چرا ایرانیان از دیرباز، طولانی ترین شب سال را نیکو پنداشته و می پندارند؟ و چرا آن را یکی از فرخنده ترین جشن های باستانی خویش تلقی می کنند؟ این جشن مهم باستانی، که در ایران، افغانستان، جمهوری آذربایجان، اقلیم کردستان، تاجیکستان، پاکستان، بخشی از هندوستان، ترکیه( در میان مردمان کرد آنجا و مردم آذری این کشور ) و نیز به طور کلی در نیمکره شمال شرقی جهان، مانند منطقه پالمیرا در سرزمین اردن، و یزیدی های عراق ( ایزدهای ایرانی که در گذشته به عراق مهاجرت کرده اند. ) ؛ با به پایان رسیدن آخرین دقایق از روز سی ام آذر و به انتها رسیدن فصل خزان شروع می شود؛ و تا آغاز برآمدن نخستین دقایق از اولین روز دیماه و درخشش نخستین اشعه های خورشید زمستانی برگزار می گردد. طی شدن بلندترین شب سال، که به دنبال آن، روزهای بعدی یک دقیقه در سحرگاه هر روز، و یک دقیقه هم در انتهای آن طولانی تر می شوند. پیام آغاز گشتن شروع روزهای زمستانی را در پی خود دارد؛ که این پیام موجبات شادی ایشان، به ویژه کشاورزان ایرانی را فراهم می آورد. چون که هر چه روزها بلندتر باشند، شرایط محیطی جهت بیشتر کار کردن ایشان بر روی زمین های زراعی شان زیادتر می شود. بر همین اساس، گرامیداشت جشن یلدا نزد آنان از اهمیت بیشتری برخوردار است!
این شامگاه خاص که « شب چله » یا « شب یلدا » نامیده می شود؛ و در آن استقرار طولانی ترین شب سال، و دیرتر برآمدن خورشید برای آغاز شدن روزهای طولانی بعدی در نیمکره شمال شرقی کره زمین شکل می گیرد. از باب آن گرامی داشته می شود، که مصادف است با انقلاب زمستانی در کره زمین، این مراسم قدمتی بسیار دیرینه در تاریخ سرزمین های نامبرده در بالا به ویژه در ایران ما دارد!
از آن رو به جشن شب یلدا، « شب چله » هم گفته می شود. زیرا که تقریبا تا شروع نوروز حدود چهل روز وقت دارند؛ و از آغاز اولین روز ماه دی، که شب ها کوتاه تر می گردند، و به اعتقاد ایرانیان باستان، اهریمن در تاریکی شب فعال تر می شود و به بیشتر فریب دادن مردم می پردازد. وقت کم تر و کوتاه تری برای گمراه کردن ساکنان دنیا خواهد داشت!
آنها این شب طولانی را با برگزاری جشنی که از پایان آخرین دقایق از روز سی ام آذرماه( پایان یافتن فصل خزان ) شروع می شود؛ و تا آغاز نخستین روز از ماه دی که شروع فصل زمستان است ادامه می یابد. را با برپائی جشن و سرور و پایکوبی، به همراه افروختن شمع های بسیار معطر( معمولا به تعداد چهل شمع برگزار می نمودند؛ زیرا عدد چهل، جایگاه ویژه ای در افکار و آئین سنتی و احتمالا ادبیات آن روزگار آنها داشته است. واژه های چهلچراغ، چهل گیسو، چهل تن و امثال اینها نیز به همین دلیل در میان ما رایج بوده اند. ) ؛ در این شب مردم با خوردن میوه های تازه یا خشک، و انواع خوراکی های لذیذ و گوارا جشن گرفته و شادمانی می کنند. تا به این وسیله شیطان را، که با چنین اموری رابطه خوبی ندارد، از اطراف خویش دور نمایند. ویژه آن که از نظر آنها، میترا الهه مهربانی و عطوفت، در چنین شبی، دخترش مهر زیبا یا همان خورشید درخشان را، در دل آب های یکی از دریاهای ایران باستان به دنیا آورده، و به شکوه و یمن وجود چنین مولود بی نظیری، دنیا را پر از شادی و نور مهربانی و عطوفت خویش نموده است!
هر چند که این مفاهیم ریشه های اساطیری دارند؛ و در آنها، بیان دیدگاه هائی از زمان مطرح شدن علوم گوناگون به خصوص مباحث « فلسفه و منطق » دیده نمی شوند. یا هیچگونه ارتباطی هم با علوم مختلف ریاضی ندارند. اما با اینهمه، هزاران سال می گذرد؛ که مردم ممالک یاد شده در ابتدای این نگارش( که پیش تر و در زمان های گذشته، از استان های زیرمجموعه ایرانزمین به شمار می آمده اند) ممالکی بوده اند؛ که بسیار منظم و مرتب، و با جدیت کامل برای برگزاری مراسم « شب یلدا » به آن می پرداخته اند!
هنگامی که به این مقوله می اندیشم؛ برایم اعجاب برانگیز است؛ که در هزاران سال پیش، که بشر هنوز هیچ ابزاری جهت بررسی وضعیت ستارگان و سیارات را نزد خود نداشته است. چگونه توانسته به این مهم دست یابد؟ که در این شب در انتهای آخرین روز از فصل خزان، میزان و حجم نور و روشنائی در قسمت نیمکره شمال شرقی کره زمین، بیشتر و طولانی تر از آن سوی این کره خاکی بوده است؟ هرچند که هیچ پاسخ قانع کننده ای برای این پرسش در دسترس ما نیست. اما به هر تقدیر، این واقعیتی است که تمامی اخترشناسان جهان، چه در آن روزگار و چه در این زمان به آن اذعان کامل را دارند. بعید هم به نظر نمی رسد، که در همین بخش از عمر این کره خاکی، باز هم کشفیات جدیدی را شاهد باشیم؛ که وسعت اعجاب برانگیزی شان، از آنچه که تا کنون شنیده ایم و شاهد می باشیم. بسیار وسیع تر از آنی باشد؛ که تا کنون دریافته ایم؟!
مگر آنچه که از حدود ده سال پیش در مورد موجوداتی به نام « نئآندرپال » ها ( که به < پا گنده ها > شهرت دارند ) شنیده ایم. را می توانستیم در باور خود بگنجانیم و بپذیریم؟ البته این موجودات در گذشته های نسبتا دور یا نزدیک هم توسط افراد و آدم های معمولی دیده شده بودند؛ که در زبان پارسی به آنها « غول » می گفتند. اما اکنون با گذشت زمان، دانشمندان حقایق تکان دهنده ای در مورد این موجودات کشف نموده اند؛ که مغز آدمی قادر به درک نمودن و پذیرفتن آنها نیست. بخش کوچکی از کشفیات اخیر در باره « نئآندرپال ها » این است؛ که محل زندگی آنها، در قعر پانزده کیلومتری کره زمین است. طول اندام شان غیر قابل تصور می باشد و امثال این کشفیات، که در ذهن آدمی نمی گنجند!
آنچه که آدمی می بایست در هر شرایطی در مغز خویش بگنجاند این است: که هر چه در این جهان بزرگ وجود دارد، چه آنانی را که ما مشاهده می کنیم؛ و چه آنهائی را که هنوز هیچکس ندیده و از آن خبری ندارد. بیانگر توانائی و دانائی و آگاهی آفریدگار یگانه این هستی اعجاب برانگیز است؛ که ذهن بشر تا کنون فقط در این حد به آن پی برده است. ولی در نهایت تاسف، با وسوسه های اهریمن و به وجود آمدن انواع ادیان ساختگی، که آدمی با راهنمائی های گمراه کننده شیطان به آنها و آنچه که خودش به بشر القاء نموده لقب < ادیان الهی > را داده است . گردش و سیر تعقل بشر در ذهن و مغز او، جز پیمودن راه جهالت و نادانی نبوده است!
محترم مومنی