آنچه میخوانید مقالهای است از یرواند آبراهامیان، استاد تاریخ کالج باروک نیویورک که در مجله مطالعات خاورمیانه (Middle East Studies) منتشر شده و به بررسی حزب توده ایران و فرقهٔ دموکرات آذربایجان میپردازد. سعی بر آن داریم تا هر هفته چند قسمت از این مقاله را در خبرنامه ملی ایرانیان منتشر نمائیم.
حزب توده ظرف یک سال آنقدر در تهران رشد کرد و گسترده شد که اعضا را به نخستین نشست استانی دعوت کرد. ۱۲۰ نماینده که هر کدام ۱۰ نفر از اعضا را در محدودهٔ پایتخت و حومه نمایندگی میکردند، برنامهای برای حزب تدوین و پانزدهتا از نامزدها را برای تشکیل کمیتهٔ مرکزی استانی حزب انتخاب کردند. به این کمیته اختیار تصمیمگیری در جایگاه کمیتهٔ مرکزی سازمان در کل کشور تا پیش از برگزاری نخستین کنگرهٔ حزب داده شد.(۱)
از ۱۵ منتخب کمیتهٔ مرکزی استانی، شش تن از جمع «پنجاه و سه نفر» بودند؛ دوتا جوان روشنفکر که هیچ سابقهٔ سیاسیای نداشتند و شاگردان ارانی آنها را کشانده بودند به طرف حزب؛ یکی، نورالدین الموتی، از قاضیان بلندمرتبهٔ تهران و همچنین از اعضای حزب دموکرات قدیم بود که همراه «پنجاه و سه نفر» دستگیر و زندانی شد اما محاکمهاش جداگانه برگزار شده بود. چهار نفر از حزب کمونیست و از فعالان جنبش کارگری در تهران در آغاز شکلگیری این جنبش بودند، اما نه در تأسیس این حزب در باکو و نه در کارزار چریکیشان در گیلان نقشی نداشتند. یکی علی امیرخیزی از چهرههای برجستهٔ قیام خیابانی بود اما بعد شکست این قیام به تهران آمده و همکاری نزدیکی با سلیمانمیرزا اسکندری و رهبران اتحادیههای صنفی کرده بود. باقی میماند یک عضو که رئیس حزب بود، سلیمانمیرزا اسکندری. هر ۱۵ نفر در زمان انتخاب شدنشان ساکن تهران بودند. زبان تکلم روزمرهٔ اغلبشان فارسی بود، یکیشان ارمنی بود و چهارتاشان آذری که سهتاشان اهل گیلان و تهران بودند. به لحاظ شغلی، گروه شامل سه دکتر، سه کارمند دفتری، سه کارگر و فعال کارگری، یک مقام دولتی بلندپایه، یک قاضی، یک وکیل، یک استاد دانشگاه، یک نویسنده و یک مدیر سابق کارخانه بود.
آنها تا تابستان ۱۳۲۳ نقش رهبری رسمی سازمان کشوری حزب را ایفا کردند، تا زمانی که کنگرهٔ اول حزب برگزار شد؛ در این کنگره کمیتهٔ مرکزی تازه و اعضای کمیسیونهای تفتیش، تشکیلات، تبلیغات و مالی حزب انتخاب شدند.(۲) از ۳۱ نامزد منتخب برای این هیاتها، ۱۳ نفر از اعضای کمیتهٔ مرکزی استانی بودند که پیشتر برگزیده شده بود. ۱۸ نفر دیگر شامل هفت تن از اعضای «پنجاه و سه نفر»، ۱۰ جوان روشنفکری که گروه ارانی جذب کرده بود و یک کارگر از فعالان نخستین اتحادیههای صنفی تهران بود. از میان این اعضای جدید، ۱۴ نفرشان ساکن تهران بودند و چهارتای دیگر از اصفهان، مشهد، رشت و شرق مازندران. سیزده نفرشان فارسی صحبت میکردند. از پنج نفری که زبانشان فارسی نبود، چهارتا در خانوادههایی آذریزبان به دنیا آمده بودند اما حالا جزو روشنفکرانی بودند که به سمت زبان فارسی گرایش یافته بودند. به لحاظ شغلی شامل چهار استاد دانشگاه، چهار مهندس، سه نویسنده و روزنامهنگار، دو مدیر دبیرستان، دو معلم دبیرستان، یک وکیل، یک کارمند و یک نجار میشدند.
کنگره همچنین سه نفر رئیس هم به جای سلیمانمیرزا اسکندری انتخاب کرد که پنج ماه بعد از نشست استانی مُرده بود. این سه نفر شامل نورالدین الموتی، ایرج اسکندری و دکتر محمد بهرامی میشد که از رفقای فارسیزبان ارانی در آلمان و در زمان تأسیس حزب توده هنوز در زندان بود اما به محض آزادی به رهبری حزب پیوست.
در نتیجه اغلب نفرات هیاتهای موسس و رهبری حزب توده را روشنفکران مارکسیست فارسیزبان یا فارسیزبان شدهای تشکیل میدادند ساکن تهران. دور از انتظار نبود که پسزمینهٔ اجتماعی و آموزشهایی که دیده بودند در مواضع و سیاستهایشان بازتاب بیاید. زندگی در تهران باعث شده بود تضادها و درگیریهای منطقهای میان پایتخت و استانها را دستکم بگیرند. به خاطر تأثیرشان از غرب، حکومت مرکزی و مدرنیزاسیون را لازم و ملزوم همدیگر میدیدند. چون روشنفکرانی فارسیزبان بودند، از گسترش سریع نظام آموزشی واحد کشوری حمایت میکردند. مارکسیستهایی سنتی بودند و بابت همین، نگاهی طبقاتی به جامعه داشتند و به وجوه اشتراکی گروههای مختلف مردم هیچ توجهی نمیکردند. در نتیجه به مسایل مربوط به زبان و مناطق جغرافیایی در هیچکدام از سه مرامنامهای که حزب در سالهای تکوینش تدوین کرد، اعتنایی نشد. نخستین بیانیهٔ منتشرشدهٔ حزب در دیماه ۱۳۲۲ به زبانی کلی از شکوه و نارضایتی همهٔ ایرانیان از استبداد رضاشاه میگفت.(۳) هم برنامهٔ تصویب شدهٔ حزب در نخستین نشست استانی در مهرماه ۱۳۲۱(۴) و هم بیانیهٔ نمایندههای حزب در مجلس شورا در بهمن ماه ۱۳۲۱(۵) مستقیما به پنج مقولهٔ اجتماعی میپرداختند: پرولتاریا، کارگران یقه سفید، کسبه، دهقانان و زنان.
نشریات حزب توده هم عینا این سیاست نپرداختن به گلایهها و مشکلات زبانی و منطقهای را مراعات کردند. در زمستان سال ۱۳۲۱، «مردم»، از روزنامههای طرفدار حزب توده، شروع به انتشار سلسله نوشتههایی کرد با محوریت این موضوع که «ایران فقط مناطق مسکونی تهران نیست» اما این مقالات خیلی زود قطع شدند. دلمشغولی نشریات حزب، نه تضادها و اختلافات بر سر مسایل اشتراکی بلکه نبرد طبقاتی بود. چنان که «رهبر»، نشریهٔ رسمی حزب، بیان میکرد، «هدف ما اتحاد همهٔ طبقات علیه حکومت یک گروه اقلیت است.»(۶)
این رویکرد ملیگرا در جذب روشنفکران ملیگرا و طبقات کارگری گروههای زبانی مختلف موفق بود. تا تابستان ۱۳۲۳ که کنگرهٔ اول برگزار شد، حزب بیشتر از ۲۵ هزار عضو جمع کرده بود، در شهرهای شمالی کشور شاخههایی داشت که فعالیت علنی میکردند و در مناطق جنوبی که در اشغال بریتانیا بودند، مخفیانه نیرو میگرفت.
پینوشتها:
۱- ۱۵ نامزد منتخب کمیتهٔ مرکزی استانی اینها بودند: دکتر محمد بهرامی، دکتر مرتضی یزدی، دکتر رضا رادمنش، ایرج اسکندری، نورالدین الموتی، عبدالحسین نوشین، علی کباری، نصرتالله اعزازی، ابراهیم محضری، رضا روستا، دکتر فریدون کشاورز، آرداشس آوانسیان، سلیمانمیرزا اسکندری، علی امیرخیزی و ضیا الموتی. اطلاعات زندگینامهای در مورد رهبری حزب توده برگرفته است از متن محاکمات «پنجاه و سه نفر»، مقالات روزنامهها، مجلات و مصاحبهها.
۲- اعضای کمیتهٔ مرکزی اینها بودند: نورالدین الموتی، دکتر محمد بهرامی، پروین گنابادی، آرداشس آوانسیان، احسان طبری، ایرج اسکندری، علی امیرخیزی، دکتر رضا رادمنش، محمود بقراطی، عبدالصمد کامبخش و دکتر فریدون کشاورز. کمیتهٔ تفتیش: دکتر مرتضی یزدی، دکتر حسین جودت، عبدالحسین نوشین، خلیل ملکی، علی علوی، رضا روستا، احمد قاسمی، دکتر نورالدین کیانوری و ضیا الموتی. کمیتهٔ تشکیلات: عبدالصمد کامبخش، تقی فداکار، تقی مکینژاد، علی کباری، نصرتالله اعزازی، ضیا الموتی و محمدباقر فرجامی. کمیتهٔ تبلیغات: پروین گنابادی، انور خامهای، دکتر غلامحسین فروتن، دکتر احمد سادات عقیلی، سلیمان محمدزاده، حسین خیرخواه و حسین جهانی. کمیتهٔ مالی: دکتر مرتضی یزدی، علی امیرخیزی و رضا روستا.
۳- عبدالصمد کامبخش، «تشکیل حزب تودهٔ ایران»، دنیا، سال دوم (پاییز ۱۳۴۵)، صص ۲۴-۳۶.
۴- حزب توده، «برنامهٔ حزب»، رهبر، ۲۲ بهمنماه ۱۳۲۱.
۵- حزب توده، «بیانیهٔ نمایندگان مجلس»، رهبر، ۷ اسفندماه ۱۳۲۲.
۶- رهبر، ۲۷ اردیبهشتماه ۱۳۲۳.
منبع: تاریخ ایرانی