بیائید با هم بکشیم، آب از آب تکان نخواهد خورد!

0
192

یافتن آدم های خوب یا بد در میان مردم دنیا، منوط می شود به چگونگی کنش های آنها، و اهدافی که در این رابطه دارند. کردارهای خصوصی و فردی دیگران به هیچ کسی مربوط نمی باشند؛ اما چنانچه عملکردهای انسان های گیتی، عمومیت بیابد و به دیگر انسان ها نیز ارتباط داشته باشد؛ آنوقت دیگر موضوع از حالت خصوصی، به یک جریان عمومی تبدیل می گردد؛ و آنهائی که در این ماجرا مورد ترکش های عملکرد یک فرد یا یک گروه خاص واقع بشوند؛ می توانند در این مورد به ایشان معترض بشوند. مگر آنکه کسی نخواهد از حق خویش دفاع نماید؛ و به حق کشی های دیگران نسبت به خودش، با بی تفاوتی مواجه بشود!

به گزارش خبرگزاری رسمی کشور امارات متحده عربی، روز شنبه دوم ماه می 2015 میلادی، یک هیأت دولتی کشور افغانستان، جهت ملاقات و گفتگو با چند تن، که به نمایندگی از سوی گروه تروریستی طالبان می باشد؛ جهت یک سفر دو روزه به قطر رفته اند. غرض از این ملاقات و گفتگو، به وجود آوردن صلح و آشتی میان ایشان با خودشان است. این خبرگزاری نام اعضای هیأت دولت افغانستان، که راهی قطر شده اند؛ و نام گروه طالبان را افشاء نکرده است. اما در یک گزارش دیگر، که پیش تر آسوشیوتدپرس مخابره کرده بود؛ طالبان اسامی افرادی که به نمایندگی از سوی خودش، به ملاقات هیأت دولتی افغانستان می فرستد را معرفی نموده بود. با این شرط، که بحث های در این ملاقات، نباید گفتگوی مربوط به صلح میان ایشان تلقی بشوند!

در دوران زمامداری حامد کرزای رئیس جمهور پیشین افغانستان، هم تلاش هائی در این زمینه صورت گرفته بود. چون آن کوشش ها به نتیجه نرسیده بوده اند؛ رئیس جمهوری جدید این کشور، آقای اشرف غنی، در صدد پیگیری نمودن این مسأله است. از پس از برکناری پادشاه سابق افغانستان(ظاهر شاه )، جنگ های فرقه ای در این کشور آغاز گشته اند؛ و هر از چندگاهی، یک نفر زمام امور در این مملکت را به دست گرفته است. به همین دلیل که فرقه های مختلفی در افغانستان زندگی می کنند؛ که همگی شان خود را دارای حق برتری می دانند. بعید به نظر می رسد، که خشونت های موجود در این کشور خاتمه بیابد!

ویژه آنکه، پس از به روی کار آمدن وحشی هائی مانند طالبان، که طفل حلال زاده تروریست های القاعده در این کشورند؛ این موضوع نیز مزید بر علت قبلی (فرقه های موجود در افغانستان) شده؛ و بر تعداد کشته شدگان روزانه در این کشور افزوده است!

به گذشته های دور و نزدیک تاریخ آنجا کاری نداریم؛ از زمان روی کار آمدن آقای حامد کرزای، و اکنون که آقای اشرف غنی رئیس جمهور این مملکت شده است؛ تا به حال یک برنامه صحیح و حساب شده از سوی این دو رئیس جمهور، جهت نشاندن طالبان بر سر جای شان، از طرف آنها ارائه نشده است. برعکس، آنقدر پلیس های درون شهری و ژاندارم های درون روستاهای افغانستان، نسبت به این موارد بی تفاوتند؛ که حتی موقعی که شاهد کشته شدن فجیع دختری بیمار روانی به نام فرخنده می باشند؛ و می بینند که این قتل بسیار وحشیانه، به دست مشتی خشکه مقدس مذهبی صوردت گرفت. با آنکه وظیفه شان جلوگیری نمودن از چنین رویدادهائی است. اما چند تن پلیسی که در حاشیه انجام شدن قتل شنیع این دختر جوان بودند؛ هیچ واکنشی نسبت به این امر از خود شان ابراز نکردند؛ و اجازه دادند که فرد بی گناهی به دست تعدادی مرد وحشی و دیوانه و خرافه پرست، با چنان وضعیت فجیعی به قتل برسد. سپس اندام اوبه دست قاتلان وی قطعه قطعه گشته و به دریا انداخته بشود!

کشتار انسان ها توسط هر فرد و هر گروهی شکل بگیرد؛ قتل عمد می باشد و مستلزم محاکمه و اشد مجازات است. چه این کشتار به وسیله گروه اهریمنی طالبان صورت بگیرد؛ و چه بی توجهی های دولت نالایق این مملکت، در مواجهه با آدم کشان صورت بپذیرد. هر دو سوی قضیه قاتل محسوب می شوند. با این تفاوت که یک گروه سلاح آتشین در دست دارد؛ و آن گروه دیگر، با بی کفایتی خودش نسبت به چنین رویدادهائی، به تروریست ها فرصت انجام دادن چنین فجایعی را می دهد!

چنانچه ملاقات کردن هیأت دولتی افغانستان(هرچند که در خبر گزارش شده، از آنان با عنوان ” هیأت غیر رسمی ” نام برده می شود.) با نمایندگان جنایتکار طالبان در قطر، بدون انتشار نام و مقاصد گف و گو کنندگان تحقق یافته باشد؛ آدمی را بر آن می دارد، که هر دو سوی این گفتگوها را قاتل تلقی نماید. چون از یک سو، از طرف دولت افغانستان هیچ کاری جهت براندازی طالبان از قدرت صورت نگرفته است. و از سوئی دیگر، حتی به این جانیان فرصت مذاکره و برقراری آشتی با خودشان هم داده می شود؛ معنای این را خواهد داشت، که دولتی ها به طالبانی ها بگویند: ” بیائید با هم بکشیم، آب از آب تکان نخواهد خورد. ” !

افراد وحشی طالبان، که برای کشتن انسان های دیگر، از کاردهای کند استفاده می کنند؛ تا مقتول شان را بیشتر زجر بدهند؛ چرا باید مورد گفتگو با دولتی ها قرار بگیرند؟ این زبونی حکومت کشور افغانستان است؛ که به جای برخوردهای جدی و تأثیرگذار با این تروریست ها، با دادن پیشنهاد گفتگو برای صلح و آشتی به ایشان، چنان والور اجتماعی برجسته ای هم به آنان می دهد؛ که گوئی تروریست های طالبان حق داشته و دارند؛ که مردم بی گناه این کشور را، آزار بدهند؛ و پس از دادن شکنجه های جسمی و روحی به آنان، ایشان را چنان ددمنشانه بکشند!

محترم مومنی

مقاله قبلیفیلم پرحاشیه بنی‌اعتماد به اکران نزدیک‌تر شد
مقاله بعدیاحضار استاد دارالعلوم مکی زاهدان به دادگاه ویژه روحانیت
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.