از مردم ایران می دزدند و به حزب الله می دهند! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
551

نعیم قاسم رهبر حزب الله در لبنان و جانشین حسن نصرالله ، از کمک ۷۷ میلیون دلاری حکومت اسلامی به این گروه خبر داده است !

او روز پنج شنبه پانزدهم آذر ۱۴۰۳ خورشیدی ، از کمک های مالی حکومت اسلامی به ایشان گفته است !

نعیم قاسم به خبرگزاری های معتبر از جمله « رویترز » چنین گفته : حکومت اسلامی جهت کمک کردن به خانواده های فلسطینی ، که در جنگ با اسرائیل آسیب های زیادی دیده اند. کمک مالی به مبلغ ۵۵ میلیون دلار به آنها نموده است !

بر اساس این گزارش ، نعیم قاسم در یک سخنرانی با تشکر از کمک های مالی سران جمهوری اسلامی به حزب الله ، نزد خبرنگاران بیان نموده است: پرداخت ها بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ دلار برای هر فرد می باشد . وی در این ارتباط افزوده : بیش از ۲۳۰ هزار خانوار فلسطینی برای دریافت نمودن این کمک مالی رژیم اسلامی ثبت نام نموده اند !

با احتساب رهبر این گروه ، پرداخت کمک هزینه به همگی آنها ، حدود ۷۷ میلیون دلار تخمین زده شده است . احتمالا این به آن معناست ؛ که خامنه ای با اهدای مبلغی دیگر ، که پنجاه و پنج میلیون دلار را به هفتاد و هفت میلیون دلار برساند . این گروه کیسه گدائی شان را در مقابل رهبر قدرت پرست حاکمیت آخوندی گشوده اند . تا باز هم از مساعدت های او برخوردار بشوند !

در شرایطی که تعداد زیادی از هم میهنان ما به رسانه های پارسی زبان در خارج از ایران می گویند: دو سال می گذرد که نتوانسته اند برای خانواده شان گوشت بخرند ؛ و برای شان مقدور نیست که مرغ کیلوئی شصت هزار تومان را نیز ، جایگزین « کوشت قرمز » بکنند . یعنی دست کم دو سال از نرسیدن پروتئین حیوانی به بدن ایشان می گذرد . و این به معنای آن است ؛ که در این رابطه احتمال بیمار شدن شان دارای درصدی بالا خواهد بود !

آیا خامنه ای جلاد و ستمگر نمی تواند مبلغ ۷۷ میلون دلار را ، بین مستمندان جامعه در ایران تقسیم کند ؟ تا هر از چند گاهی ، اقشار ضعیف و کم درآمد کشور بتوانند ؛ گهگاه با خریدن گوشت قرمز و یا مرغ ، برای خوردن یک وعده خوراک مقوی در کنار همدیگر بنشینند ؛ و لحظات هر چند کوتاهی را شادمانه بگذرانند ؟!

حال که او به عنوان رهبر خودکامه این رژیم اهریمنی ، حق ملت ایران را از آنها سلب می نماید و به بیگانگان هدیه می کند . پاسخ به او و همدستانش باید چه باشد ؟!

به پندار من تجمع میلیونی و حمله به مجلس شورای اسلامی و یورش بردن به سازمان صدا و سیمای این دغلکاران ، یا هر عمل دیگری که آحاد یک ملت ستمدیده بتوانند . علیه ستمگران حاکم بر دیارشان به انجام برسانند . تنها راه دست یافتن به آزادی و پیروزی ، و خلاص شدن از اهریمن و مزدورانش می باشد !

ممکن است با خواندن عبارات بالا پیش خودتان بگوئید : این جریان بر شرارت دست اندرکاران حاکمیت دیکتاتوری آخوندها می افزاید ؛ و احتمال حملات شدید آنها به مبارزان را افزایش می دهد !

گیریم که این پندار صحیح باشد که نیست . آیا « درد دل » کردن با چند مجری تلویزیونی ، و مطرح نمودن چنین مشکلاتی از طریق چند رسانه ایرانی در خارج از کشور ، برای شان ( خوراک کافی ، پرداخت نمودن بهای سنگین اجاره خانه ، توان خریدن لباس برای اعضای خانواده شان ، بر آوردن نیازهای منطقی فرزندان شان ) و ده ها و صدها احتیاجات مادی و معنوی که مردم دارند را بر آورده می کند یا خیر ؟!

از این گذشته ، بر مبنای خبرهای منتشر شده از سوی سازمان های حامی حقوق بشر ، در ماه جاری میلادی ( نوامبر ۲۰۲۴ ) ۱۴۴ تن از زندانیان سیاسی در شکنجه گاه های رژیم سفاک آخوندی اعدام شده اند . این عدد را بر تعداد ارقام اعدام شدگان در طول یک سال گذشته بیفزائید . تا خودتان به این نتیجه منطقی برسید !

اگر هر ماه این تعداد ایرانی درون اسارت گاه های این بیدادگران از هستی خود ساقط و اعدام بشوند ؟ که بدون تردید با محاسبه بزرگی و گسترش ایرانزمین ، و جمعیت زیاد آن ، تعداد زندان های حکومت ملاها به گونه غیر متعارف زیاد هستند . این موضوع دور از حقیقت نیست و چنین خواهد بود !

بنابراین در هر سال چه تعدادی از هم میهنان ما توسط این حکومت اهریمنی جان شیرین شان را از دست می دهند ؟!

منطق عقل و درایت انسانی حکم می کند ؛ که با هر روشی که این جنایتکاران را از قدرت ساقط کند . می بایست که با توجه به « مرگ یک بار و شیون هم یک بار » ؛ اشغالگران میهن مان را از قدرت اهریمنی شان بر اندازیم ؛ و با سرنگون کردن این حاکمیت ضد ایران و ایرانی ، اگر نه برای خودمان ، بلکه برای نسل های بعدی در کشورمان ، یک ایران بدون حضور آخوند و شیخ و ملا را به میراث بگذاریم !

« در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن *** شرط اول قدم آن است که مجنون باشی » !

مقاله قبلیجنگ « تمام عیار » با ملت ایران ، جز سرنگونی رژیم نتیجه دیگری نخواهد داشت! بقلم بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدیهیچ دیکتاتوری پایدار نمی ماند! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.