تهیه و تولید 9 تن اورانیوم غنی شده، چقدر هزینه بر می دارد؟!

0
141

اگر ما ایرانیان، به ویژه هم میهنان درون کشورمان، یک جو عرق ملی و غیرت میهنی داشته باشیم؟ با شنیدن خبری که خون آدمی را به جوش می آورد. یک لحظه هم به خودمان اجازه نمی دادیم؛ که تا بیش از این نسبت به ایجاد فاجعه ای به این بزرگی، همچنان سکوت بکنیم؛ و در این باره از خودمان هیچ واکنشی نشان ندهیم؛ و به مسؤلان نادان جمهوری بی خردان اسلامی، کوچک ترین اعتراضی ننمائیم. که چرا با سرمایه های ملی مردم ایران چنین می کنند؟ چرا در شرایطی کنونی، که فساد و فقر و سایر ظرفیت های منفی این حکومت، و مسؤلان دزد و جانی و سودپرست و شیاد رژیم آخوندی، در حال تحلیل بردن بنیه و توان همه جانبه ایران و ملت آن می باشند؟ چرا نباید در این مورد آنها را به چالش بکشیم؟ که تا پاسخگوی همه پرسش های منطقی ما باشند؟!

در حقیقت، وقتی مردم ایران خودشان با هزاران گرفتاری دست و پنجه نرم می کنند. چرا باید حکومت پلید آخوندی، میلیاردها میلیارد، جهت غنی سازی اورانیوم، این ماده ای که جز بدبختی برای ایرانیان به بار نیاورده است هزینه می کردند؟ که اکنون باید به گفته علی اکبر صالحی دبیر کنونی شورای عالی امنیت ملی در این جمهوری اشغالگران، 9 تن اورانیوم غنی شده را، یا به کشورهای دیگر بفروشند(اگر بتوانند؟) و خودشان هرگاه که برای موارد صلح آمیز بخواهند این ماده را داشته باشند؛ آن را به مقدار نیازشان از سایر ممالک جهان بخرند. یا اگر 9 تن اورانیوم غنی شده ای که اکنون دارند؛ به فروش نرود(که نخواهد رفت، آن را هم مانند نذری امام حسین، به مستحق های اروپائی بدهند. و یا میان خریداران شارلاتان آن توزیع کنند.)؛ و یا از راه سوم استفاده نمایند!

و اما راه سوم، در این روش آنها می خواهند و ناچارند؛ که اینهمه اورانیوم غنی شده(9 تن) را، رقیق کرده و به پودر سپید!! تبدیل کنند. آنوقت ما و شما، به عنوان ایرانیان غیرتمند، آرام و ساکت بنشینیم؛ و به این اشغالگران نابکار میهن مان، کوچک ترین اعتراضی هم نداشته باشیم!

اصولا این دنیا و ساکنان آن، چه نیازی به حضور چنین کسانی که بلد نیستند؛ از حق خویش دفاع بکنند. و یا تنبلی چنان گلوی شان را گرفته، که برای احقاق حقوق حقه خودشان هیچ جنبشی و اقدامی را نمی دهند؛ آنها را به عنوان شهروندان کلنی بشری در گیتی، در میان خویش پذیرا باشند؟!

شما زمانی حق دارید، از کوروش سخن بگوئید و به آنان مباهات داشته باشید؛ و برای این پادشاه بزرگ هخامنشی، که مبتکر ارج نهادن به حقوق بشر، و رعایت آن توسط همگان در سراسر جهان است؛ مراسم خاصی را برگزار نمائید؛ که خودتان از نخستین کسانی باشید؛ که برای ایجاد عدالت در میهن تان تلاش بکنید!

جان کلام اینجاست، که در اثر بی حالی ما ایرانیان، برای به دست آوردن آنچه که حق یک انسان در دنیاست؛ و ما را نیز شامل می گردد. ولی خودمان لیاقت استفاده نمودن از آن را نداریم. مردم جهان با حقیقتی که از کنش های شما می بینند و می دانند و می فهمند بها بدهند؟ شاید به هر بزرگداشت دیگری توسط ما، کمی ارج بگذارند؛ اما بدون تردید، به ملت ساکن در داخل کشورمان، چنانچه برگزار کننده هر مراسمی که با آزادی و آزادیخواهی و ایجاد عدالت و برابری در ایران ارتباط داشته باشد اهتمام بورزند؛ کوچک ترین بهائی را نخواهند داد!

چرا که در چنین شرایطی، مردم دنیا به کمال درخواهند یافت؛ که ما و شما ملتی زبانی هستیم نه عملی، ما مردمی ظاهر پذیر هستیم نه باطن نگر، ما انسان هائی شعاری هستیم نه مرد کار و عملگرا، ما مصرف کننده هستیم نه تولید کننده ! این جهانیان که کر و کور و لال نیستند؛ تا واقعیتی به این عریانی را ببینند؛ و بی تفاوت از کنار آن بگذرند. میلیاردها تومان یا دلار، جهت غنی سازی اورانیوم هزینه می کنیم؛ بعد از به وجود آوردن صدها مشکل برای ملت، آنهمه سرمایه ملی را، در سینی های پخش نمودن نذری های محرم، میان سایرین تقسیم می نمائیم. یا در نهایت، چنانچه همان نذری خورهای حرفه ای نیز، از پذیرفتن تحفه شما خودداری بکنند؛ ناگزیر می گردید که همه آنهمه پول را که هزینه نموده اید؛ به پودر سپید تبدیل کنید!

انصاف تان را شکر، ” مرگ یکبار و شیون هم یکبار” ، یا می خواهید که از چنگال کرکس های وحشی و تازی تبار اسلامی نجات بیابید؛ یا نه؟ چنانچه شق نخست را ترجیح می دهید؛ اجازه ندهید که بیش از این خوار گردید. اما اگر ترجیحا به شق دوم تمایل دارید؟ این را به خود آخوندها هم بگوئید؛ تا شاید در این رهگذر، جوایزی که کمی از مشکلات شما را کمتر کند به همگی تان بدهند. و برای چندین قرن همه امکانات شما را مصادره نمایند؛ و آنچه که از مادیات و حتی معنویات هم دارید؛ را غصب نمایند و کام شان را از این زندگی که هرگز در خواب هم نمی دیدند بگیرند!

” من آنچه که شرط بلاغ است با تو می گویم

تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال ” !

محترم مومنی

مقاله قبلیمحافظ محمود احمدی‌نژاد در سوریه کشته شد
مقاله بعدیروزنامه هاآرتص از حمایت کمیسیون اتمی اسرائیل از توافق اتمی با ایران خبر داد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.