تناسب درصدها به عدالت گستری رژیم ملاها زار می زنند !

0
174

دولت تدبیر و امید حسن روحانی، وقتی لایحه بودجه سال بعد را به مجلس شورای اسلامی ارائه داد؛ بسیاری از کسانی که بخشی از آن بودجه های تعیین شده متعلق به ایشان هم بود؛ با دیدن اضافه گشتن درصدهای نا برابر و غیر متجانس و نامربوط بودجه سالیانه وزارتخانه ها و نهادهای نظامی کشور، دچار بهت و حیرت گشتند. هرگز نمی پنداشتند، که نهاد همه کاره ای مانند سپاه پاسداران انقلاب نامسلمان، که هم نظامی است و هم تجاری و هم…. ! با آنکه خودش به تنهائی به لحاظ امکانات زیاد مالی که دارد یک دولت می باشد؛ از سوی ریاست دولت یازدهم و همکاران وی، استحقاق دریافت نمودن سی درصد اضافه شدن بودجه دولتی را به خودش اختصاص داده باشد. اما وزارتخانه های فعال در کشور، به ویژه وزارت آموزش و پرورش، که از بسیاری جهات، بخصوص در ارتباط با تعداد واحدهای آموزشی و نیز حجم دانش آموزان مقاطع سه گانه تحصیلی در کشور، هزینه اداره نمودن آن بسیار بالا نیز هست؛ نه سی درصد مانند سپاه پاسداران، و نه بیست درصد مانند مراکز دیگر، بلکه بسیار کمتر از آن، از سوی دولت به کارکنان این وزارتخانه بذل توجه شده است!

لطفا تناسب زیر را در نظر بگیرید. بودجه سالیانه وزارت آموزش و پرورش کشور، با وجود حجم کارهای سنگینی که کارمندان آن، اعم از آموزگاران و دبیران و کادر دفتری، و کارمندانی که در خود این وزارتخانه مشغول به انجام وظیفه می باشند؛ فقط چهارده درصد اضافه بودجه سالیانه را از دولت و حکومت شان دریافت خواهند کرد. و این در حالی است، که با همه لاف هائی که روحانی در باب پائین آورده شدن میزان نرخ تورم در کشور، توسط او و دولت اش گزافه سرائی می شود؛ نرخ کنونی تورم در مملکت، حدود بیست درصد است. همچنین، ملزومات زندگی مردم، در بیشتر زمینه های خوراکی و پوشاکی و هزینه های مربوط به کرایه خانه و رفت و آمد به محل کار و مدرسه و دانشگاه، مخارج پزشکی و مصارف مربوط به آب و برق و گاز و تلفن، حدود صد در صد از پیش گران تر هم شده اند!

این تناسب ناعادلانه، که برای لایحه بودجه سال 1394 خورشیدی در نظر گرفته شده، و به مجلس شورای اسلامی تقدیم گشته است. خون یکی از گروههای کاری از هزاران مشاغل اداری در کشورمان، خون یکی از شریف ترین اقشار فعال در مملکت، خون عده زیادی از معلمان غیرتمند میهن مان را به جوش آورد. تا جائی که سرانجام، در برخی از شهرهای ایران، جهت اعتراض نمودن به عدم مصلحت اندیشی دولت، برای بهبود بخشیدن به وضعیت معیشت مردم ایران، به ویژه خود فرهنگیان و بخصوص کادر آموزشی در میهن مان، که زانوان و کمرشان تاب تحمل بار سنگین هزینه زندگی ایشان را ندارند؛ و زیر اینهمه مشقت هائی که برای اداره زندگی خود و خانواده شان متحمل می شوند خم گشته اند. در روزهای پنج شنبه و جمعه، چهارم و پنجم بهمن 93 خورشیدی، ضمن خودداری نمودن از حاضر شدن در کلاس درس، در تجمعاتی حساب شده و منظم، به خیابانهای چند شهر کشور آمدند؛ و در مقابل ادارات آموزش و پرورش شهرشان، اعتراضات خویش در رابطه با نابسامانی های وضعیت نوع معیشتی که دارند؛ به گوش مسؤلان رژیم آخوندی رساندند!

به گزارش ایلنا خبرگزاری کار در ایران، این معلمان که در شهرهای تهران، قزوین، شیراز، شاهرود، سقز و مریوان کار می کنند؛ و در این دو روز از حضور در کلاس درس شان خودداری کرده اند. به خبرگزاری ایلنا گفته اند، در حالی که نرخ تورم بیست در صد است؛ و در شرایطی که دولت اسلامی، برای کارکنان بعضی ازنهادهای کشور، در بودجه سال آتی، نزدیک به شصت در صد اضافه حقوق در نظر گرفته است. ولی به دستمزد کارکنان زحمتکش آموزش و پرورش، فقط به میزان چهارده درصد افزوده است!

اخیرا در گزارشات مربوط به ایران که در رسانه ها انتشار یافتند؛ خبر تأسف باری توجه بسیاری را به خود جلب نمود. این خبر مربوط می شد به چگونگی رفتارهای خشن و بی رحمانه برخی از معلمین مملکت، نسبت به دانش آموزان کلاس هائی که این آموزگاران خشمگین و ناراضی، به فرزندان مردم ایران، باید پیش از آموزش های کلاسیک و علمی، درس انسانیت و دوستی و برابری و صلح آفرینی بدهند!

با توجه به روابط موارد ” علت و معلول ” در به وجود آمدن مسائل خوب و بد درون اجتماع، نمی توان خبر متأثر کننده بالا را خواند و دید و شنید؛ اما هیچ بهائی به آن نداد. بدون تردید، اعمال خشونت آمیز اینگونه از معلمان مردود است؛ و هیچیک از ایشان اجازه ندارند، که نسبت به دانش آموزان خویش، با چنین رفتارهای وحشیانه ای برخورد کنند. اصولا از قرن نوزدهم میلادی، هرگونه تنبیه و آزار بدنی نسبت به کودکان، چه از سوی والدین آنها، و یا از طرف آموزگاران ایشان، و یا هر فرد دیگری که با کودکان رفتارهای خشمگنانه داشته باشد؛ براساس قوانینی که در بیشتر کشورهای اروپائی و دیگر ممالک جهان در این باره لحاظ شده است؛ باید با عاملان اعمال کردن تنبیهات بدنی نسبت به کودکان، به شدت برخورد شود. و با هر امتیازی که در جامعه فعالیت اجتماعی دارند؛ آن امتیازها از آنها گرفته بشوند؛ تا به میزان بدی اعمال خویش پی ببرند!

اما دریغ و درد که در میهن ما، چنین قوانینی اگر هم لحاظ شده باشند؛ هنوز در میان مردم جا نیفتاده اند؛ و مردم عادی مملکت اطلاعاتی در این باره ندارند. معلمی که دانش آموزش را وا می دارد، که تا از محتویات درون کاسه توآلت مدرسه بخورد؛ یک بیمار روانی است. مملکت اگر صاحب داشته باشد؛ و اگر با مدیریتی صحیح اداره بشود؟ جهت پیشگیری نمودن از رخ دادن چنین مواردی در کشور، باید کارکنان تمام مؤسسات و مراکزی را، که با کودکان و نوجوانان و یا مردم سالمند و بیمار مرتبط هستند؛ پیش از استخدام نمودن ایشان، توسط کارشناسان و روانشناسان کارآزموده، آنها را جهت تأیید سلامت روانی، مورد معاینه و آزمایشات دقیق قرار بدهند!

این کار را که نکرده اند بماند؛ با بها ندادن به حقوق مادی و معنوی ایشان، باعث ایجاد نابسامانی های روحی – روانی آنها نیز می شوند. این که چند آموزگار و پرستار خشمگین و بیمار را از محل کارش اخراج کنند؛ نه مشکلی را حل خواهد نمود؛ و نه جامعه بیمار را شفا خواهد داد. مسؤلان و مدیران مملکت، که با بی کفایتی خویش، علت بروز چنین معلول هائی درون اجتماع را فراهم می آورند؛ بیش از آن معلم خشن گناهکار می باشند. که نمی توانند با روش های صحیح مملکت داری، هر کسی از آحاد جامعه را، بر کاری بگمارند که شرایط جسمی و روحی وی ایجاب می کند!

محترم مومنی

مقاله قبلیتشدید فشارها و محدودیتهای غیر انسانی علیه زندانیان سیاسی و عادی در زندان مرکزی زاهدان
مقاله بعدیاستمداد باتیر شاه محمداف زندانی تبعه ترکمنستان در زندان رجایی شهر
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.