یکی از شگردهای کهنه رهبر جمهوری اسلامی در این حکومت، نگه داشتن رؤسای جمهوری این رژیم بین زمین و آسمان، در مورد وضعیت رضایت یا عدم رضایت وی از ایشان است. تا به حال خامنه ای فقط از یکی از اینها به صراحت تمجید نموه است؛ و آنهم محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری دو دوره نهم و دهم بوده است. این را هم ناچار بود که مورد تعریف و تمجید خودش قرار بدهد. چون از یک سو زیر فشارهای فرماندهان سپاه پاسداران قرار داشت؛ و از سوئی دیگر، چون در هر دو باری که احمدی نژاد برای تصدی ریاست قوه مجریه برگزیده شد(هرچند با آراء تقلبی)، آقا در مقام رهبر جمهوری اسلامی، جهت فرو نشاندن صداهای معترضین به انتخابات هر دو دوره، به تأئید کردن او برخاست؛ و ظاهرا احمدی نژاد هم در بیشتر مصاحبه هائی که داشت؛ طوری وانمود می کرد که جز با صلاحدید رهبری هیچ کاری را انجام نمی دهد(احتمالا همه دزدی های میلیاردی را هم، با صلاحدید رهبری یا آقازاده شان انجام داده بود). البته آنهائی که باید بدانند خوب می دانستند، که این بده و بستان های میان خامنه ای و احمدی نژاد، جز جنبه سیاسی هیچ ارزش دیگری ندارد!
بعد از به پایان رسیدن دولت دهم، در جریان انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری، از آنجائی که نتایج ناخوشآیند انتخابات دو دوره پیشین، هنوز کام جامعه را تلخ می نمود؛ مشاوران خامنه ای که پیش تر به وسیله روباه مکار انقلاب و همدستان او تطمیع شده بودند؛ وادار گشتند تا برای به ریاست جمهوری رسیدن حسن روحانی ذهن آقا را به این امر مشغول بدارند. نتیجه این شد که سرانجام در میان دو کاندیدای اصلاح طلب(روحانی و عارف)، باز هم با ترفندهای رفسنجانی حیله گر، عارف به نفع روحانی خودش را از دائره انتخابات کنار کشید؛ و بدین ترتیب شیخ حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور برگزیده مردم!!! بر مقام عظمای رهبری تحمیل گردید!
حسن روحانی در شرایطی مسؤلیت دولت یازدهم رژیم آخوندی را بر عهده گرفت؛ که موضوع مخالفت های غربی ها با فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی، بیش از پیش محتوای اکثر رسانه های داخلی و خارجی را به خودش اختصاص داده بود. اما چون روحانی پیش تر، به عنوان رئیس شورای امنیت ملی جمهوری اسلامی، با تیتر مذاکره کننده ارشد، ریاست گروه نمایندگان مذاکره کننده از سوی حکومت را بر عهده داشت؛ از چگونگی این گفتگوها آگاهی کامل داشت. به همین خاطر هم بیشتر همّ و غمّ خود را در دولت، بر همین موضوع متمرکز ساخته بود. ولی مخالفان وی که بیشترشان از سپاهیانی بودند؛ که اکنون به عنوان نمایندگان مجلس شورای اسلامی مشغول به کار می باشند؛ و نیز اصولگراهائی که بیشترشان از حامیان سپاه هستند؛ و چشم و گوش بسته در خدمت خامنه ای و آقا مجتبی خامنه ای حرکت می کنند. در هر فرصتی از زدن هیچ نوع کنایه ای به حسن روحانی غفلت نمی نمایند!
سرسپردگان دو گروه بالا(سپاهیان و اصولگرایان تندرو)، چون از ” بادنجان دور قاب چین های ” خامنه ای هستند؛ همیشه جمله ای یا کلامی از بخشی از سخنان وی را، که او خودش بیشتر بر روی آنها تکیه نموده را انتخاب می کنند. تا در جریان گفتگوهای خودشان با رسانه ها یا در سخنان پیش از دستور در مجلس، و یا در سخنرانی های قبل از خطبه های نماز جمعه، با تأکید بر آن کلام رهبر، تلاش زیادی می کنند تا مراتب نوکری خویش به خامنه ای را اثبات نمایند. ولی از سوئی دیگر، چون حسن روحانی هم تقریبا حواس اش به همه اینها و کنش های شان هست؛ در هر شرایطی مترصد آن است، که لفاظی های این دروغگویان را، بدون نام بردن از آنها، مورد تحلیل قرار بدهد؛ و نکات منفی و بی ربط سخنان ایشان را مذمت نماید!
خلاصه بازار ” تو چه گفتی ، من چه گفتم؟ ” میان آقایان حسابی گرم است. به همین دلیل وضعیت دوگونه ای در کشور و در میان مسؤلان تراز اول رژیم برقرار گشته، که هم تمسخرآمیز و خنده دار است؛ و هم حزن آور و تأسف بار. چند روز پیش، خامنه ای در یکی از سخنان خود از واژه ” نفوذ ” استفاده کرد. از آن پس هر کدام از آنها در هر بابی که سخن می رانند؛ یک گریزی هم به صحرای کربلای ” نفوذ ” می زدند؛ تا به مقام عظما نشان بدهند، که به تمامی بیانات او توجه کامل دارند. در همین رابطه حسن روحانی نیز، در هر فرصتی و به هر بهانه ای، بدون اشاره کردن مستقیم به پیروان متظاهر رهبر انقلاب، که از سخنان او سوء استفاده می کنند و واژه های به کار برده شده توسط رهبر را، بدون ارتباط با موضوع سخنان خودشان، کاملا بیجا به کار می گیرند. هم حرص خودش را بر سر آنها خالی می کند؛ و هم تلاش دارد که برتری خویش را به آنان به اثبات برساند!
با به اصطلاح حل شدن مشکل مذاکرات هسته ای، و به دست آمدن ” توافق جامع ” میان 1+5 با آخوندها، و به تصویب ضمنی رسیدن ” برجام ” ، ظاهرا توفیقی نسبی نصیب رئیس جمهور و نمایندگان مذاکره کننده از سوی دولت وی شده است. مخالفان او و دولت اش هم، بیکار ننشسته اند و به هر شکلی که بتوانند؛ زهرشان را به موجودیت وی می ریزند. تا جائی که به خامنه ای هم اینگونه القاء کرده اند؛ که روحانی و گروه اش، با آمریکائی ها زد و بند نموده و مشغول زیرآبی رفتن می باشند!
خامنه ای نیز که خیلی تلاش می کند؛ به همه نشان بدهد که بر همه چیز اشراف کامل دارد. در لابلای حرف هائی که برای پامنبری های خودش می گوید؛ ضمن تحقیر کردن آمریکا، کنایه های خود را هم نثار کسانی می کند؛ که با آنها مذاکره های آشکار و پنهانی داشته اند. البته روحانی هم از مقوله غافل نیست؛ چون او هم در موقعیت های مناسب، طعنه های رهبری و یاران او را، به خودشان بر می گرداند. تا جائی که با کمی دقت، کاملا می توان درک نمود؛ که عبارات ” مقابله با نفوذ ” که خامنه ای بیان کرده بود؛ چگونه مورد نفوذ جاه طلبان و سودجویان رژیم منفور جمهوری اسلامی واقع شده، که از این کلام بدون داشتن محتوای منطقی است؛ و تنها اهمیت آن این است که چندین بار در کلام سید علی خامنه ای جلوه فروخته، و اکنون نیز از طریق یاران سرسپرده او بسیار مورد استفاده قرار می گیرد؛ همچنین رئیس دولت شان هم، برای زدن ضربه های متقابل به آنها، در صدد نفی نمودن اصل مسأله، که (نفوذ بیگانگان) درون جمهوری اسلامی می باشد. آقایان بدون توجه به نیازهای مردم ایران، که برآوردن آنها از نخستین وظایف ایشان است؛ چنان درگیر انتقام کشیدن از همدیگر، و نشاندن یکدیگر بر سر جای خودشان هستند. که اصل قضیه را به وادی فراموشی سپرده اند. یادشان رفته که هر حکومتی که با سیستم جمهوری باشد؛ رئیس جمهور و بقیه اعضای کابینه اش، همچون کارگزاران مردم آن سرزمین هستند؛ که در هر شرایطی باید ابتدا به مسائل مردم آنجا بپردازند. چنانچه وقت اضافه داشته باشند، برای یاوه سرائی های میان خودشان مورد استفاده قرار بدهند. وقتی که آخوند روضه و زیارتنامه خوان، مسؤل حکومت و اجرای امور یک مملکت بشود؛ نمی توان از او بیش از این هم انتظار داشت. ” خودمان کردیم که لعنت بر خودمان باد. ” !
محترم مومنی