتر و در نتیجه به نسبت باقی کمتر خطرناک شمرده میشدند. آنهایی که حکم حکومیت سیاسیشان پابرجا مانده بود، تصمیم گرفتند حزبی تشکیل بدهند با نام بلندپروازانهٔ «توده». چهرههای اصلی مؤثر در اتخاذ این تصمیم، همقطارهای ارانی بودند از دورۀ اروپا: دکتر مرتضی یزدی، جراحی متعلق به یکی از خانوادههای روحانی نامدار یزد در دوران انقلاب مشروطه؛ ایرج اسکندری، برادرزادهٔ سلیمان اسکندری و از خاندان اشرافی قاجار، اما ضمناً حقوقدانی روشنفکرزاده و بزرگ شده در تهران؛ دکتر رضا رادمنش، اهل گیلان و استاد فیزیک دانشگاه تهران پیش از آنکه دستگیر بشود؛ و بزرگ علوی که آن زمان دیگر از نویسندگان پیشروی حوزهٔ نثر فارسی شمرده میشد. از کسانی که کمکشان میکردند یکی چهرهای خوشنام بود، سلیمان اسکندری که ریاست حزب را هم پذیرفته بود؛ رهبرانی کارگری که به محض آزادی شروع کرده بودند به تشکیل اتحادیههای صنفی و در کار سازماندهی خبره بودند و دیگر اعضای گروه «پنجاهوسه نفر» که بعد از حکم عفو عمومی مهرماه ۱۳۲۰ آزاد شده بودند.
پینوشتها:
۱- بینام، «دکتر تقی ارانی»، مردم، ۹ تیرماه ۱۳۳۹
۲- عمدهٔ اطلاعات زندگینامهای مربوط به «پنجاه و سه نفر» برگرفته از مباحث مطرح شده در جریان محاکمههاست که متنشان در این منبع منتشر شده: اطلاعات، ۲۶-۱۱ آبانماه ۱۳۱۷.
۳- حزب توده، «متن دفاعیهٔ دکتر ارانی در دادگاه»، دنیا، سال دوم (بهار و تابستان ۱۳۴۲)، صص ۱۲۰-۱۰۸.
وام گرفته از تاریخ ایرانی