امارات متحده عربی، گذرگاه محموله های طلا از ایران و به ایران!

0
333

چندی پیش در خبری آمده بود؛ که ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، در سه مرحله به کشف سه محموله طلا، که از ایران به سوی شیخ نشین امارات متحده عربی می رفته، و از آنجا به داخل ایران می آمده شده است. حبیب الله حقیقی، مسؤل این ستاد، به خبرگزاری ” ایسنا ” در مورد کشف شدن این سه محموله قاچاق طلا، در استان های هرمزگان، بوشهر و آذربایجان غربی چنین توضیح داده است: محموله کشف شده در استان هرمزگان، به ارزش 32 میلیارد و 300 میلیون تومان، و 214 کیلوگرم طلا بزرگترین آنها بوده است. این محموله قاچاق که در آبهای خلیج فارس کشف گردیده؛ قرار بوده است که همراه با بار سیب زمینی به امارات متحده عربی برود!

دومین آنها محموله ای است؛ به وزن 24 کیلوگرم طلا، و به ارزش یک میلیارد و 700 میلیون تومان، که قرار بوده از امارات به داخل ایران فرستاده بشود؛ این کشف در مرز بوشهر به عمل آمده است. و آخرین محموله این سه قاچاق نیز، که در مرز استان آذربایجان غربی کشف شده؛ وزن آن 17 کیلوگرم، و ارزش آن به مبلغ 3 میلیارد تومان می باشد. این طلاها که درون کپسول گاز ” سی ، ان ، جی ” در یک اتومبیل جاسازی شده، قرار بوده است که از طریق مرز استان آذربایجان غربی وارد ایران گردد!

با توجه به ارقام بالا، در مجموع 41 کیلوگرم طلا در حال ورود به داخل ایران بوده است؛ در حالی که 214 کیلوگرم طلا، از داخل ایران به امارات می رفته، که در آنجا مصرف گردد؛ و یا به کشوری دیگر ارسال شود. ” والله اعلم باالصواب “! در رابطه با ارزش پولی آنها نیز، 32 میلیارد و 300 میلیون تومان به خارج می رفته، در حالی که فقط 4 میلیارد و 700 میلیون تومان به داخل ایران می آمده است!

در این تناسب ریاضی، پاسخ چه درست و چه نادرست باشد؛ برای ایرانیان از هر قشر و طبقه ای که باشند؛ جز تأسف و اندوه حاصل دیگری پدید نمی آورد. اما نکته ای در این رفت و آمدهای سه مورد قاچاق نقل شده وجود دارد؛ که موجب ازدیاد حسرت و حرمان آدمی می گردد. به پندار من، و با شناختی که از سودجوئی های برادران قاچاقچی در کشورمان داریم؛ طلائی که در یک محموله 214 کیلوگرمی، از ایران به امارات قاچاق می شده است؛ با طلاهائی که با وزن 41 کیلوگرم، در دو مرحله از امارات به داخل ایران می آمده؛ به لحاظ جنس و مرغوبیت تفاوت زیادی دارند. طلای ایران یکی از مرغوب ترین طلاهای جهان است. این کالای مرغوب و ممتاز را، با آن حجم و وزن زیاد، از داخل به خارج می برده اند؛ تا استفاده مادی زیادی داشته باشند. و آن دو محموله طلائی که به داخل وارد می گشته، نامرغوب و بسیار پائین تر از طلای ایرانی است!

به احتمال زیاد قاچاقچیان، که عمدتا باید خود دولتی ها و سپاهی ها باشند؛ در باره نوع مرغوبیت هر دو مورد طلای برون رفته و به درون آمده بالا، پژوهش های کارشناسانه انجام داده اند؛ و کاملا به این مهم پی برده اند؛ و بر همین اساس، کالای با کیفیت را به خارج می برند؛ تا با نرخ بالا و بهره بسیار زیاد تر به همکاران قاچاقچی خودشان در آن سوی مرزها بفروشند. اما کالای بدون کیفیت را، با مبلغی بسیار ارزان تر، از آنها می خرند و به درون کشور می آورند. که تا سود کلانی در این داد و ستدهای غیر قانونی نصیب خویش نمایند!

چرا؟ زیرا آنها به خوبی می دانند؛ که مردم ایران، در مورد هیچ موضوعی اهل تحقیق و بررسی و مطالعه نیستند. همین که رنگ آن فلز زرد طلائی می باشد برای شان کافی است. و هیچ توجه ای به نوع مرغوبیت و میزان کیفیت کالائی که می خرند تا به مصرف برسانند ندارند. از اینرو، متأسفانه دست شان برای دست کم گرفتن شعور مردم ایران کاملا باز است!

بیشترین مصرف کننده طلا معمولا خانم ها هستند؛ خانم های ایرانی، که خودشان طلاترین طلاهای دنیا می باشند؛ برای یک بار هم که شده، دو قطعه طلای کوچک و بزرگ را، روی هم بگذارند و مشاهده بکنند. که طلا روی طلا هیچ زیبائی و جلوه ای ندارد. بر این اساس، اگر تمامی طلاهای گیتی را هم به خودشان بیاویزند؛ کمترین جلوه ای نخواهند داشت. فقط اجازه داده اند که مشتی دزد و ناجوانمرد، به شعور ایشان اهانت بکنند؛ و پول آنها را به حساب های بانکی خودشان سرازیر نمایند. همین و بس!

محترم مومنی

مقاله قبلیتصاویری از سقوط ایرباس ۳٢٠ در جنوب فرانسه
مقاله بعدیبوکوحرام ۵۰۰ زن و کودک را ربود
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.