یک کلام هم از مادر عروس بشنویم!

0
261

به راستی چرا بعضی ها به راحتی گول هیکل شان را می خورند؟ و فکر می کنند چون دارای جثه ای نه بزرگ(بلکه گنده) می باشند؛ سخنان شان هم می توانند به لحاظ معنا و صحیح بودن آنها، بزرگ و قابل پذیرش شمرده بشود؟ البته همگی شان چنین نیستند، همانطوری که در بالا آمد بعضی ها چنین تصور باطلی را دارند. در میان این بعضی ها، برخی از آنها را می شناسیم؛ که صاحب درک و کمال هستند؛ و به خاطر این که در میان اطرافیان خودشان، دارای قابلیت مورد احترام واقع شدن می باشند؛ خیلی زیاد هم از مرزشان خارج نگشته و حرف های بزرگتر از دهان شان نمی زنند!

ولی در آن سوی قضیه، کسانی هستند که شما بخواهید یا نه، خودشان را در هر موضوعی داخل کرده و در مورد آن به اظهار فضل و نظر می پردازند. یکی از اینها حسن فیروز آبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در ایران است. که عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز هست. وی با اینکه یک نظامی است، اما دیدگاه های سیاسی خودش را، بدون توجه به صحیح یا غلط بودن آنها آشکارا ابراز می کند. چنانکه در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال 88 نیز که چنین نموده بود؛ با واکنش شدید مهدی کروبی قرار گرفت. تا جائی که کروبی در نامه ای که مستقیم برای ستاد مشترک نیروهای مسلح ارسال نمود، قید کرد که رئیس کل ستاد نیروهای مسلح را، فاقد ” استانداردهای ضروری ” برای احراز مقامی را که در آن هست دانست!

او(فیروزآبادی)، روز جمعه بیست و هفتم آذر نیز در سخنانی، شورائی شدن رهبری را حیله جدید ” فتنه گران ” دانست. ایده شورائی شدن رهبری، تا کنون چندین بار توسط هاشمی رفسنجانی، به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح شده است. اما فیروز آبادی، با آنکه در مجمع تشخیص مصلحت همکار رفسنجانی است؛ در سخنان اخیر خودش در روز جمعه گذشته، بدون نام بردن از رفسنجانی، او را امام جمعه فتنه گران نامید و گفت: ” امام جمعه فتنه گران، که جمعی از اهالی فتنه، به صورت مختلط و با کفش پس از شعار علیه مقدسات مردم، در صفوف مختلف نماز جمعه به او اقتدا کردند؛ فردی که علیه تندروان ساختار شکن نظام مقدس جمهوری اسلامی سکوت کرد.” مواردی بودند که حسن فیروز آبادی در مورد هاشمی رفسنجانی، که تا به حال چند بار شورائی شدن رهبری را مطرح نموده بود بیان کرد!

به گفته مقام ارشد نظامی رژیم ملاها، طرح موضوع تشکیل شورای رهبری، در ادامه تلاش های ناموفق مخالفان ولایت فقیه، در حذف آن بوده؛ که پس از کند شدن شمشیر فتنه عنوان شده است. فیروزآبادی گفته، آنها می خواهند ولایت فقیه زنده، پویا و برقرار را در کشور بشکنند. وی در تشریح دلایل مخالفت خود علیه شورائی شدن رهبری گفته است، در تاریخ هیچوقت امامت شورائی، فرماندهی کل قوایی شورائی را شاهد نبوده ایم؛ و بر فرض محال چنانچه شورا به جای مقام ولایت مطلقه فقیه، که در قانون اساسی آمده است بنشیند؛ در کشور چند زبانی پیش خواهد آمد؛ و استحکام وحدت در برابر آمریکا، صهیونیست، و دشمنان استکباری و مرتجع شکسته خواهد شد!

فیروزآبادی مردم را به هوشیاری و بیداری همگانی دعوت کرده، تا راه نفوذ دشمنان برای تجزیه کشور و انقلاب باز نشود. سخنان او و سم پاشی های گاه و بی گاه رفسنجانی، هر دو از یک آبشخور سیراب گشته اند. نزد سید علی خامنه ای که خودش بر اساس درس مهم مادر بزرگ الیزابت(تفرقه بینداز و حکومت کن) آنها را علیه همدیگر می شوراند؛ تا که با رد و بدل شدن چنین سخنانی، به دست اش بیاید؛ که ” یک من ماست، چقدر کره می دهد.”!

اتفاقا یکی از اشخاص یا کارگزاران حکومت های خودمحور و دیکتاتور، که موجبات ناراحتی فکری سران آن رژیم را فراهم می آورند؛ فرماندهان ارشد نیروهای مسلح شان می باشند. چرا که در هر لحظه امکان شکل گرفتن یک حکومت نظامی دور از ذهن نیست. خامنه ای خودش یا مشاوران او، گاهی شخصیت های مطرح رژیم آخوندی را، با ترفندهای خاصی به جان همدیگر می اندازند؛ تا در این رهگذر، میزان وفاداری آنها یا عکس آن به دست اش بیاید!

اما یک تن گوشت، که فقط صدگرم آن ” مغز ” است؛ چگونه می تواند به این موضوع فکر کند؟ که … چه بسا هاشمی رفسنجانی و خامنه ای، چنین نمایشاتی را، برای گمراه کردن او و سایر ساده اندیشان حکومت شان اجرا می کنند. تا آنها را(ساده انگاران را) محک بزنند. البته این بیچاره حق هم دارد که اشتباه بکند. چون شناختن آخوندهای حیله گر حکومتی، برای از وی گنده ترها نیز سخت است. چه رسد به کوه گوشت جمهوری اسلامی، که از وی فقط به عنوان یک مترسک استفاده می کند؛ نه به عنوان رئیس کل ستادهای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، که اگر عاقل تر از این هم بود؟ کار دست شان می داد!

محترم مومنی

مقاله قبلیبازداشت دو معلم زن ایرانی در امارات
مقاله بعدیثبت نام هاشمی رفسنجانی در انتخابات
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.