چه سرنوشتی در انتظار ایرانیان است؟
آیا آمريکا با رفسنجاني معامله خواهد کرد؟
یا با رفرميست هاي جمهوری اسلامي؟
یا طرفداران سامانه پادشاهی؟
هر سه این گروهها سالهاست پشت پردهدر حال مذاکره با امریکا هستند، ظاهراً تاریخمصرف خامنهای به پایان رسیده، در زیر آرامش نسبی حاکم بر ایران طوفان غیرقابلمهاری منتظر است، برد با کدام دسته خواهد بود؟
آیا بهار ایرانی فرارسیده؟
آیا به فصل پایان سریال خوفناک حکومت اسلامی نزدیک شدیم؟
وظیفه اپوزسیون نیمبند خارج از کشور که سیوهفت سال است نتوانستهاند کاری انجام دهند، چیست؟
اپوزسیون خارج از کشور که با تمام اهمیتش، تنها پشت جبهه مبارزات داخل کشور محسوب میشود، آیا این بار خواهد توانست نقش حمایتی و تقویتکنندگیاش را درست ایفا کند یا…؟
آیا صدها گروه چندنفری که هرکدام یک حزب و گروه تشکیل داده و در دنیای مجازی با ارسال پست و صدور بیانیه مشغول مکرر گویی هستند، خواهند توانست در یک جبهه، نظیر جبهه آزادیخواهان مردم ایران مربوط بهپیش از حوادث سال هشتادوهشت، متحد شده و کاری انجام دهند یا دوباره نفوذیها ارسال خواهند شد برای چوب لای چرخ گذاشتنها؟
این بار چه کسانی نقش وطنفروش را بازی خواهند کرد؟
و به چه قیمتی؟
آیا استقرار یک حکومت دموکراتیک، مبتنی بر تفکیک دین و دولت و پایبند به اعلامیه حقوق بشر در ایران ممکن خواهد شد یا این رؤیا محقق نخواهد گردید؟
آیا جامعه ایران آماده تغییرات ساختاری هست؟
آیا جامعه ایران درک صحیح و لازم از فجایع سیوهفت سال گذشته و دانش و مهارت کافی برای ممانعت از تکرار ان را دارد؟
اوضاع بیثبات و نابسامان و تحولات پرشتاب منطقه، چه تأثیراتی بر تحولات داخل ایران خواهد داشت؟
دینباوری مردم ایران، در پی تجربه تلخ و پرهزینه سیوهفت سال اخیر حکومت دینی، به رفورم مذهبی و بهنوعی پروتستانیسم اسلامی منجر خواهد شد؟
یا ایران به دور باطل اسارت هزار و چهارصدسالهاش ادامه خواهد داد؟
خامنهای؛ رفسنجانى؛ روحانى؛ خاتمى و لاريجانى، حسن خمينى! اسامی آشنای این روزها.
خامنهای قرار است بمیرد، شاید هم پروسه نمایش مرگش بیشازحد طولانی شده و دارد حوصله همه را سر میبرد، مجتبی که پیشترها سعی میشد، گزینه مناسب جانشینی معرفی شود، پشت پرده منتظر است و زیاد آفتابی تمی شود و پا پیش نمیگذارد، رفسنجانی و همه اهل خانه، دستهجمعی آمدهاند وسط، پدر، پسر، دختر، قرار است امورات را قبیلهای بچرخانند.
روحانی وظایفش را تقریباً خوب انجام داده، با کلیدی هم که داشت در هیچ قفلی باز نشد، تقریباً تمام وعدههای انتخاباتیاش کشک بود، نه گرهای از مسائل اقتصادی گشود نه مسائل اجتماعی. ارزش پول ملی دائماً پایین میرود، قیمت نفت سقوط کرده، صنایع نفسهای آخرشان را میکشند،…فقط اردوهای مختلط دانشجویی مشکل اساسی مملکت بود که دولت با لغو آنها به ممانعت از فاجعه برخاست. پایتخت و چند شهر بزرگ کشور دارند در فشار ناشی از آلودگی هوا، فقر، گسترش بیخانمانها، کارتون خوابها، گرانی …نابود میشوند، هرروز خبر یک سری دزدیهای ریزودرشت تازه درز میکند و کابینه روحانی ژست تدبیر و امید گرفته، خاتمی هم هنوز عبای شکلاتی بردوش درگیر گفتگوی تمدنهاست و تا به امروز بهجایی نرسیده، لاریجانی همپشت نقاب چهره آرام اش، مشغول حسابوکتاب ارقام چپاول خود و برادران و در رؤیای میز ریاست جمهوری، این وسط نوه ابلیس کم بود که ایشان هم بعد از سالها غیبت خاندان شیطان، پا پیش گذاشتهاند که اگر وجبی در این خاک مانده باشد که جدشان به گند نکشیده، وظیفه اجابت کرده و کار را تمام کند.
پاشنه آشیل جمهوری اسلامی کیست؟ سقوط در چند قدمی ایست، آیا مردم ایران این بار خواهند توانست یا نه طبق عادت مألوف، تن خواهند داد به سرنوشتی که ازمابهتران برایش رقم میزنند؟ اسفند امسال میتواند نقطه عطفی برای همیشه در تاریخ ایران باشد. آیا فرصت سوزی خواهد شد؟ یا نه این بار خواهیم توانست؟
نا برادران سپاهی که این اواخر رده بالاهایشان از مسیر شامات به درک واصل شدند، خوابی ندیده باشند؟ صدای پاشنههای مخوفشان میآید.
آیا مردم ایران به این قطعیت خواهند رسید که سقوط نظام دیکتاتوری تنها راهحل باقیمانده است یا نه دوباره رنگ خواهند شد؟ رنگ بعدی چیست؟ ما از پی قرمز، سبز سیدی تا بنفش، جز فریب و دغل چیزی عایدمان نشد، رنگ بعدی چیست؟
هموطن آیا زمان پایان دادن به چپاول ایران فرانرسیده است؟ سرنوشت من و تو در نه گفتن رودررو رقم خواهد خورد نه خیانتهای یواشکی.
پاینده باد ایران