هنگامی که شرّ خمینی از سر ملت ایران کوتاه گردید؛ و حکومت جانیان اسلامی بدون رهبر مانده بود. شیخ کوسه علی اکبر هاشمی رفسنجانی، به کل سیستم منحوس جمهوری آخوندی شان کلک زد؛ و از قول خمینی یادآور شد که خامنه ای برای جانشینی رهبری انقلاب فرد مناسبی است؛ و نسبت به بقیه رجحان دارد. اینگونه سیدعلی خامنه ای، بدون داشتن مقام آیت اللهی، توسط حیله گری رفسنجانی ملعون، بر اریکه رهبری سیاسی – مذهبی انقلاب شوم اسلامی تکیه زد!
از آن پس، آرام ، آرام چهره واقعی رهبر دوم جمهوری آخوندی، بیش از سایرین نزد خود رفسنجانی آشکار گردید؛ چون هر از چندگاهی، از سوی خامنه ای سیلی های سیاسی دردناکی بر گونه های رفسنجانی و فامیل درجه یک وی، پیام های دشمنی رهبری و همراهان او نسبت به هاشمی رفسنجانی مشهود گردید. این افراد به همان نسبتی که رفسنجانی را به عناوین مختلف تحقیر می کردند؛ نسبت به اعضای خانواده خمینی هم بی تفاوتی های تحقیرآمیزی داشتند!
اکنون که بیست و شش سال از مرگ خمینی و به درک واصل شدن آن دجّال خرفت و انتقامجو می گذرد؛ شیخ کوسه به یادش آمده، که بعد از مردن خمینی، از همان موقعی که خود اش(رفسنجانی) فرد نالایقی همچون سید علی خامنه ای را، به عنوان رهبر مورد تأیید خمینی برای رهبری حکومت منفور اسلامی، بر گرده ی دهها آیت الله برجسته تر و با تجربه تر از خامنه ای تحمیل کرد؛ و به آسانی وی را بر مسند رهبری جمهوری اسلامی نشاند؛ متوجه شده بود که بیماری سید احمد خمینی، رفته رفته وخیم تر می شود؛ از آنجائی که خمینی را هم به همین شیوه از سر راه شان برداشته بودند؛ پی برد که دست هائی در حال رساندن سمّ به بدن احمد خمینی هستند؛ تا او را هم به سرنوشت پدرش، که با مرگ تدریجی کشته شد به قتل برسانند!
دست اندرکاران چنین عملی، پس از مرگ خمینی و به رهبری رسیدن خامنه ای بیم آن را داشتند؛ چنانچه احمد خمینی بهبود بیابد، مجلس خبرگان رهبری، خامنه ای را از حیطه اعتبار در پست رهبری انقلاب سیاه اسلامی خارج گردانند؛ و پسر امام شان را بر این مسند بنشانند. از اینرو، جهت به قتل رساندن احمد هیچ تعللی نورزیدند؛ و او را هم مانند پدرش به یک مرگ تدریجی محکوم نمودند. چرا که اگر خامنه ای از مقام رهبری کنار گذاشته می شد(و بشود)، درآمدهای میلیاردی شان به خطر می افتاد و ته می کشید. بر همین اساس مصلحت را بر آن دیدند، به هر شکلی که بتوانند؛ از دخالت کردن اعضای بیت خمینی در اداره امور مملکت جلوگیری کرده، و به آنها اجازه هیچ مداخله ای در امور مربوط به انقلاب و حکومت ننگین شان ندهند!
رفسنجانی رسماجانی هم، متوجه نیرنگ های مقام عظمای رهبری، و یاران و هواداران وی شده بود. از آنجائی که نسبت به خانواده خمینی احساس گناه می نمود؛ در نظر داشت که در فرصتی مناسب، به هر طریقی که بتواند، این کوتاهی خودش در مورد آنها را جبران نماید. در شرایط کنونی، که انتخابات همزمان دو مجلس حکومت(خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی) در پیش رو قرار دارد؛ تیر از چلّه کمان برکشد؛ تا تقصیر بیست و شش سال گذشته را پاک سازی کند!
چه فرصتی از این مناسب تر، که نوه خمینی(سید حسن خمینی پسر بزرگ سید احمد خمینی) که به اصرار طرفداران پدر و پدربزرگ اش، خود را برای شرکت در انتخابات مجلس خبرگان رهبری کاندید کرده بود؛ از طرف مسؤلان و اعضای شورای نگهبان ردّ صلاحیت گردیده است؟ اکنون دستان هاشمی رفسنجانی هزار خط، جهت پاکسازی نمودن تقصیر پیشین خویش، و انتقام کشیدن از کسانی که بر سر خود و خانواده اش بلاهای متعدد آورده اند(که البته حق شان هم بوده است.) به تکاپو افتاده اند؛ که با یک تیر دو هدف را نشانه گرفته و بزنند!
هم از حسن خمینی و صلاحیت وی برای عضویت در مجلس خبرگان رهبری دفاع کند؛ و هم با جملات اهانت آمیزی که نثار حضرات نموده است؛ دقّ دلی های خویش از بابت ردّ صلاحیت شدن خودش در یکی از انتخابات پیشین را بر سرشان خالی نماید. به همین دلیل، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، در مراسمی که در ترمینال شماره یک فرودگاه مهرآباد، به مناسبت دوازدهم بهمن و سالگرد ورود خمینی به ایران، و آغاز شدن دهه نکبت اثر ” زجر” سخنرانی می کرد؛ با انتقاد شدید از ردصلاحیت کنندگان سید حسن خمینی، و با بیان اینکه «هر آنچه که داریم از امام داریم» گفته است: ” همه باید به امام(ره) و بیت ایشان، خود را بدهکار حساب کنیم. بدهکارها هدیه خوبی در مقدمه انتخابات به بیت امام ندادند!
اکبرهاشمی رفسنجانی در این مراسم اظهار کرده: ” صلاحیت شخصیتی که اشبه به جدش امام خمینی است را قبول نمیکنند؛ شما صلاحیت خود را از کجا آوردهاید؟ چه کسی به شما اجازه داده است که قضاوت کنید؟ چه کسی به شما تریبون داد که صدا و سیما برای شما باشد؟ اگر امام نبود، هیچ کدام از اینها نیز نبودند. “!
رفسنجانی همچنین گفت: ” من که قدرتی ندارم که فشار بیاورم که در مورد تأیید صلاحیت ها تجدیدنظر شود. بگذاریم مردم انتخاب کنند، افکار عمومی کمتر اشتباه میکند؛ و اگر اشتباه کنند، خودشان هم جبران خواهند کرد. اما اگر انتخاب را به آنها تحمیل کنیم؟ شرارت و چیزی همچون آن پیش میآید؛ که جبران شدن اش آسان نیست. “!
محترم مومنی