متأسفانه بعضی چهرههای فرهنگی و سیاسی که به هر علت از کشور قانونی یا غیرقانونی خارجشدهاند به کوچکترین نامرادی و یا منتفع نشدن از یکدیگر شروع به افشاگری و تخریب یکدیگر میکنند و گویا این رویه زشت که از بعد از انقلاب شکوهمند شروعشده است تمامی ندارد !
در تازهترین افشاگریها عدهای در فضای مجازی و سایتهای مختلف اقدام به انتشار عکسهای مسعود بهنود چهره پشت پرده بی – بی – سی در نوجوانی و جوانی در لباس طلبگی و موقع اطراق در حوزه علمیه قم کردهاند !
عدهای دیگر هم به همکاری مسعود بهنود با دادگاه انقلاب اسلامی و کمیتهها و آیت الله خلخالی اشارهکرده و نوشتهاند که برادر مسعود عامل لو دادن عدهای بیگناه و دستگیری و اعدام آنها بوده است .
بعضی سایتها و خبرگزاریها هم به همجنس باز بودن بهنود و ماجرای اخیر تجاوز اکبر گنجی به وی در حال مستی پرداخته و به این اتفاق خصوصی که بین دو دوست مقیم لندن اتفاق افتاده شاخ و برگ دادهاند !
اشکال وارد به گردانندگان این سایتها و فعالان اینترنتی این است که چون تحقیق نکرده مطالب دیگران را کپی پست میکنند تصور مینمایند کشف جدیدی کرده و اطلاعرسانی نمودهاند !
من بهعنوان شخصی که مسعود را از نیمقرن پیش بهخوبی میشناسم همه این شیطنتها را از حسادت میدانم که متأسفانه در ژن ما ایرانیان، بهویژه مدعیان روشنفکری، وجود دارد !
عزیزان باید بدانند مسعود بهنود که شاید چنین روزهایی را پیشبینی میکرده است خود در خاطراتش به بسیاری از این مسائل اشارهکرده و درواقع بهاصطلاح افشاگران را خلع السلاح کرده است !
نکته مهم که باید به خاطر داشت قانون قضاوت نکردن در مورد اشخاص است .
چهبسا کسانی که همکاری مسعود بهنود با کمیته و دادگاه انقلاب را زیر سؤال میبرند اگر خود در وضعیت بهنود بودند افراد بیشتری را ” لو ” میدادند !
مسعود بهنود در خاطراتش شجاعانه مینویسد پسربچه جوانی بوده که همراه پدر برای امرارمعاش از بندر پهلوی ( انزلی کنونی) به تهران میآید و در خیابان استانبول آن زمان که پاتوق ماهیفروشان رشتی بود به کارگری میپردازد .
وی در ویدیوی اخیرش به سرمای زمستان تهران و نداشتن محل سکونت مناسب اشاره میکند و میگوید:
” ده سالم بود که یک روز یک شخص روحانی مرا که در آن سن و سال ماهی پاک میکردم دید و دلش سوخت و با پدرم صحبت کرد و مرا بهعنوان خانهشاگرد به منزلش در خیابان ری کوچه آبشار برد .
دو سال نزد وی بودم و بعد چون شیخ به قم هجرت کرد مرا هم با اجازه پدر به قم برد و به حوزه سپرد .
چهار سال در حوزه بودم و مقدمات و شرح لمعه و مکاسب را گذراندم و معمم شدم اما به دلایلی که قابلگفتن نیست یکشب از دست همحجرهایها گریختم و خود را به تهران رساندم !در تهران از چاپخانهای در اول لالهزار که متعلق به برادران سعیدی بود تصنیف میگرفتم و در سطح شهر با صدای بلند میفروختم که یک روز آقای مهندس عبدالله والا صاحب تئاتر دهقان مرا دید و از صدای من و نحوه تصنیف فروشی من خوشش آمد و مرا بهعنوان داد زن جلوی تئاتر استخدام کرد و شبها هم در همان تئاتر میخوابیدم ! ”
( پایان نقلقول)
بنابراین این شخص بچه زحمتکش معیلی بوده که از کودکی زحمتکشیده و در اثر برخورد با یک روحانی دلسوز به حوزه رفته و سواد دینی پیداکرده است، سپس براثر ناملایماتی که در حوزه برایش روی میدهد و چون از اذیت و آزار سایر طلاب خسته شده بوده است یکشب که احساس میکند ممکن است مشکل زیادی پیدا کند به تهران میگریزد و خودش را خلع لباس میکند !
عزیزانی که با تکرار عکسهای طلبگی بهنود وی را موردانتقاد قرار میدهند توجه ندارند که طلبه درواقع همان اصطلاح رایج دانشجو در دانشگاه است و در حوزههای علمیه بجای دانشجو طلبه گفته میشود و این نکته منفی در زندگی مؤسس بی – بی – سی فارسی نیست .
من با برادر مهندس عبدالله والا در کار صادرات فرش به استرالیا بودم و چون خودم هم مطبوعاتی بودم با مهندس والا آشنایی داشتم و در جریان جیکوپیک والا و مسعود بهنود بودم .
مجله تهران مصور متعلق به احمد دهقان شریک عبدالله والا بود و این دو در تئاتر نصر و تئاتر دهقان هم با یکدیگر شریک بودند .
( مهندس عبدالله والا کسی است که برای اولین بار گروه زیادی خانم از فیلیپین وارد و به متمولین تهران اجاره میداد و این خانمها به کلفت فیلیپینی معروف بودند ! والا برای واردات خانم از فیلیپین دفتری دایر کرده بود و مسعود بهنود مدیر این دفتر بود .)
احمد دهقان بهشدت ضد حزب توده و کمونیستها و از دوستان والاحضرت اشرف بود و در جریان حوادث دهه سی ترور شد و مرد .
بعد از ترور احمد دهقان، چون زن و بچه و عقبهای نداشت، والا مجله و تئاترها را در اختیار گرفت و رشد کرد .
این طلبه سابق را هم دهقان به تئاتر آورد و چون فهمید سواد حوزوی دارد از وی برای تصحیح نمونهها استفاده کرد و کمکم پای مسعود به مجله تهران مصور باز و به جرگه مجله نویسان درآمد .
پس تا اینجا هم قابلتقدیر است که از خودش استعدادی نشان داده و ترقی کرده است .
اما اینکه به مسائل جنسی او بند میکنند ناشی از عقبماندگی فرهنگی ما ایرانیان است که دوجنسیتیها و همجنس بازها را طرد میکنیم و مورد استهزا قرار میدهیم .
در حال حاضر مسئله همجنس بازی در جهان غرب حلشده و حقوق آنها به رسمیت شناختهشده و حتی باهم ازدواج رسمی میکنند .
تغییر طبع انسان و گرایش به همجنس ممکن است برای خیلیها پیش بیاید و علاوه بر آن اگر با شخصی اختلاف عقیده سیاسی هست که نباید وارد زندگی خصوصی او شد .
مسعود بهنود دارای دو فرزند، یک دختر و یک پسر موفق است اما آنطور که خودش شجاعانه در خاطراتش میگوید از چهلسالگی به بعد نسبت به زن بیتفاوت شده و گرایش به مردان در او شدت یافته است .
بهنود توسط عبدالله والا که با محافل سیاسی وقت ارتباط خصوصی داشت به بعضی از گروههای همجنس بازی معرفی و از طریق غلامرضا کیانپور به محفل امیرعباس هویدا راه میابد .
خودش در خاطراتش میگوید ما بزم هفتگی داشتیم که در آن علی زرندی ( شاباجی خانم رادیو) علی تابش ، محسن دولو ، امیرعباس هویدا، فراز ( بازیگر نمایشات رادیویی) و عدهای دیگر جمع میشدیم و غلامرضا کیانپور هم با لباس زنانه میرقصید !
مسعود بهنود از این محفل راه خود را به تلویزیون باز میکند .
مرحوم محمود جعفریان و پرویز نیکخواه به دلیل شهرت بهنود به بعضی مسائل خلاف اخلاق عمومی حاضر به قبول او نبودهاند اما با پادرمیانی هویدا مجبور به پذیرش بهنود میشوند .
پرویز ثابتی معاون امنیتی ساواک در کتاب خاطراتش ( مصاحبه با عرفان قانعی فرد) صراحتاً مینویسد:
” مسعود بهنود فردی شاهدوست و عامل ساواک بود و در مطبوعات و رادیوتلویزیون برای ساواک جاسوسی میکرد و حتی اخبار محافل هویدا و سیاسیون را برای ما میآورد .
خلاصه اینکه پس از پیروزی انقلاب شکوهمند مسعود بهنود به دلیل همین سوابق دستگیر و پای محاکمه میرود و با خطر اعدام مواجه میگردد !
روسها مثل معروفی دارند که میگوید:
” خرس وقتی میبیند دارد غرق میشود بچهاش را زیر پا میگذارد تا سرش از آب بیرون بماند ! “
کسانی که مسعود بهنود را به خاطر ” لو ” دادن اشخاص و به اعدام دادن افراد موردانتقاد قرار میدهند باید بدانند که وی در شرایطی بوده که نتوانسته خیلی چیزها را تحمل کند و برای نجات خودش چند نفر را لو داده است !
مسعود بهنود از مرحوم محمود جعفریان و مرحوم پرویز نیکخواه شکایت رسمی کرد و بر مبنای شکایت بهنود و شهادت بهنود این دو نفر را اعدام کردند که ماجرای شکایت بهنود و اعدام این دو در روزنامههای آن زمان و در مجله تهران مصور به قلم خود بهنود آمده است .
اما در اینجا هم بهنود مقصر نیست و درواقع مرتکب خبط و اشتباه محاسبهشده است .
خودش بارها از این موضوع ابراز ندامت کرده و در خاطراتش میگوید:
” تصور من این بود که این اشخاص به حبس محکوم میشوند و فکر نمیکردم بهواسطه شکایت من آنها را اعدام کنند ! “
مسعود بهنود بهواسطه خدماتی که به کمیته ها و دادگاه انقلاب کرده بود و کتابهایی که علیه اشرف پهلوی و خانواده شاه نوشت موردتوجه قرار گرفت و در روزنامههای جمهوری اسلامی مشغول به کار شد تا اینکه در سال 1380 که برنامهریزی اولیه تأسیس بی بی سی فارسی در دست اجرا بود به خاطر سوابق قبلی که با بی – بی – سی و انگلیسیها داشت به جذب نیرو از داخل روزنامههای زنجیرهای طرفدار خاتمی پرداخت و آنها را با صلاحدید سفارت انگلستان به لندن فرستاد و خودش هم در سال 1381 به لندن رفت و با کوشش زیاد تلویزیون فارسی بی – بی – سی را راهاندازی کرد .
ممکن است عدهای با روش و منش این انسان فرهیخته مخالف باشند اما تخریب اشخاص و بیرون آوردن سوابق آنها از تاریکخانه تاریخ کار درستی نیست .
جمعی از اینکه برادر مسعود همیشه در انتخابات مختلف جلوی سفارت حاضر و در نماز جماعت لندن حضور مییابد به وی ناسزا میگویند که البته پسندیده نیست و از اصول اولیه دموکراسی این است که به اعتقادات اشخاص و حتی مخالفان خود احترام بگذاریم .
در حال حاضر مسعود بهنود باسیاست و زیرکی و دانایی توانسته است بی بی سی فارسی را متعادل و در خط نظام مقدس نگاه دارد و این خود خدمت بزرگی به کشور است .
از اکبر گنجی هم که زمانی از تندروهای جمهوری اسلامی بود و پشمشیشه بهصورت زنان میکشید و پونز به چهره دختران بهاصطلاح بدحجاب فرومیکرد و ادعای مسلمانی دارد انتظار نمیرفت توئیت کند و در مورد مسعود بهنود آن عبارات تکاندهنده را بکار ببرد .
بیائید باهم مهربانتر باشید .