یا دوباره جام زهر دیگری را بنوشید؛ یا مکانیسم ماشه را تبدیل به گزینه نظامی می کنیم! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
117

هرچند که « مکانیسم ماشه » شباهت زیادی به « جنگ سرد » میان دو کشور متخاصم در جهان را دارد. اما باید توجه داشت، که این « جنگ سرد » میان کدام دو کشور گیتی برقرار شده است؟ تا به آسانی، هم به مواضع واقعی تهدیدهای شان علیه همدیگر پی برد؛ و هم واکنش های دوستان و هم پیمان های این دو طرف نسبت به جنگ سردی که به آن مشغول می باشند را به درستی سنجید. تا به نتیجه ای کامل و آشکار و آگاهی دهنده رسید!

از آغاز برپائی شورش معروف به انقلاب اسلامی در سال منحوس ۱۳۵۷ خورشیدی در ایران، و سر داده شدن شعار های ضد پادشاهی پهلوی، برای آنانی که به مسائل سیاسی در جهان آشنائی دارند روشن بود؛ که بدون تردید دست یا دست های بیگانگان در جریان این خیزش میلیونی در ایران مشغول به توطئه بوده اند؛ که هدف شان براندازی حکومت پهلوی به شهریاری اعلاحضرت محمدرضا شاه بوده است!

و صد البته دو نکته را باید مد نظر قرار داد؛ که چه دلایلی موجبات تحریکات بیگانگان به مردم ایران، و ناامید سازی ایشان از حکومت وقت در کشورشان را پدید آورده بوده اند؟!

با توجه به آن که موجبات پیشرفت های رضا شاه بزرگ در ایران، و رشد درجات نظامی او در آن زمان درون حاکمیت استبدادی قجرها، توسط راهنمائی های عامل مهمی همجون « کلنل ادموند آیرونساید » که در آن زمان ریاست چند تیپ و لشگر آرتش قاجار را در حاکمیت استبدادی ایشان بر عهده داشت؛ و تشویق های او رضا خان را از درجه یک افسر معمولی در آرتش قجرها، به درجات رئیس کل تیپ قزاق ها رساند. سپس با فرمان احمد شاه، به مقام سردار سپهی و پس از آن نخست وزیری او در آن شرایط منجر گردید. و بعد از مدت کوتاهی رضا خان نخست وزیر که بسیار هوشمندانه عمل می کرد. به کمک قزاق ها توانست کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی علیه حکومت قاجار، که در آن زمان احمد شاه پادشاه آن بود را ترتیب بدهد؛ و خودش به پادشاهی در ایران برسد. اما پس از رسیدن به مقام پادشاهی و نامیدن < حکومت پهلوی > بر آن، دیگر هیچگونه ارتباطی با انگلیسی ها نداشت؛ و اهداف شخصی خودش را، که مترتب بر ایجاد مدرنیته در کشور، و رساندن ایران نوین به مراتب و مراحلی که کشورهای اروپائی در آن زمان داشتند و بودند برساند!

وی این آرمان ملی را چنان با سرعت و علاقمندی بسیار پیگیری نمود و تقریبا به نتیجه رساند؛ که موجبات نگرانی دو کشور انگلیس و روسیه که در آن موقع هنوز جنوب و شمال ایران را در اشغال خویش داشتند را فراهم آورد!

همین امر نیز باعث گردید؛ که انگلیسی ها وی را با تهدیدهای مختلف از پادشاهی ایران برکنار نموده و به جزیره موریس در ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی تبعید کنند. که او نیز ناگزیر، پسر بزرگ خود محمدرضا پهلوی را که ولیعهد وی بود، و در کشور سوئیس در حال ادامه دادن تحصیلات دانشگاهی خویش به سر می برد به ایران فرا خواند؛ و پادشاهی ایران را به وی سپرد و راهی تبعیدگاه خویش گردید!

محمدرضا شاه پهلوی نیز مانند پدر میهن پرست خویش، به ادامه دادن راه او پرداخت؛ و در پیشبرد مدرنیته در کشور مساعی فراوانی نمود. از جمله این کوشش ها پذیرفتن و تائید نمودن لایحه ی « ملی شدن صنعت نفت » بود؛ که توسط نخست وزیر دانای او دکتر محمد مصدق به مجلس شورای ملی داده شده بود!

و این، گوشمالی دیگری بود که دست انگلیسی ها را از صنعت نفت ایران و صدور آن به کشورهائی که خود انگلیسی ها مصلحت می دانستند کوتاه نمود!

این ضربه دوم به حیثیت بین المللی حکومت فخیمه بریتانیای کبیر در آن زمان، آنان را بر آن داشت؛ که با قاطعیت تمام، مخفیانه آمریکائی ها را تشویق به براندازی حکومت پهلوی در ایران نمایند؛ و آمریکائی ها هم که چوب سنگین جمله معروف محمدرضا شاه پهلوی : « دیگر به این چشم آبی ها باج نخواهیم داد. » بر سر خودشان و دوستان اروپائی ایشان خورده بود. شورش ننگین مردم ساده انگار و فریب خورده کشورمان را برنامه ریزی و راه اندازی کردند؛ و با براندازی حکومت پهلوی و جایگزینی آن با حاکمیت دیکتاتوری آخوندها در ایران، همان بلاهائی ها را که همگی مان شاهد آن بودیم و هستیم و تجربه نموده ایم. را بر سر ملت ایران آوردند!

هنوز دو سال از حاکمیت پلید اسلامی در ایران نگذشته بود؛ که سران جمهوری منفور اسلامی به وسیله آخوند خوئینی ها، برخی از دانشجویان کشور را با عنوان « دانشجویان پیرو خط امام » تشویق و تحریک نمودند؛ که به تسخیر سفارت آمریکا در ایران بپردازند؛ و آغاز دشمنی دوباره آنها( آمریکائی ها) با ایرانیان را پدید آوردند!

دولت های متعدد آمریکا، از آغاز برپائی رژیم منحط و فاسد و دیکتاتوری ملاها در ایران، چند پایگاه نظامی دیگر بر آنچه که تا آن زمان در خاورمیانه داشتند افزودند. و این به آن معناست، که اگر سران و مسؤلان جمهوری اسلامی بخواهند بیش از این روی شان نسبت به بزرگ ترین قدرت نظامی سیاسی و اقتصادی در جهان را زیاد بکنند؟ تهدیدهای متفاوت آنان را نادیده نگیرند؛ و به خواسته های خودشان هر چه که باشد جامه عمل بپوشانند!

از آنجائی که این حکومت ستم پیشه در ایران، با روش های دیکتاتوری خود جان مردم کشورمان را به لب شان رسانده است. بسیاری از ساده انگاران ایرانی، چه در برون و چه درون مرزهای خطه ی زرخیز ایرانزمین، با پندار اشتباه خودشان، و به خاطر عدم اطلاعات تاریخی خویش از کهندیار باستانی شان، بر این باورند. چنانچه در شرایط کنونی آمریکائی ها به کشورشان حمله کنند و سرنگونی رژیم آخوندی در این سرزمین را سبب گردند. ایران به استقلال کامل خواهد رسید؛ و کشور و هم میهنان شان به آزادی مطلق و رها شدن از مشکلات زیادی که هم اکنون دارند توفیق خواهند یافت!

بسی خیال باطل و بری از حقیقت، زیرا اولا فرقه تبهکار آخوندی و شیخ و ملا و روضه خوان و فالگیر و سرکتاب باز کن و تعزیه خوان را به درستی نمی شناسند؛ و از ماهیت افکار پلید و ضد بشری ایشان آگاهی ندارند؛ و هنوز به درستی آنها را نشناخته اند. و هیچگونه اطلاعاتی هم از سیاست های سایر ممالک دنیا نیز ندارند!

دولتمردان ایالات متحده و هم پیمان های آنان، اگر می خواهند آخوندهای حاکم بر ایران را از حیطه ی اختیار در این سرزمین و اعتباری که نزد نایبان خویش دارند ساقط نمایند؟ می توانند مانند همان کاری را که از دیماه سال شوم پنجاه و شش در ایران شروع نمودند و مردم را علیه حکومت پهلوی در کشور خود شوراندند. را دوباره تدارک ببینند و انقلابی دیگر را در ایران کنونی به ثمر برسانند!

اما هیچگاه چنین نمی کنند و نخواهند کرد. تمامی کنش های خصمانه ای که هم اکنون در میان آخوندها و قدرت های بزرگ جهان بر قرار است. جز « جنگ و دعواهای زرگری » و به هم پیچیدن های ظاهری و بی نتیجه نیست!

به گزارش صدای آمریکا « جرد کوشنر » داماد و مشاور ارشد پرزیدنت ترامپ، روز سه شنبه ۲۸ مرداد سال جاری، در مصاحبه ای با « گرتا ون ساسترن » در این کانال تلویزیونی آمریکا می گوید: « مردم ایران صلح دوست هستند و حاکمان شان به آنها خیانت کرده اند. مردم ایران مردمی صلح دوست هستند. آنها تاجر مسلک هستند. آنها می خواهند تجارت کنند. آنها می خواهند بهتر زندگی کنند. اما « رهبران آنها » به جای آنها، در حال تحریک نمودن سراسر منطقه بوده اند. ایران از طریق تفرقه افکنی پیش می رود. به همین خاطر هست که آنها حزب الله را تامین مالی می کنند. » !

و این بدان معناست، که حکومت کنونی آمریکا در حال بازی دادن نه فقط مردم ایران، و نه فقط حاکمیت ننگین آخوندهای فاسد، بلکه صاحبان قدرت در دنیا نیز هست. چرا که اگر ایشان بخواهند دست رژیم ملاها از سر مردم ایران و منطقه و کل گیتی کوتاه نمایند؟ با ایشان هیچ اتمام حجتی مانند آنچه که در عنوان این نوشتار آمده را نخواهند نمود!

« یا دوباره جام زهر دیگری را بنوشید. یا < مکانیسم ماشه > را تبدیل به گزینه نظامی می کنیم. » و این اولتیماتوم به پندار نگارنده، یک شوخی و طنز سیاسی بیش نیست. زیرا اگر آنها سیاست بین المللی شان اجازه می داد؟ در همان موقعی که سفارت شان در ایران « لانه جاسوسی » نامیده شد و تمامی کارمندان و سیاستمداران شان در آن مکان دستگیر و به مدت ۴۴۴ روز در حکومت آخوندها زندانی بودند. می بایست که دست به اجرای < مکانیسم ماشه > بزنند. یا گزینه ی نظامی را در این رابطه به کار بگیرند. و دهها نمونه ی دیگر از این دست، که به وسیله ملاهای حاکم در ایران علیه ایشان به انجام رسید و آنها کم ترین واکنشی از خود نشان ندادند!

پیش از آن که در انتظار کمک بیگانگان برای ساقط نمودن رژیم خونخوار آخوندی از حیطه ی قدرت باشیم. اجازه بدهیم که در این برهه زمانی حساس، خودمان خویشتن را جهت یک خیزش میلیونی و انقلاب کوبنده علیه جمهوری منفور آخوندی در میهن مان تشویق و ترغیب و تحریک نمائیم؛ و همواره به یاد داشته باشیم؛ که……… « کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من » !!

محترم مومنی

مقاله قبلیتناقض فاحش در احکام قوه قضائیه رژیم آخوندی! بقلم بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدیای کشته که را کشتی، چون کشته شدی زار؟! بقلم بانو محترم مومنی روحی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.