در ایران پس ازشورش سال ۱۳۵۷ به تناسب ايدئولوژي اي كه حاكميت جديد ، مبتني بر آن بود ،تمامی تلاشهای پیشین برای اصلاحات در وضعيت زنان که درزمان رضا شاه کبیر آغاز و در زمان محمدرضاشاه سرعت گرفته بود و در صدد متحول نمودن وضعیت زنان ایران بود متوقف شده و ما ،در این مورد همانند بسياری از موارد دیگر دچار پسرفت شدیم.نقش اجتماعی زنان تضعیف و سعی بر ان شد که از تمام پتانسیل ها برای محدود کردن و به اسارت دراوردن زنان استفاده شود.قوانین به ضرر زنان و بر اساس شریعت بازنویسی و علی رغم وعده های پیش از شورش ،حجاب اجباری شد،ابتدایی ترین حقوق انسانی یعنی حق انتخاب پوشش از زنان سلب و نابرابری و تحقیر اجتماعی زنان شدت گرفت. عرصه هاي زندگي خصوصي و حيات اجتماعي زنان با مشكلات و معضلات فراوان روبرو گرديده و ستم جنسي كه در عرف و شرع وجود داشت ،شكل قانوني به خود گرفت و زندگي تمام زنان تحت الشعاع اين قوانين قرار گرفت.
آنچه بر سر زنان امده را در رفتارهای روزانه حکومت با زنان اعم از تعدی به زنان در قالب گشت های ارشاد،جداسازي جنسيتي در تقريبا تمام حوزه هاي اجتماعي ، از کلاس درس تا واگون مترو ،از محل های کار تامراکز تفریحی ، ممنوعیت حضور در ورزشگاهها تا ممنوعیت اجرا در کنسرتها،در راهرو های دادگاههای خانواده و در اگهی های استخدام مراکز دولتی میتوان به وضوح دید،همه و همه گوشه ای از حقوق انسانی ایست که زنان در سی و هفت سال گذشته به تدریج از دست داده اند .حالا بیشتر برجنبه زاد وولد و نقش همسر و مادر تاکید می شود،نقش فیزیولوژیک ،بدون توجه به توانمندی ها و شعور و جنبه های انسانی اش.زن به هزار وچهارصد سال قبل بازگردانده می شود ،الگویش می شود زنان بدوی عربی که نه ساله به عنوان برده جنسی هدیه می شدند و بزرگترین توانمندیشان چند شکم زاییدن تا زمان مرگ در هجده سالگیشان بوده.
در جامعه ایران نگاه منفی و تحقیر امیز به زنان ،برنامه بلند مدت سیستم حکومتی بود تا با تبدیل زنان به موجوداتی که حقارت را پذیرفته اند،نسل بعدی که توسط همین زنان ،تربیت خواهند شد نسلی باشد حقیر که انچه را که سیستم دیکته می کند بی چون و چرا بپذیرد .
در این میان انچه که باعث تاسف است ،رفتارهای زن ستیزانه زنان بر علیه زنان است.برخی از این رفتارها توسط افراد مشخصی که توسط حکومت تقویت و حمایت می شوند انجام می شود که معمولا از معدود مثلا نمایندگان زن هستند،مثل فاطمه الیا که گفته بود ،فحاشی مرد به زن خشونت نیست یا وظیفه زن را بچه داری ،شوهرداری اعلام و صراحتا گفته بود:”کار زن بچهدارشدن و تربیت فرزند و شوهرداری است نه دیدن مسابقه والیبال؛ یک عدهای میخواهند هر طور شده به زن نقشهایی بدهند که مخالف با وظایف شرعی است. زنی که دغدغه اصلیاش رفتن به ورزشگاه و شاغل شدن و این دست مسائل باشد که دیگر به وظایف اصلی خود نمیرسد.” یا نیره اخوان بیطرف، نماینده اصفهان که در گفتگو با نشریه پیام نو اظهار داشته بود : «زنان ایران مسایل حل نشده بسیار زیادی دارند، حالا یک سری از زنان و دختران آمده اند و حاشیه درست کرده اند و دارند به کمک رسانه ها آن را بزرگ می کنند، نباید ما را فریب بدهد. اینها را من شخصا نماینده زنان ایران نمی دانم. این مسایل هیچ اولویتی ندارد، نه از نظر شرعی و نه اجتماعی. اینهایی که به مسابقه والیبال آمدند اصلا در مقابل جامعه زنان ایرانی عددی نیستند که بخواهند آنها را نمایندگی کنند. به نظر من مسئله راه ندادن زنان به ورزشگاه ها اصلا موضوع مهمی نیست. مخصوصا این که یک عده می خواهند علیه نظام از این موضوع بهره برداری سیاسی داشته باشند.» یا سکینه عمرانی، نماینده خمینی شهر که در گفتگو با همان نشریه راجع به حضور زنان در ورزشگاه چنین اظهار کرده بود : «اصلا هیچ لزومی ندارد که خانم ها به ورزشگاه بروند، اگر هم خیلی مشتاق دیدن مسابقه هستند در خانه و از تلویزیون مسابقات را ببینند. به خصوص اینکه در ورزش آقایان پوشش کامل ندارند و این حرام شرعی است. یعنی رفتن خانم ها به ورزشگاه نه صحیح است و نه واجب است. به هر حال ما یک سری حرمت ها و اعتقادات دینی داریم که باید حفظ شوند. نکته دیگر اینکه اصلا رفتن خانم ها به ورزشگاه به چه دردی از اجتماع می خورد و چه باری از دوش کشور بر می دارد؟» متاسفانه همه این زنان از زاویه ای بسته و سطحی به مسئله حقوق شهروندی زنان نگاه کرده و سعی در بی اهمیت دادن و لوث کردن صورت مسئله اند.گروهی دیگراز زنان فعال علیه زنان از اقشار هنری اند،نظیر الهام چرخنده هنرپیشه ای نه چندان مطرح در سینمای ایران که تمام شهرتش را به نظام حکومتی فعلی ایران و استحاله از شبهای بانکوک به شبهای محرم ،بدهکار است که به دلیل اجرای برنامه هایی در جهت منافع حکومت و تحقیر زنان و تشویق انها به تحجر و چادری شدن ،بدست اورده است. فعالیت های اخیر او به شو های دلقک وار در مراکز دانشگاهی جهت توسعه حجاب و قابل ارزش جلوه دادن ان برای قشر جوان است.البته از این هنرگندان نان به نرخ روز خور در ایران کم نیستند،کسانی که با داشتن تب چهل درجه چادرچاقور کرده و به دستبوس مرتجعترین جنایتکار حال حاضر ایران می روند تا از خوان یغمای گسترده گرگان بی نصیب نمانند.عده ای هم مثلا روشنفکر تحصیل کرده که نوبل در کوله شان و لابی گری کنان ، اسلام را با تمام ویژگی های زن ستیزانه اش ،دینی معرفی می کنند که احترام زیادی برای زنان قایل است ،یا مثل سیمین دانشور مثلا روشنفکر نویسنده ای که لچک به سر شدن را پذیرفت و در زمانیکه زنان با ایستادگی در صدد مبارزه بودند،اب پاکی را ریخت روی دست زن ایرانی که این اولویت نیست و قبول کنیم و بعد سرفصت به ان بپردازیم،مطالعه عمل ها و روش های فکری مثلا نخبه گان و رشنفکران زن ایرانی ادمی را به تفکر و تجدید نظر در تعاریف مجبور می کند .
و تلخ تر از همه اینها زنان عادی جامعه اند،زنانی که خود اگاه یا ناخوداگاه آب به آسیاب تبعیض علیه زنان می ریزند،زنانی که حقارت را پذیرفته و در فرایند تربیت فرزندان ،آن را به نسل بعدی منتقل می کنند،زنانی که خشونت در تمامی ابعاد آن را پذیرفته اند و به آن تن داده اند،متاسفانه میزان با سوادی یا توانایی مالی و اشتغال تغییر زیادی ایجاد نمی کند.زنانی که پای سفره عقد سند بردگیشان را امضا می کنند،زنانی که می دانند هیچ حمایت قانونی از انها نخواهد شد اما آرزویشان بالا بودن رقم سکه های مهریه ایست که وصول نخواهد شد و تا شوهر نخواهد طلاقی جاری نمی شود حتی اگر موهایشان همرنگ دندانهایشان بشود و در راهروهای داداه های خانواده بپوسند.زنانی که می پذیرند تمکین کنند.حالا اگر کسی نخواست گردن به این قوانین خم کند ،توسط همین زنان ، انگ پیر دختری بر انها زده می شود و هزار ایراد،اگر زنی موفق شود طلاق بگیرد همین زنان می شوند مجیز گو ،وهزار برچسب ناجور بر او می چسبانند.همین زنهایی که همیشه ارزویشان این است که بچه اولشان پسر باشد ،همین زنهایی که اعتراضات دختر بچه های کوچکشان را با این جواب بی منطق خفه می کنند که او پسر است خودت را با او مقایسه نکن و به همین راحتی تفاوت و تبعیض رانهادینه می کنند،یا رفتار های خشونت امیز پسران خانواده را با نام غیرت توجیه می کنند ،همین زنانی که در نقش های مادر شوهر ،عروس،خواهر شوهر و…..حاضرند سر به تن همدیگر نباشد و در صدد تحقیر و تضعیف هم هستند ،بی انکه بدانند این مخالفت ها و دشمنی ها ،هر یک به نوعی تقویت کننده خشونت علیه زنان ، تحقیر و توهین به جنسیت انهاست.همین زنان هستند که با رفتارهای غلط و تربیت اشتباه مسیر را برای تداوم بردگی زنان هموار می کنند،دشمنی با خودشان انگار شده قسمتی از وجودشان و وظیفه شان . مادرانی که طعم نفرت انگیز ختنه را چشیده اند اما خودشان در باز افرینی این جنایت برای دخترانشان داوطلبانه آستین بالا می زنند.زنانی که تمام عمرشان انواع خشونت های کلامی ،دشنام و كلمات ركیك، بهانه گیری های پی درپی، داد و فریاد و بداخلاقی، بی احترامی، رفتار آمرانه و تحكم آمیز و دستور دادن های پی درپی، تهدید به آزار یا كشتن ، تحقیر ، قهر و صحبت نكردن وممنوعیت ها ،آزار و اذیت جسمانی، ضرب و جرح، كشیدن مو، سوزاندن، گرفتن و بستن، زندانی كردن، اخراج از خانه، كتك ، محروم كردن از غذا، سیلی، لگد و مشت زدن، كشیدن و هل دادن،ندادن خرجی، سوءاستفاده مالی و خشونت جنسی را از طرف همسر، پدر و برادر و حتی فرزندان پسر ،تجربه کرده اند ومصرانه دخترانشان را تشویق می کنند که در چرخه این بردگی نفرت انگیز،گوسفند وار و نجیبانه تن بدهند . باورهای مردسالار به نوعی اين خشونت را طبيعت مرد می داند و سعی می كند آن را توجيه كند و به زنان می قبولاند كه زن با لباس سفيد به خانه بخت می رود و هر چه كه بر سرش آيد بايد با كفن سفيد از آن بيرون بيايد،فرهنگ و باورهای غلط رایج در جامعه ایران همیشه برای زنان بازدارنده بوده است و شوربختانه زنان علمدار این باورهای غلطند.ایران به اصلاح رفتار، آموزش و فرهنگسازی نیاز دارد.اموزشی که زنان را از نقش بردگی دور و به نقش انسانی شان نزدیک کند.فرهنگ سازی که در ان زنان به جای جنگیدن با هم ،برای اعاده حقوق مشترکشان بجنگند.به جای زنان بر علیه زنان ما به زنان در کنار هم که آگاهانه بر علیه فرهنگ غلط رایج مبارزه کنند نیازمندیم.
پاینده باد ایران
سهیلا زرندی