وقتی که « دم خروس » از لباس دزد بیرون می آید! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
446

طرف، در یک دهکده خروسی را دزدید. وقتی صاحب آن خروس به او اعتراض می کرد، در حالی که دم خروس از چاک لباسش آشکار بود؛ به « حضرت عباس » قسم یاد می کرد که خروس او را ندزدیده است !

آقای آنتونیو گوترش « دم خروس » را ببینیم یا قسم « حضرت عباس » تان را باور کنیم؟!

سازمان ملل متحد ( ببخشید سازمان حامی جنایتکاران ) ، روز پنج شنبه دهم خرداد ۱۴۰۳ خورشیدی برابر با سی ام ماه مه ۲۰۲۴ میلادی ، مجمع عمومی خودش را با برگزاری شوی مراسم « یادبود » رئیسی جلاد به نمایش گذاشت!

دبیرکل سازمان ملل این جلسه را در حالی برگزار نمود؛ که از تعداد صد و نود و سه اعضای آن، نود عضو سازمان از آنها برای برگزاری چنین مراسمی آنهم در پایگاهی که می بایست بر اساس نامش مدافع ملت ها باشد. به سازمان ملل متحد معترض شدند!

نمایندگان صد و سه عضو دیگر نیز، حین برگزاری این مراسم ضد ایرانی، یکی یکی سالن را ترک می کردند و از آنجا خارج می شدند!

مجمع عمومی سازمان ملل متحد در پاسخ به پرسش منطقی بعضی از اعضای خود، که با برگزاری چنین مراسمی مخالفت نمودنده بودند؛ و از مسؤلان آنجا علت این کارشان را پرسیدند گفتند: « این مراسم به طور سنتی برای ادای احترام به رئیس جمهورهائی است که در زمان مرگ شان در این مقام بوده اند.» !

صد البته انجام شدن سنت های معمول در هر زمینه ای، آنهم در نهادی همچون سازمان ملل نیز می بایست امری رایج باشد. اما در ارتباط با این مراسم، باید از دبیرکل آن « آنتونیو گوترش » پرسید: آیا اگر کسی که برایش مراسم « یاد بود » برگزار می کنید. جنایتکاری همچون ابراهیم رئیسی باشد؟ انجام گرفتن آن نیز بر اساس « سنت » سازمان تان منطقی است ؟!

اگر پاسخ شما به این پرسش « آری » است ؟ پس چرا برای « معمر قذافی » رئیس جمهور پیشین لیبی چنین مراسمی در سازمان تان برگزار نشده بود ؟!

به عنوان « دبیرکل » مهم ترین سازمان بین المللی، باید بدانید در ممالکی که عضویت این سازمان را دارند چه می گذرد؟ و بر اساس نام این نهاد باید به شرایط ملت های ممالک عضو سازمان تان آگاهی داشته باشید. بنابراین برگزاری مراسم « یادبود » در مجمع عمومی ملل متحد، برای فردی مانند رئیسی، که از سال ۱۳۶۷ که مصدر امورات مهمی در ایران از جمله ریاست قوه قضائیه در چند استان کشور قرار داشت. مرتکب جنایاتی گشته که در تاریخ کشور ما نادر بوده است!

هنوز هیچ خبری از برگزاری مراسم سوگوار و گرفتن « ختم » برای رئیسی از طرف خانواده او در مشهد یا در تهران و یا در محلی دیگر در رسانه ها انتشار نیافته است. فقط پدر زنش آیت الله « احمد علم الهدی » هنگام حضور خبرنگاران که جهت تسلیت گوئی برای کشته شدن دامادش به بیت وی رفته بودند. شمه ای از « سجایای اخلاقی » رئیسی را به آنها گفته بود !

کدام « سجایای اخلاقی » ؟ آیا فردی که حتی مفسران و تحلیلگران خارجی هم از او به عنوان « قصاب تهران » یاد می کنند؛ می توانسته دارنده ی خلق و خوی نیکو بوده باشد ؟! بدیهی است که چنین نیست. اما متاسفانه آنانی که امورات شان را با خواندن « مجیز » برای دست اندر کاران حاکمیت جانی پرور اسلامی می گذرانند. در حد « مرده پرستی » حتی برای جنایتکاری که اعمال نکوهیده اش مورد تائید همگان می باشد ادای احترام می کنند. و واژه « شهید » را هم زینت بخش پرونده جنایات او می نمایند!

« یا رب روا مدار گدا معتبر شود*** گر معتبر شود ز خدا بی خبر شود »!

  • فرتور از دویچه فارسی
مقاله قبلیروزنامه کیهان: مبادا مبارزه با بی حجابی باعث کدورت و اختلاف شود
مقاله بعدیارائه رسمی پیش‌نویس قطعنامه‌ای علیه جمهوری اسلامی توسط شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.