این تعداد رقم وحشتناک را، که گویای اعمال غیر انسانی رژیم استبدادی جمهوری بی خردان، از کشتار بی گناهانی سخن می گوید؛ که گاها بی دلیل و یا با دلائل بی پایه و اساس، به زندان های مخوف آخوندهای جنایتکار افتاده اند. و در مدت اولین هفت ماه امسال، توسط قاضیان قسی القلب قوه قضائیه جمهوری بی منطق اسلامی، با شیوه اعدام به قتل رسیده اند؛ سازمان ملل متحد، بعد از آخرین گزارش احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد اعلام نموده است. به گفته احمد شهید، این رقم فقط متعلق به اعدام شدگان سال جاری خورشیدی در ایران است. چون که براساس پژوهش های وی، تعداد اعدام شدگان ایرانی، در زندان های مخوف دژخیمان حکومت استبدادی اسلامی، از سال 2005 تا کنون، افزایش بیشتری یافته است. یعنی به قول ضرب المثل پارسی خودمان، با حضور این نامردمان در سرزمین ما باید گفت: ” سال به سال، دریغ از پارسال”!
مگر اینهمه قربانی که بیشترشان جوان هم هستند؛ پدر و مادر و خانواده های درجه یک و دو و سه ندارند؟ چرا باید مسؤلان جمهوری ظلم پرور حکومت آخوندهای شارلاتان، به دلائل واهی و بی اساس، اینهمه افراد مملکت ما را، به جوخه های اعدام بسپارند؛ و آنها را قربانی اهداف جاه طلبانه خویش نمایند؟ چرا خانواده های این جان باختگان، نمی توانند برای مقابله با حکومت سفاک و قساوت پیشه جمهوری جنایت آفرین اسلامی گرد هم بیایند؛ و علیه اینهمه شقاوت و ددمنشی به پا خیزند؟ تا در سایه همدلی های با یکدیگر، برای اعتراض به این جنایتکاران راهی بجویند؟ و…. چرا باید سایر مردمان ایران، همه این ناملایمات را ببینند و بشنوند؛ اما جرأت همیاری به خانواده های اعدام شدگان را نداشته باشند؟ شاید که خودشان هم نزد خویش تصور می کنند: ” به ما چه، ما سر پیازیم یا ته آن” ؟ اگر قرار باشد که ملت ایران، همواره با همین اندیشه و روش، خودشان را در زندان های خصوصی که برای خویش ساخته اند محبوس نمایند؟ آنگاه باید تا به ابد، در انتظار سقوط حاکمیت جنایتکاران اسلامی به سر ببرند؟!
برخی از آنها(کسانی که نه سر پیاز هستند و نه ته آن)، به عده ای از مبارزان، که آنها نیز فعالیت های محدودی دارند؛ معترض شده و می گویند:” شما از همان اولین سالهای انقلاب سیاه اسلامی، همیشه تا به همدیگر یا به ما می رسیدید؛ دوشاخه انگشت تان را روبروی ما می گرفتید؛ بعد با طیب خاطر به ما می گفتید، دو ماه دیگر رژیم آخوندها سقوط می کند. و این جنایتکاران باید جل و پلاس شان را جمع کنند و بروند.” سی و هفت سال از آن ” دو ماه ” گفتن ها می گذرد؛ آیا دو ماه مخصوصی مد نظرتان بود و هست؟ یا آنکه باید برای خلق شدن این دو ماه استثنائی مورد نظر، تا ته دنیا صبر کرد؟!
احتمالا می گوئید، ما نمی دانیم در آینده نزدیک یا دور، باید منتظر چه رویدادهائی در ایران بمانیم؟ آری، تا حدودی حق با شما، و حتی آنهائی که خودشان را بی طرف نشان می دهند است؛ اما یادمان نرود، که این آینده ها را ما خودمان می سازیم. اگر به آرمان خویش ایمان داشته باشیم؛ اگر به درستی کارمان تردید نداشته باشیم؛ و اگر نسبت به موجودیت مستقل سرزمین کهن خویش دلمان شور بزند؛ و جهت بری نگاه داشتن آن، از نفوذ تنگ نظرانه و زیاده طلبانه دشمنان، درون خویش را از احساس مسؤلیت به ایران و ایرانی، آماده جانفشانی و فداکاری بکنیم؟ تک تک ما در مورد این مقوله، که بایستی مهمترین موضوع زندگی یک ایرانی شرافتمند و میهن پرست باشد. بدون کوچکترین تردیدی یقین داشته باشیم؛ که چه بخواهیم و نخواهیم مسؤلیم!
چنانچه این بی تفاوتی های خوار کننده را، در معرض تماشا و قضاوت دوست و دشمن قرار بدهیم؛ که با کمال تأسف نیمی از ما تا کنون چنین نموده ایم؛ خود بیشتر متضرر شده و خواهیم شد. زیرا که به اشغالگران خبیث میهن مان نشان داده ایم؛ که ما کاری به کارتان نداریم، هر چقدر که می خواهید بدزدید و ببرید و جوانان مان را بکشید؛ و هیچ واهمه ای از ایرانیان به دل راه ندهید. بفرمائید هیچ قابلی ندارد، اگر خواستید باز بکشید!
735 تن اعدامی در طی هفت ماه اول امسال، یعنی به وجود آوردن اپیدمی قتل و خونریزی و مرگ، برای کسانی که حتی به لحاظ ملی نیز مورد بی توجهی هم میهنان خودشان قرار داده می شوند؛ و همه روزه اینهمه از بهترین فرزندان ایران اهورائی ما، به دست تازی تباران ضد ایرانی هستی شان را از دست می دهند. یعنی کشور وبا زده ای، که پزشکان حاذق آن خودشان را به خواب زده باشند!
بی تفاوتی، القاء نمودن بی کسی و تنهائی به ستمدیدگان هم میهن است. هیچ عملی هم وحشتناک تر از این نیست؛ که در چنین شرایطی از یکی از بدترین موقعیت های تاریخی کشورمان، به جای آنکه از مبارزان حمایت نمائیم؛ برعکس، چنانچه بی تفاوتی خودمان را، در محضر تاریخ به نمایش بگذاریم. تا جهان برپاست، لعن و نفرین آیندگان را نصیب خویش خواهیم نمود. فقط به این حقیقت بسیار تلخ بیندیشیم، که اگر فقط یکی از این اعدام شدگان، یکی از فرزندان یا خویشاوندان خود ما بودند؛ چگونه می توانستیم با خیال راحت به زندگی عادی خودمان ادامه بدهیم؟ شاید کسانی هم باشند، که هیچگاه به این امر توجهی نداشته باشند. چون مفهوم عبارت ” مرگ خوب است، ولی برای همسایه” تا زوایای وجودشان تأثیر گذاشته و ریشه کرده است!
محترم مومنی