یک انتخابات، سه گروه، و اهداف اصلی و فرعی آنها!

0
167

از چند هفته گذشته، که موضوع انتخابات برای اعضای دو مجلس خبرگان رهبری و شورای اسلامی، شور و حال کاذبی میان ایرانیان موافق حکومت آخوندها در ایران، حتی مخالفان این گروه اهریمین و جهنمی، که باید موجب شرمساری آنها باشد. در همه هر جائی که مردم ایران هستند؛ چه درون مملکت و چه برون از آن، سر وصدای زیادی را بلند کرده است. ظاهرا گویا قرار است، که هر دوی این انتخابات(انتصابات) در هفتم اسپند سال جاری برگزار بشوند؛ از مهم ترین تیترهای رسانه های شنیداری و گفتاری گروهی، در ایران و سایر نقاط جهان، که ایرانیان مهاجر در آنجا ساکن می باشند گشته است!

 طبق روال همیشگی حکومت ضد بشری جمهوری اسلامی در ایران، اهمیت شرکت در آنها، نزد کاندیداهای داوطلب شرکت در انتخابات(البته آنانی که صلاحیت ایشان به وسیله شورای نگهبان تأیید شده است) برپایه تأمین شدن سه ویژگی مهم برای ایشان، که بین همگی شان مشترک می باشد شکل گرفته است. و این افراد جهت رساندن خودشان به این سه محوری که آرمان تمامی دست اندرکاران حکومت اشغالگر آخوندی است؛ تن به چنین مبارزه غیرمساوی و سؤآل برانگیز را داده اند!

قدرت، ثروت و منزلت، ارکان مورد آرزوی همگی دولتمردان و مدیران مسؤل در این نظام پوشالی و پوسیده است. عشق رسیدن به وصال قدرت خانم، ذخیره کردن و انباشتن ثروتی عظیم و غیر قابل محاسبه نزد همگی این افراد جاه طلب و سودجو، پایه هائی جهت تأمین منزلت های اجتماعی، برای تک تک ملاّهای حکومتی، و ایادی و نوکران زیاده طلب این جانیان است. که برای دیدن و شنیدن اخبار مشکلات فراوان مادی و معنوی مردم عادی جامعه، و دفاع گفتاری و نوشتاری کردن آنها، از حقوق ملت ستمدیده کشور، همواره کور و کر و لال هستند. سه موضع قدرت و ثروت و منزلت، از مهم ترین اهداف هرکسی که در این رژیم خون آشام، مصدر کاری در یک یا چند سازمان و مؤسسه حکومتی و دولتی هستند می باشند. از رأس هرم قدرت در این رژیم منحط عصر حجری(از رهبری انقلاب و خانواده و مشاوران و یاران و چاپلوسان متملق وی در بیت رهبری)، تا دامنه های بی ارزش تر آن در میان طرفداران گمراه و اسلام پناه ایشان در مراکز دولتی و حکومتی، که نوکران و غلامان حلقه به گوش هر کسی می شوند؛ که ” قدرت و ثروت و منزلت ” آنها را تحقق ببخشند!

بر این اساس، مسائل دیگر در زاویه های اصلی و فرعی حکومت جلادان اسلامی در ایران، مواردی هستند که هیچ اهمیت خاصی نزد آنان ندارند. چون با به دست آوردن قدرت، و در اختیار داشتن ثروت های نجومی و رؤیائی، ابزاری در دست شان خواهد بود؛ که رسیدن این اهریمنان بی خرد و بی کفایت، به منزلتی که هیچ حقی برای دسترسی به آن را ندارند نیز تأمین می گردد. قدرت را، یا دست و دلبازی های سید علی خامنه ای برای آنها فراهم می آورد؛ و یا با قاطی کردن خودشان در یکی از پایگاه های بسیج یا سپاه، برای خودشان آماده می نمایند!

” چون که صد آید، نود هم پیش ماست ” !

به این مفهموم که داشتن قدرت در این نظام عاری از نظم، دستآوردی است که یکی از نتایج آن، ثروت اندوزی این قدرت پرستان و یاران شان را، بسیار آسان تر می گرداند؛ و آقایان اسلام پناه و ایمان محور رژیم غیرقانونی اسلامی، از هر طریقی و با هر روشی که برای شان میسر باشد؛ با همه وجودشان می کوشند، تا روز به روز بر مکنت و دارائی خویش بیفزایند. هر چند که کوچک ترین حقی در این باره نداشته و ندارند!

تأمین گشتن منزلت اجتماعی هم برای آنان، به واسطه در دست داشتن قدرت و بی نیازی شان از ثروت و مکنت، به طور سیستماتیک در اختیارشان قرار می گیرد. این سه موهبت چشمگیر و اغوا کننده، که متقاضیان داشتن آنها، هیچگاه افراد یا اشخاص صالح و بی غلّ و غشی نیستند؛ مستلزم آن است، که آنها به هر کاری دست بزنند. تا همای سعادت را بر روی شانه های خودشان بنشانند. بنا بر این، یکی از کنش های شیادان شارلاتان جمهری ننگین اسلامی، به ابهام افکندن مردم ایران، از چگونگی روابط میان خودشان است. از اینرو، پیوسته تلاش می کنند؛ که در ظاهر قضیه با یکدیگر اختلافات زیادی داشته باشند. ولی در خفا، بر سر موضوعاتی که به وسیله آنها بتوانند مردم را گمراه سازند؛ با همدیگر به توافق می رسند!

شکل دادن سه گروه ظاهری ” اصلاح طلب ” و ” میانه رو و اعتدال محور” و ” اصولگرای تندرو” درون حاکمیت اسلامی، بدان معنی نیست که واقعا و در حقیقت اینها به سه دسته مغایر با یکدیگر تقسیم شده، و تا حدود زیادی هم قصد دارند؛ که مردم ایراان و سایر نقاط جهان، به آنها به چشم احزاب سیاسی و سه گانه رژیم تازی تباران در ایران  بنگرند. البته جنایتکاران جمهوری پلید اسلامی، ابداع نمودن چنین روشی را، از مامان الیزابت شان، و سیاق و خط مشئ همیشگی بریتانیای کبیر آموخته اند و به کار می برند: ” تفرقه بینداز و حکومت کن ” !

نخستین یا تنها هدف سه گروه مزبور در رژیم ملاها، اشاره تلویحی ایشان به اختلافات داخلی میان جناح های چندگانه جمهوری اسلامی است؛ تا مردم ایران چه برون مرزی ها و چه هم میهنان درون مرزهای کشورمان، را به باور کردن چند نکته فانتزی و غیرحقیقی وا بدارند؛ و آن را به خویشتن خودشان تلقین کنند: ” خدای را سپاس، که میان خودشان اختلافات عمیقی وجود دارد. بالاخره یکی از گروه ها سر بقیه شان را زیر آب می کند؛ آنگاه برای ما به عنوان مخالفان این رژیم تحملی، سرنگون کردن حاکمیت یک گروه، بسیار آسان تر از سه گروه خواهد بود. “!

و پذیرش و باور نمودن اختلافات جناحی میان سه گروه خیالی و غیر واقعی درون رژیم آخوندی، که با کمال تأسف برخی از ما، حتی اعضای رسمی و غیر رسمی آپوزیسیون خارج از کشور هم، با زیادتر مطرح نمودن موضوع انتخابات درون حکومت، به  آتش و طوفان ایران برباد دهی دامن می زنند. که به پندار نگارنده این مطلب، هیچ ایرانی میهن پرستی، از گناه توسعه دهندگان نیرنگ های حکومت جانیان در ایران، نخواهد گذشت. و خواسته و ناخواسته، بها دادن به این موضوعات غیر واقعی، از سوی هر فردی یا گروهی که باشد؛ نزد مردم رنجیده و مصیبت کشیده ایران، در هر کجای این کره خاکی که باشند؛ به هیچوجه پذیرفتنی و قابل گذشت کردن نخواهد بود!

محترم مومنی

مقاله قبلیمشروح برنامه ۳ اسفند نود
مقاله بعدیتمایل ایران به خرید هواپیما و خودرو از برزیل
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.