پشتیبانی نمودن از هر حرکتی که جنبه اعتراضی داشته باشد؛ و معترضان در آن مورد صاحب حق نیز بوده باشند. و نتایج آن حرکت، فقط به زمان حال سود نرساند؛ بلکه برای آینده یک یا چند نسل بعدی نیز دارای اهمیت به نظر برسد. امری است که بر تمامی کسانی که از آن به پا خیزی و دادخواهی مطلع بشوند؛ وظیفه ای مفروض جهت حمایت از آنها را اثبات بکند!
معلمانی که از روز یکشنبه دهم اسفند سال جاری(1393 خورشیدی)، به دعوت کانون صنفی فرهنگیان کشور، در اعتراض به بی توجهی دولت جمهوری اسلامی، نسبت به امور مالی و حقوقی فرهنگیان، که کمترین درصد افزایش بودجه در سال آتی را، برای معلمان کشور مان، اعم از آموزگاران و دبیران و سایر کادرهای آموزشی و اداری در نظر گرفته است. در چند استان بزرگ ایران، در تهران در مقابل مجلس شورای اسلامی، و در مراکز استان های خراسان رضوی، خوزستان، فارس، قزوین، کردستان، لرستان و هرمزگان، جلوی ادارات آموزش و پرورش این استان ها تجمع نمودند؛ و در این رابطه، اعتراض آمیخته به سکوت بسیار گویائی را، به همه مسؤلان حکومتی و دولتی جمهوری آخوندها(چنانچه گوش شنوا داشته باشند) ارائه نمودند!
” فرض محال ، محال نیست ” تصور بفرمائید، که تعدا کل تمامی این فرهنگیان معترض فقط بیست هزار تن باشند؛ که البته بعید به نظر می رسد، چون باید تعدادشان خیلی بیشتر از این رقم هم باشد. زیرا این تعداد از معلمان، فقط می توانند درون پایتخت و شهر بزرگی مانند تهران و حومه آن به خیابان ها بیایند. به هر حال، اصلا فرض می کنیم که کل این معترضین فقط بیست هزار تن بوده باشند. در این صورت، دست کم پانزده هزار تن ایشان، متعلق به کادر آموزشی، از جمله آموزگاران و دبیران می باشند. در نظر بگیرید که یک تن از این معلمان، وارد کلاسی می شود، که با توجه به حجم فراوان دانش آموزان در ایران، تعداد دانش آموزان هر کدام، بین 25 تا 35 خواهد بود. تردید ندارم که خیلی بیشتر هم می باشند. اگر چنین نبود، چرا باید در مناطق آموزشی جنوبی در تهران، مدارس دو و سه شیفت هم داشته باشیم؟!
ولی ما فرض مان را بر همان سی و پنج تن دانش آموز می گذاریم. یک معلم می تواند دست کم سی و پنج حمایت کننده داشته باشد. اگر از این تعداد، ده نفر از ایشان، فرزندان افرادی باشند که از جیره خواران و مزد بگیران رژیم آخوندی به شمار بیایند؛ پس هنوز بیست و پنج تن دیگر برای هر یک معلم، آماده پشتیبانی کردن از آموزگار و دبیر خودشان هستند. تا اینجا، بیست هزار معلم معترض داریم، که بیست و پنج تن دانش آموز حامی آنها می توانند باشند. این تعداد دانش آموز را پدران و مادرانی دلسوز و مسؤل حمایت می کنند. از آنها گذشته، اعضای درجه دو و سه خانواده، مانند خواهران و برداران دانش آموزان، چنانچه ازدواج کرده باشند؛ به همراه خانواده های خودشان، و نیز سایر اقوام ایشان، به پشتیبانی از برادران و خواهران و اقوام دانش آموز خویش برخواهند خاست. در ضمن، اعضای خانواده های خود تظاهر کنندگان را نیز باید در نظر گرفت و به حساب آورد!
آنگاه با یک شمارش و محاسبه سرانگشتی، بشمارید تا ببینید چه تعدادی از مردم ایران، فقط به این بهانه می توانند به خیابان های کشور بریزند و دادخواهی بکنند؟ این هائی که عرض می کنم، فقط در صورت ظاهر تئوری هستند، و آنهائی که همیشه چوب لای چرخ پیشرفت های چنین قیام های مردمی می گذارند؛ چون از یک امر بسیار مهم غافل می باشند؛ نمی توانند درک کنند، که شقّ باطنی اینگونه از اعتراضات مردمی، مسری بودن چنین جنبش هائی را نیز در بر دارد. بدون تعارف، متأسفانه عقل بیشتر مردم ما، فقط درون چشم های ایشان است. چنین افرادی که نسبتا شهامت چندانی هم ندارند؛ با دیدن حجم وسیعی از آدم های معترض در خیابان های شهرشان، یکباره شجاع می گردند، و بدون تأمل به گروه قیام کنندگان می پیوندند!
آنگاه دیده های حقیقت نگر، که ” ایوان مدائن ” را سطحی نمی نگرند؛ بلکه آن را ” آئینه عبرت ” می شمرند. تأخیر را جایز نخواهند دانست؛ و بی درنگ به جمع معترضان خواهند پیوست. برپائی چنین تظاهرات سرنوشت سازی، که امکان تحقق یافتن آن نیز بسیار است؛ شرایطی را به وجود خواهد آورد؛ که حتی آنهائی که چشم شان، صورت پذیرفتن یک یا چند حمله نظامی از سوی بیگانگان را انتظار می کشند؛ و به این موضوع دوخته شده است. نزد خویش شرمسار خواهند شد، در مقابل مردم آزادیخواه ایران که قضیه از مرز شرم و خجالت فراتر خواهد رفت !
محترم مومنی