آقای روحانی، مگر آزادی غیرمسؤلانه هم در کشورمان داریم؟!

1
238

حسن روحانی رئیس جمهور رژیم آخوندی می گوید: ” در جامعه ای که در آن دهانها بسته و قلمها شکسته می شوند؛ از اعتماد عمومی خبری نخواهد بود. ” در حقیقت کسی بایست این مفهوم را بیان می کرد، که دست کم یکی از دو مورد بالا در کشور زیر ریاست وی حضور می داشت؛ یا دهانها بسته نمی شدند( به خاطر وجود آزادی بیان)، یا قلمها شکسته نمی شدند( باز به همان دلیل)، اما در سرزمینی که این دو مورد سالهاست که وجود خارجی ندارند؛ چگونه رئیس جمهور آن از لزوم داشتن چنین آزادی هائی در جامعه سخن می گوید؟!

در مراسم اختتامیه بیستمین جشنواره مطبوعات، خبرگزاری ها و پایگاه های اطلاع رسانی، که به طور مستقیم از تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی پخش می شد؛ رئیس جمهور اعتقاد خویش به دسترسی آزاد به اطلاعات را ضروری دانست و گفت: ” دسترسی آزاد به اطلاعات، می تواند توسعه را مسلم سازد و زمینه را برای توسعه اجتماعی آماده کند. ” وی در بخش دیگری از سخنانش، از بسته شدن روزنامه ها توسط مقامات انتقاد کرد و گفت: ” دولت معتقد است، توقف ها و توقیف ها آخرین راه حل است نه اولین آن.” !

روحانی در میان سخنان خویش پرسش جالبی را مطرح نمود و سؤآل کرد: ” چرا برخی از مطبوعات، دارای دژ پولادین هستند؛ و هیچ کس از قوه اجرائی و قضائی جرأت نمی کند به آنها نزدیک شود؟ ” – ” بالاتر از دژ پولادین، این مطبوعات خود را قیم برای دولت، احزاب ، جناح ها و حتی مردم می دانند. ” – ” منتقدین دولت، آزاد هستند و خواهند بود؛ اما اجازه دهید طرفداران دولت نیز از اهمیت آزادی و امنیت برخوردار شوند. ” !

این بیانات حسن روحانی در شرایطی مطرح می شوند؛ که روزنامه های آسمان و بهار، به خاطر زیر سؤآل بردن اصول نظام اسلامی بسته می شوند. و از سال 2000 تا کنون، 150 روزنامه و نشریه طرفدار اصلاحات تعطیل گشته، و ده ها روزنامه نگار به دلائل موهومی دستگیر و راهی زندان شده اند!

چقدر خوب بود که رئیس دولت اعتدال و تدبیر و امید، این موارد را در نظر می گرفت و بعد این مطالب را مطرح می ساخت. در حقیقت کسی باید از بسته شدن دهان ها و شکسته شدن قلم ها توسط مقامات حکومتی سخن بگوید و به آن انتقاد نماید؛ که خودش پیش از اتفاق افتادن چنین اشتباهاتی در مملکت، از همه چیز بی خبر می بود و هیچ نمی دانست. یا کسی باید دسترسی آزادانه به اطلاعات را جهت مسلم شدن توسعه های اجتماعی قابل اهمیت تلقی می نمود؛ که تازه پایش به داخل کشوری رسیده باشد؛ که هیچیک از این مفاهیم در آن رخ نداده بودند!

اشاره رئیس جمهور به دژ پولادین بودن برخی از مطبوعات( احتمالا کیهان حسین شریعتمداری است؛ که بی محابا نسبت به همه کس و همه چیز اظهار نظر می کند؛ و هیچگاه به دردسرهائی که سایر مطبوعات دارند نمی افتد.) البته سردبیر این روزنامه که نه ملی است و نه حتی دولتی( چون به گونه ای به بررسی مسائل اجتماعی، و رویدادهای داخلی می پردازد؛ که گوئی از شخص خود رهبر جمهوری عقب افتادگان مجوز بیان کردن آنچه که دل تنگ اش می خواهد را دارد.)؛ چه بسا اشاره روحانی نیز بیان همین نکته باشد، که چرا کیهان آری، اما دیگران نه؟ این را باید به وضوح می پرسید نه با ایماء و اشاره، شاید که هم جانب اعتدال را رعایت کرده؛ و هم تدبیر را به کار گرفته؛ و هم خواسته امید بدهد که از همه این نابرابری های احتماعی آگاهی دارد!

از کیهان که بگذریم، کدام روزنامه و نشریه دیگری را در ایران کنونی سراغ داریم؛ که بتواند بدون دلواپسی از نتیجه شوم مطالب انتقادی مندرج در آن، بتواند نوشتاری منتقدانه را انتشار بدهد؟ کدام روز، هفته، ماه و سالنامه ای را می توانیم نام ببریم؛ که درون حاکمیت جمهوری ننگین اسلامی، از کاستی های اجتماعی و بی توجهی های مسؤلین بنویسد و اجازه داشته باشد که به کار خود ادامه بدهد؟!

آقای رئیس جمهور، شما که طرفدار آزادی مسؤلانه برای مطبوعات کشور و همه پایگاه های اطلاعرسانی می باشید؛ با توجه به این که در سخنرانی های خویش، بسیار تلاش می کنید که شمرده و حساب شده و متین و صحیح سخن بگوئید؛ حد اکثر نزدیک به سه ماه دیگر، عمر دولت شما یک ساله می شود؛ آیا تا به حال در طول این یک سال، به خبرگزاری های رسمی و غیررسمی کشور، و همه پایگاه های جمع آوری و انتشار اخبار، مجوز نشر مطالب مورد نظرشان را داده اید؟ آیا تفاوت آزادی مسؤلانه و عکس آن را، جهت آگاهی ایشان برای آنها توضیح داده اید؟!

در مملکتی مانند میهن اشغال شده ما، مدتهاست که آزادی و مفهوم کلی آن در یاد و خاطر کسی یافت نمی شود؛ که جنابعالی به طرفداری از آزادی مسؤلانه داد سخن بدهید. چنانچه در یک سرزمین آزادی وجود داشته باشد؛ فقط یک مسؤلیت متوجه آن می شود، که ….. آزادی یک فرد، آزادی افراد دیگر را به مخاطره نیندازد. چنین موردی هم چون اصل آن، با وجود حکومت رهبر قدرت پرست، و دولت های بی کفایت جمهوری منفور شما و سایر هم پالکی های تان در کشور موجود نیست؛ نوع مسؤلانه آن مفهومی است، که جز در قالبی منفی در هیچ مظروف دیگری جای ندارد!

اکنون مردم سرزمین مبتلا به ویروس آخوند و باکتری ملا و رمال ایران، کاملا آزادند که دزدی بکنند، سر همدیگر را کلاه بگذارند، آدم بکشند، تشکیلات باندهای مخوف قاچاق مواد مخدر، و اشاعه اعتیاد را اداره کنند، فحشای دختران کم سن و سال کشور را بر افتخارات خویش بیفزایند، از بانوان شریف و پاک و شوهر دار جامعه، زنان زیرچراغی خیابانی را، برای تأمین هزینه زندگی، راهی بستر این و آن مرد نمایند؛ و انواع دیگر اینگونه آزادی های اجتماعی، که در سراسر کشور وجود دارند؛ موجب می گردند که خیال تان از باب مسؤلانه انجام شدن آنها کاملا راحت باشد. پس لطف بفرمائید: ” ز تعارف کم کنید و بر مبلغ بیفزائید ” !!

زمستان 2572 شاهنشاهی هلند

محترم مومنی

 

مقاله قبلی«ويل اسميت» اقتباسي سينمايي از «جنگجويان جهاني» را تهيه مي كند
مقاله بعدیاعتیاد دو کودک شش و هفت ساله در خراسان‌شمالی به بنزین
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.

1 نظر

  1. برای افرادی که فکرمی کنند با اهانت به دیگران می توانند خود را مطرح کنند متاسفم
    برای این سایت که این اهانت ها را منعکس می کندو خود را این قدر بی ارزش قلمداد می کند بیشتر متاسف هستم شاید هم به همین دلیل است که جرائت نکردید نظر خوانندگان را منعکس کنید

نظرات بسته است