ماجرای سکوت مالک و وقاحت مستأجر!

0
152

یر از چادر نشینان و کپر نشینانی که در مناطق کویری یا جنگلی کشورهای فقیر زندگی می کنند؛ بقیه ساکنان این کره خاکی، یا مالک ساختمان های مسکونی خودشان می باشند؛ و یا آن را از مالک اصلی اجاره کرده و مستأجر او به حساب می آیند. بر اساس قوانین کشوری که در بسیاری از سرزمین های جهان قابلیت اجرائی دارند؛ برای رعایت حقوق مالکین و مستأجرین این کشورها، مقررات خاصی وضع شده اند؛ که در نظر گرفتن همه شرایط مندرج در این قوانین، از سوی هر دو طرف مربوطه الزامی می باشند.

یک پادشاه در کشوری که مسؤلیت رهبری و اداره امور آن را بر عهده دارد؛ به سبب آنکه این مقام را به گونه موروثی، از پدران خویش که آنها هم به همین رویه به پادشاهی در سرزمینی رسیده اند مالک آن مملکت می گردد. چنانچه او دیکتاتور و خودکامه نباشد؛ اداره امور کشور زیر سلطه خویش را، در کمال آزادی رأی و مصلحت اندیشی ملت خود در دست می گیرد. و ساکنان آن مملکت نیز، بر منوال قوانین وضع شده توسط هیأت دولتی که شاه، ایشان را برای اداره کشور منصوب کرده است؛ موظف به همکاری های مثبت و منطبق با مقررات کشورشان با آنها می باشند.

در حالی که چنانچه کشوری دارای سیستم حکومت جمهوری باشد؛ رئیس جمهور و اعضای کابینه اش، حکم مستأجرینی در کشوری که مالک اصلی آن ملت است را دارند. از آنجائی که آنها به طور موقت، ریاست بر کل مواردی که به آن سرزمین مربوط می گردد را بر عهده خویش دارند؛ باید خود خدا باشند، تا از موقعیتی که به آن دست یافته اند به سود خویش سوء استفاده نکنند. ولی چون این امر اصولا وجود خارجی ندارد؛ و آنها نیز بشری مانند بقیه آدمها می باشند؛ به آنچه که بیش از سایر مسائل می پردازند؛ در نظر گرفتن منافع شخصی خودشان، و چگونگی برخورداری از همه امکانات موجود در آن سرزمین، در آن مدت زمان محدود ریاست خودشان خواهند بود و بس!

ممکن است در دیگر ممالک گیتی چنین نباشد؛ انسان های با شرفی به ریاست جمهوری کشوری برسند؛ که هیچگاه از موقعیت پیش آمده، به سود خویش سوء استفاده نکنند. اما با تجربه تلخ سی و پنج ساله ملت ایران، از زمان اشغال شدن میهن شان، به دست سران ناانسان رژیم منفور آخوندی، به وضوح مشاهده کرده ایم؛ که هرگاه یکی از این بدکنشان اهریمن تبار، عنان اختیار کشور را در دست های پلید و سودجوی خویش گرفته است؛ تا توانسته از همه امکاناتی که در دسترس وی بوده؛ به نفع خود و خانواده و بستگان دور و نزدیک و دوستان و آشنایانی که دارد؛ بهره برداری های غیر قانونی و دزدمنشانه نموده است!

آنها فراموش می کنند و یا هرگز نمی دانند و نمی خواهند که بدانند؛ که مستأجرین موقت سامانه باستانی ایرانزمین هستند؛ که مالکان اصلی آن مردم ستمدیده این دیار کهن می باشند . چه کسانی باید این مقوله را به یاد ایشان بیاورند؟ کدام گروه باید به جباران حکومت خودکامه آخوندها یادآور بشوند؛ که آنها باید قوانین مالک و مستأجری را کاملا رعایت کنند؟ جز این نیست که این مهم، فقط و فقط بر عهده ملتی است؛ که در طول همه این سی و پنج سال خفت بار، یک روز درخشان را سپری نکرده است. یک شب آرام را نگذرانده، یک روزگار خوش و بدون آزارهای جسمی و استرس های روانی را، پشت سر نگذاشته، و همچنان در بدترین موقعیت فردی و اجتماعی، به گذران زندگی آکنده از سختی مشغول بوده است!

مردم میهن ما، مالکان برحق سرزمین آباء و اجدادی خویش اند. نباید به خودشان اجازه بدهند، که مشتی حیوانات درنده، مارمولک خواران بیابانگرد صحرا نشین، با ایشان چنین کنند. رژیمی که اجداد اموی و عباسی ایشان، حدود ششصد سال تمام، مملکت ما را در تصرف خودشان داشتند؛ و متأسفانه در این رهگذر، هر چه که خواستند دزدیدند و بردند. به آن نیز بسنده نکردند، و آنچه که از فرهنگ ددمنشانه تازی خویش، و دین مملو از دستورهای وحشیانه کشتارهای بی امان را هم، در میان مردم ضعیف و فرهنگ پذیران کشور مان اشاعه دادند. و سرزمین اهورائی ما را، با روشهای اهریمنانه خودشان، به واسطه همسری با دوشیزگان و زنان ایرانی، به آلودگی نژادی هم مبتلا ساختند و رفتند. این آخوندها که وارث تمام آن وحشیگری ها و کردارهای غیر انسانی می باشند؛ چرا باید در میهن باستانی این مالکین پارسی تبار، تا به این مدت طولانی بمانند وهرچه که می خواهند انجام بدهند؟!

دو روز پیش از انتشار گزارش آژانس بین المللی اتمی، مبنی بر تأیید این خبر، که جمهوری اسلامی بیشتر ذخیره اورانیوم غنی شده اش را، رقیق و اکسیده کرده است؛ خبرگزاری رویترز، در روز یکشنبه 31 فروردین1393 خورشیدی، برابر با 20 آوریل 2014 میلادی، اعلام نمود که علی اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی این رژیم، در روز شنبه سی ام فروردین، در مصاحبه ای با تلویزیون عرب زبان العالم، که متعلق به صدا و سیمای جمهوری اسلامی است؛ گفته که 200 کیلو از اورانیوم از پیشتر غنی شده را، رقیق و اکسیده کرده اند!

چرا باید ملت ایران، از کنار حقیقتی به این آشکاری به آسانی بگذرند؛ و هیچ واکنش معترضانه ای را، نسبت به آن از خودشان نشان ندهند؟ آیا می دانند که چه مبلغ گزافی برای این غنی سازی ها هزینه شده بوده است؟ چرا باید آنهمه سرمایه متعلق به مردم ایران، برای امری اختصاص داده بشود؛ که مستأجران کنونی مملکت، با توجه به خوی توحش مآب آنها، که احتمال وجود هرگونه سوء استفاده خطرناکی، از دارا بودن این تکنولوژی در اندیشه های آنها وجود دارد. و مخالفان غربی فعالیت اتمی آنها، تردید ندارند که توسط سران قدرت پرست این حکومت، امکان بروز هر مورد خطرآفرینی در منطقه، انکار ناپذیر نیست؛ مردم ایران که مالکان اصلی کشورشان هستند؛ چرا باید همچنان در برابر این طایفه جنایتکار سودجو، سکوت کردن و بی توجهی و عدم حق طلبی را پیشه خویش بنمایند؟!

اینهمه مردم فقیری که در میهن مان، با بدترین شرایط ممکن، در حال مرگ تدریجی می باشند و نام آن را زندگی کردن می گذارند. اینهمه هدایای مادی کلان که آخوندها از دارائی های همین مردم نیازمند به دوستان شان می دهند؛ واقعیت های عصیان برانگیز کتمان ناپذیری هستند؛ که به یاد مردم ایران بیاورند؛ که نعمت های موجود در مملکت ایشان، که یکی از ثروتمندترین ممالک گیتی است؛ پیش از همه متعلق به خود آنهاست؛ و نباید به خاطر خودخواهی های بی خردانه مستأجرین بی کفایت کنونی، که در آن ریاست تحمیلی دارند؛ بدون واهمه از به پا خاستن مالک جهت گرفتن حق خویش از مستأجر، با طیب خاطر، به دلیل آنکه طول ماندن بر اریکه ننگین قدرت پرستی خویش را افزایش بدهند. جهت ایجاد رضایتمندی مخالفان غربی خودشان، به چنین کردارهای بری از تعقل دست بزنند؟!

تا وقتی که مالک با بی تفاوتی نسبت به ملک خویش، که با طراحی نقشه های بدخواهانه دشمنان خارجی ایشان، در اشغال بدترین، جانی ترین، خودکامه ترین، سودجوترین و قدرت پرست ترین مردمان جهان قرار گرفته؛ نسبت به قانون شکنی های مستأجرین بی لیاقت خویش هیچ واکنشی نشان نداده؛ و اجازه بدهند که آنها همچنان بر ” خر مراد ” سوار باشند و بتازند. حضور چنین اجاره نشینان بری از هر چه که انسانی است؛ تا زمان بیدار شدن ملت از خواب گران خویش، و به کار بردن غیرت برای باز پس گرفتن شرف ایرانی خودشان در بستر سکوت آرمیده اند؛ از چنین مستأجران شیطان صفتی، جز این انتظاری نباید داشت؛ که در میهن متعلق به پارسیان نجیب، متجاوزان بادیه نشین باشند؛ و حیوان مآبانه، به حقوق انسانی مالک تجاوز نمایند؟!

 

محترم مومنی

مقاله قبلیصادق لاریجانی: مشروعیت حکومت به رای مردم نیست
مقاله بعدیآنچه عراقيان بايد در الانبار و ساير مناطق عراق انجام دهند؛ از تخليه برخي شهرها تا قيامي مردمي
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.