خامنه ای و همدستانش چه بخواهند و چه نه؟ باید بروند!

0
514

هر جریانی که آمیخته به موارد منفی و مغایر با مناسبت های انسانی باشد محکوم به فنا و نابودی است ؛ و تفاوتی ندارد که این امر ، یک مورد طبیعی باشد یا یک خبط و خطا که افراد نادان انجام می دهند !

چنین حقیقتی رابطه چندانی با افراد عادی جامعه ندارد . ولی بدون هیچ تردیدی متوجه دست اندرکاران مدیریت کشورهائی می شود ؛ که « ناف حکومت شان » را با دنائت و پستی خود بریده اند ؛ و دیو صفتانه فقط در مسیر آزار دادن به ملت زیر سلطه خویش گام بر می دارند !

بیش از چهار دهه از حیات ننگین حاکمیت فاشیستی اسلامی در میهن ما می گذرد . بارها و بارها ( دست کم از ۱۳۸۸ تا کنون ) ، مردم جان بر کف میهن مان ، به دفعات مکرر علیه سران خودکامه و مسؤلان حاکمیت مستبد آخوندی در میهن شان قیام کرده اند . اما آنچه که از سه سال پیش انجام داده و می دهند ؛ گذاشتن پاهای آزادیخواهانه و حق طلبانه شان ، بر روی ترمز اتومبیل مرگ آفرین این جنایتکاران است. تا با دلاوری های خود ، نسل آخوند و شیخ و ملا در میهن شان را منقرض سازند !

از آنجائی که « خواستن ، توانستن » است . خوشبختانه مردم ایران با سرعتی غیر منتظره توانسته اند ؛ آخوند خامنه ای قدرت پرست و مزدوران جیره خوار او را ، به درجه ای از خفت و خواری شان در جوامع بین المللی سوق بدهند ؛ که حتی بیشتر آحاد مردم و دولتمردان ممالک بیگانه نیز به این نتیجه رسیده اند : تا زمانی که این حکومت ضد بشری در ایران بر اریکه قدرت می باشد . نه فقط ملت ایران ، بلکه مردمان سایر کشورها نیز از آسیب های حضور این اهریمنان و قدرت پرستی شان در امان نخواهند بود !

آنچه که ملت ایران می دانند و مردمان دیگر جوامع بشری نمی دانند . نقاط ضعف بی حد و خارج از محاسبه سران رژیم جهنمی حاکم بر میهن باستانی ایشان است ؛ که آرام آرام زیر پای حاکمیت منحوس سران رژیم را خالی نموده ، و این زیاده طلب های نا انسان را در سرازیری سقوط و سرنگونی حکومت ضد بشری شان ، به سوی نابودی سوق می دهد !

اکنون خامنه ای و همدستان او در بحرانی ترین وضعیتی می باشند ؛ که دامان تمامی حاکمان جلاد در عرصه گیتی را می گیرد ؛ و با رساندن شان به خط پایان ، ضمن نجات یافتن یک ملت رشید از اسارت نزد سفیه ترین حاکمان جهان ، کاستی های نتایج بر سر قدرت ماندن این حاکمیت پلید را ، در منظر توجه همگان قرار خواهد داد !

مهم ترین نقطه ضعف های حکومت خامنه ای ، که کارشناسان و تحلیلگران مسائل سیاسی به آن اذعان دارند بدین عبارت می باشند: غیر از گسست ها و شکست های عمیق اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، فساد مهار گسیخته و سیستماتیک ، تنزل جایگاه منطقه ای و بین المللی شان ، مختصات ناهموار و لجام گسیخته ای را برای شان پدید آورده است ؛ که حتی تلاش های مذبوحانه خامنه ای و اعوان و انصار او ، با افزودن به تعداد اعدام های وحشیانه شان ، دیکتاتوری مذهبی خود را سریع تر از تصور خویش به « خط پایان » نزدیک نموده اند . و با همه « لاپوشانی » های خطاهای نابخشودنی شان ، در آستانه سقوط و سرنگونی به حضیض ذلت می باشند !

رژیم استبدادی ولایت فقیه جهت ماندگاری بر سر قدرت ، سه عنصر مخرب را سر لوحه اقدامات رذیلانه اش قرار داده است ( سرکوب داخلی ، جنگ افروزی منطقه ای ، و تلاش برای دست یافتن به بمب اتمی ) اینها نقاط اتکاء آنها جهت بقای رژیم منفورشان است . اما همین استراتژی مزورانه ایشان نیز در حال تخریب شدن ، و فرو ریختن پایه های حاکمیت اهریمنی و ضد بشری آنها می باشد !

اعتراضات گسترده و پایدار ملت ایران نشان داده است ؛ که این نامردمان با سیاست وحشیانه « سرکوب » دیگر نمی توانند تلاش های یک ملت به پا خاسته را مهار بکنند !

« جنگ افروزی های منطقه ای » ایشان نیز ، جز شکست های پی در پی سیاست های خامنه ای در منطقه ، و تضعیف نمودن نیروهای نیابتی او اثبات می کند ؛ که توسعه طلبی خارجی هم دیگر برای حکومت ظالمانه اسلامی کارساز نیست !

تلاش بری از منطق شان جهت دست یافتن به سلاح های هسته ای و بمب اتمی هم ، نه تنها آنها را به انزوای بیشتر حکومت شان رسانده ، بلکه جهان آزاد را نیز علیه این اقدامات بری از منطق ایشان بسیج نموده است !

در سطح منطقه ای ، سیاست های توسعه طلبانه و تروریستی سران حکومت آخوندی به شکست حتمی منجر گشته است . نیروهای نیابتی شان در عراق و سوریه و لبنان و یمن نیز ، به دلیل فشارهای داخلی و خارجی تضعیف شده و می شوند ؛ و دیگر نمی توانند به عنوان « اهرم نفوذ » سپاه قدس پاسداران عمل بکنند !

با شکل دادن به این اعمال منفی ، با شکست فاحش به حاشیه رانده شدن حزب الله در لبنان ، و سسرنگونی رژیم بشار اسد در سوریه ، ضرباتی جبران ناپذیر به عمق استراتژیک رژیم خامنه ای وارد آمده ، که با هیچ تدبیری قادر به جبران نمودن آن نیست و نخواهد بود !

به همین دلیل ، اکنون مناسب ترین موقعیت برای آزادیخواهان ایرانزمین ، به ویژه هم میهنان درونمرزی ما می باشد ؛ که به هیچوجه این فرصت مغتنم را از دست ندهند ؛ و برای سرنگون کردن رژیم تازی تباران در کهندیار خویش به اعتراضات خود ادامه دهند ؛ و پیروزی شان بر کلیت این رژیم اشغالگر را تحقق ببخشند !

مقاله قبلیعهد من به ستمکاران نمی رسد؛ هیچ غافلگیری در جنگ کریدورها نبود
مقاله بعدیوال استریت ژورنال: دولت ترامپ گزینه حمله نظامی به ایران را در سایه پیشرفت های هسته ای بررسی می‌کند
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.