پرسش بالا سؤآل جدیدی نیست؛ از همان آغاز که ایرانپدر ناگزیر به ترک نمودن دیار آباء و اجدادی خوش شد؛ این پرسش نزد بسیاری از مردم گیتی، به ویژه هم میهنان ما مطرح گردید. و همگان در این رابطه به یکدیگر می گفتند: ” ای کاش پادشاه ایران از خانه پدری خویش نمی رفت. ” بدون تردید، اینگونه خارج شدن از ایران، هم برای خود ایشان، و هم برای همراهان وی، و نیز برای ملت ایران(آنهائی که به ایشان وفادار بودند و هیچ مداخله ای در رخ دادن آن شورش ایران ویران گردان نداشتند.) از خوردن زهر شوکران هم سخت تر و جانگداز تر بود!
نیرنگ بازان غربی می دانستند، تا زمانی که پادشاه ایران در کشور حضور دارد؛ نخواهند توانست برای ویران نمودن منطقه، که از دیرباز در ذهن شان بود؛ و ما هم اکنون شاهد آن هستیم؛ کاری بکنند و اوضاع را، به همان شکلی که می خواستند در بیاورند. از اینرو تصمیم گرفتند، تا به هر قیمتی که شده، ابتدا شاه ایران را وا بدارند، که از مملکت اش خارج بشود؛ تا سپس بتوانند درون کشورهای همسایه با ایران را به آشوب بکشانند!
بر همین اساس کار تخریب خاورمیانه را از خود ایران آغاز کردند. و شاهد بودیم که چگونه جد اهریمن تبار تروریست های جنایتکار ” القاعده ” ، ” طالبان ” و ” دولت اسلامی عراق و شام<داعشی های قاتل و وحشی > حکومت عصر حجری و جلاد جمهوری بی منطق و ضد ایرانی و ضد بشریت اسلامی را، در ایران برپا نمودند. تا سپس بتوانند به راحتی در افغانستان و پاکستان و عراق، آنچه که از بیداد سراغ داشتند را، در این ممالک پیاده کنند!
شاید بگوئید: ” چه ربطی دارد؟ با همه اینها باز هم شاه نباید ایران را ترک می کرد. ” ربط اش این بود، که آن مرد بزرگ نمی خواست، که بسیاری از هم میهنان اش را، در آن بازی سیاسی غربی ها به فرشته مرگ بسپارد. ربط اش این بود، که مردم ایران، با آن حضور میلیونی خودشان در خیابان های کشور، نه فقط به دیگران و به بیگانگان، بلکه به شاهنشاه فقید ایران نیز ثابت کردند؛ که در ناسپاسی سرآمد همه خیانتکاران تاریخ می باشند. و این مهم را، با فریادهای شبانه شان بر روی بام های خانه ها، و عربده های ناجوانمردانه ” مرگ بر شاه ” مهر نمودند؛ و امضای بی شرمی شان را نیز در پای آن گذاشتند!
فریب خوردگان ایرانی نمی دانستند، آنهائی که با عبا و قبا و عمامه پیامبرشان به میدان آمده اند؛ در ظاهر پیرو دین محمد هستند. اما در باطن، با رهبری خود اهریمن، کار انقلاب سیاه شان را به سامان رساندند. مردم نمی دانستند، آن کسی که به ایشان می گوید: ” شما را به مقام انسانی می رسانیم. ” ؛ خودش ناانسان ترین موجود عالم است. مردم نمی دانستند و نمی خواستند که بدانند؛ آنهائی که به ملت ایران اینگونه می رسانند: ” با اسکناس هائی که شاه با خودش برده است؛ می توان از تهران تا واشنگتن را با پول ایران فرش کرد. ” تمام دارائی های همین مردم را، به صورت فله ای، و به مبلغ چندین میلیارد تومانی و دلاری، می دزدند و از کشور خارج می کنند!
حتی این مردم، هرگز نمی توانستند در مخیله خودشان بگنجانند؛ که به زودی کشورشان دارای چندین میلیون معتاد و فاحشه و بی خانمان و بیکار و آواره و دردمند و کارتون خواب و …. خواهد شد. و یا چگونه مردان و زنان تحصیل کرده دانشگاه های کشور، برای کسب درآمدی ناچیز، جهت گذراندن روزگارشان، مجبور خواهند شد که به بدترین شغل های پیش پا افتاده بپردازند؛ تا از گرسنگی و دربدری نمیرند!
شاهنشاه از ایران رفت، تا سرنوشت ملت ایران، همانند شرایط کنونی مردم کشورهائی، که در حال حاضر گرفتار جنگ و قحطی و آوارگی شده اند نگردند. هر چند که به سبب بی کفایتی های رژیم اشغالگر آخوندی، و به دلیل باج هائی که این بی خردان غریب پرست، از دارائی های ملت ایران، به عراق و لبنان و سوریه و … می دهند؛ اوضاع فعلی مردم داخل کشورمان به هیچوجه خوب و عادی نیست. تا جائی که حتی طبیعت نیز، جویها و چشمه ها و دریاها و نهرهای شان را خشکانیده؛ و همه محتوای این منابع طبیعی را، ذخیره کرد و یکباره به سوی زندگی و زندگانی مردم راهی نمود. تا هم جان شان را بگیرد و هم مال شان را به یغمای سیل و طوفانی عظیم و مرگبار بسپارد!
” شکر نعمت، نعمت ات افزون کند
کفر، نعمت از کف ات بیرون کند” !
محترم مومنی