اگر اخبار مربوط به حوادث را مرور کنیم، شگفتیآور است. عصر روز یکشنبه در ضلع شمال غربی میدان بسیج شهر شوش خوزستان، مردی ۴۵ ساله با ریختن بنزین بر روی خود اقدام به خودسوزی کرد. روز دوشنبه همزمان با انتشار تصاویری در شبکههای اجتماعی، خبر سقوط یک دختر جوان از پل هوایی میدان رسالت تهران رسانهای شد، در تبریز، «پریا» و «روا»، دو دختر جوان پس از ترخیص از بهزیستی با خوردن قرص برنج دست به خودکشی زدند. در آبان و آذرماه امسال ۵ دانشآموز در نقاط مختلف ایران خودکشی کرده و جان خود را ازدستدادهاند. بیست و هفتم اردیبهشتماه گذشته نیز خبر خودکشی یک زن معلم در شهرستان مسجدسلیمان خبرساز شد؛ که خود را بهوسیله چادرش به دار آویخت ، سال گذشته پیرمردی که چند ماهی برای دریافت کمک مالی به ساختمان صلح هلالاحمر رفتوآمد میکرده، خود را از طبقه چهارم ساختمان جمعیت هلالاحمر به پایین پرتاب کرده و در دم جان داد. در بهمنماه نیز یکی از کارگران بیکار شده معدن طلای آق دره اقدام به خودکشی کرد؛ درهمان تاریخ یکی از دانشجویان نوزدهساله دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی ساری خود را در خوابگاه این دانشگاه حلقآویز نمود ، فروردین امسال زنی ۲۵ ساله پس از ورود قطار به ایستگاه متروی امام علی (ع) خود را جلوی قطار پرتاب کرد. هشتم اردیبهشتماه کارگر خدماتی ۴۵ ساله شرکت دارو پخش «علی اکبری» با داشتن ۴ فرزند دست به خودکشی زد، همزمان دانشجوی رشته مدیریت دولتی دانشگاه تهران با پریدن از پل مدیریت خودکشی نمود. یکی از دختران دانشجوی دانشگاه محقق اردبیلی از اهالی شهرستان خلخال در بامداد پنجشنبه ۲۴ اردیبهشتماه خودکشی کرد، دستفروشی که بساطش توسط کارکنان شهرداری جمع شد، خودسوزی نمود……در ایران چه فاجعهای در حال رخ دادن است؟
خودکشی به انواع روشها و در بین تمامی اقشار پیر، جوان، تحصیلکرده، کارگر…… در حال گسترش است، اما چرا؟
روزنامه صدای عدالت خردادماه گذشته سخنان رئیس سازمان پزشکی قانونی را منتشر کرد که بهطور رسمی تأکید کرده بود: آمار خودکشی نباید لو برود، مفهوم این جمله این است که آنچه در معرض اطلاع عموم قرار میگیرد بخشی از واقعیت مربوط به این فاجعه انسانی است نه همه ان. موارد مربوط به مناطق محروم اکثراً رسانهای نمیشوند.
خودکشی به دومین عامل مرگ در کشور تبدیلشده است، اما به نظر میرسد در میان مسئولان کشور گوشی برای شنیدن صدای ممتد این زنگ وجود ندارد. در باور مقامات کشور و شاید در باور اکثر مردم خودکشی امری شخصی و درنهایت گناهی نابخشودنی به شمار آید که دین ان را حرام شمرده است؛ اما این تمام ماجرا نیست چراکه پژوهشگران میگویند از هر سهنفری که خودکشی میکنند تنها در مورد یک نفر بیماریهای روحی مانند افسردگی نقش داشته و در نزدیک به ۷۵ در صد موارد، افراد به دلایل بیرونی خودکشی کردهاند.
سرعت افزایش آمار خودکشی در ایران در سالهای اخیر بسیار نگرانکننده است، فضای بسته فرهنگی اجتماعی و فشار روحی و روانی شدید، نبود حداقل آزادی، نبود حداقل شرایط انسانی برای زیست، فقر گسترده اقتصادی، بیعدالتی ، فضای بسته سیاسی و بیکاری، سرخوردگی، خشم، نبود روابط درست انسانی، استعمار نهادینهشده، تضادهای شدید بین باورها و واقعیتها، افسردگی عمومی و ناامیدی، بحران خانواده،……همه و همه جزو دلایل رشد این فاجعه هست.
بالا رفتن آمار خودسوزی و خودکشی در طی چند سال اخير و بخصوص شیوع آن در ميان دانشجويان و دانش آموزان در شهرهای مختلف علامت هشدار جدی ایست بر اوضاع نا به سامان اجتماع ایران. خودکشی عکسالعمل فرد نسبت به جامعه را نشان میدهد و نوعی اعتراض به شرایط حاکم است. انسانهایی که زندگی حق طبیعیشان است و باید با امید به فردا، تلاش کنند، انتخابی جز مرگ خودخواسته پیش رویشان نمیبینند، مردمی که کشورشان ازنظر ثروتهای طبیعی نظیر نفت، گاز، معادن، جنگلها…. جزو ثروتمندترین کشورهاست، برای نان شب ناتوان ماندهاند. چرا؟
این نتیجه همان وعدههای شوم ابلیس در سال پنجاهوهفت بود که ایران را به جهنم تبدیل کرد، اما کاش انها که به نقطه آخر میرسند و مرگ تنها راه باقیمانده برایشان است، بهجای خودکشی و خودسوزی، برای نجات ایران دست به آخوند کشی و آخوند سوزی بزنند، مطمئناً نتایج بهتری خواهند گرفت.
پاینده باد ایران
نابود رژیم اهریمنی اسلامی