گوشت قربانی را کدام گروه خواهند بلعید؟!

0
146

سرانجام پس از مدتها انتظار، (سی ام ژوئن 2015 ) تاریخ ضرب الاجل نهائی شدن توافق جامع، میان جمهوری اسلامی و پنج به علاوه یک فرا رسید. از یک روز پیش، تقریبا همه خبرگزاری های معتبر جهان، اهم گزارشات خبری خودشان را، به بررسی نتایج به دست آمده در مورد این موضوع اختصاص داده اند؛ و ساعت به ساعت، آخرین اخبار مربوط به این نشست مهم را به گوش همگان برسانند. تا اینکه بالاخره در شروع شامگاه سی ام ژوئن، خبر تمدید شدن دوباره تاریخ ادامه این مذاکرات، جهت دسترسی شرکت کنندگان در آن، به یک توافق جامع را، به مدت یک هفته دیگر(تا نهم ژوئیه 2015، برابر با شانزدهم تیرماه خورشیدی)، برای به انجام رساندن این مهم را در نظر گرفته اند!

نظرگاه های شرکت کنندگان در نشست سی ام ژوئن(ماه جاری)، بیانگر نکته مهمی در این خصوص نبود؛ اما مقدار اندکی از ابهامات موجود در این رابطه را روشن می نمود. ابتدا آقای آلن ایر سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، تمدید شدن تاریخ مورد نظر تا نهم ژوئیه را اعلام کرد؛ سپس نماینده اتحادیه اروپا به خبرنگاران گفت، تحریم های وضع شده از طرف این اتحادیه علیه حکومت اسلامی را، تا تاریخ تعیین شده در نشست امروز(شانزدهم تیرماه) معلق خواهند گذاشت. غیر از این دو شخصیت شرکت کننده در مذاکرات جاری، سیاستمداران سایر کشورهای عضو در این نشست ها نیز دیدگاه های خویش را نزد خبرگزاری های دنیا مطرح ساختند؛ و در این باره اطلاعات اندکی را ارائه دادند!

بعد از گفتگوهای کوتاه محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه آخوندها، با سرگئی لاوروف همتای روسی خویش، و نیز با آقای یوکیو آمانو رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی، سرگئی لاوروف در این باره به خبرنگاران گفته است: ” در برخی از مسائل پیشرفت هائی حاصل شده است؛ مسائلی مانند متن قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد، هنوز حل نشده اند. ایران(مرادش رژیم آخوندهاست)، می خواهد تحریمهای سازمان ملل متحد برداشته شوند. ” !

سخن لاوروف اشاره دارد به اولتیماتوم هفته پیش خامنه ای، که اعلام نمود، همزمان با امضاء شدن متن توافق جامع، باید همه تحریم ها لغو بشوند. ترجیح می دهم که هیچیک از گفته های این حضرات را جدی نگیریم؛ ضمن آنکه به آسانی هم از کنار آنها نگذریم. چون مشکل آنها با مشکلات ملت ایران، که حول یک محور دور می زنند؛ براساس همین محور نیز اهمیت کاملا نامساوی با یکدیگر را دارند!

این محور بسیار مهم، سرزمین کهنسال مام میهن ما، ایران بزرگ اهورائی است؛ که ما جهت تمامیت ارضی آن، و حفظ همه مرزها و سرحدات آن دل نگرانیم؛ و آنها برای تکه تکه نمودن این مرز پر گهر با همدیگر مجادله و گفتگو می کنند. حضور همگی آنها در این گفتگوهای زنجیره ای، فقط برای <ایز> گم کردن تعقیب کنندگان خبرهای مربوط به این مذاکرات است. در غیر این صورت، هیچ لزومی نداشته و ندارد، که تیم مذاکره کننده از سوی آخوندها در ایران، دراین گفتگوها شرکت دائمی داشته باشند. محور اصلی موضوعات مطرح شده و مطرح شونده در این باره، نه فقط مسأله ظاهری فعالیت های هسته ای جمهوری پلید آخوندی است؛ بلکه گفتگوهای دوازده سیزده ساله در این نشست ها، موضوع بسیار با اهمیتی به نام ” ایران ” است. در این رابطه غربی ها به سران حکومت جمهوری ننگین اسلامی، در این اندازه بها می دهند، که مدام صورت مسأله را، با حضور تیم مذاکره کننده از سوی آخوندها، مخدوش و مبهم نمایند!

تا دیگران هرگز نفهمند، که آمریکائیان و اتحادیه اروپا، مشغول تکه پاره کردن گوشت قربانی بی نهایت با ارزشی، مانند کشور باستانی و بی نظیر ایران اهورائی ما می باشد. این که آخوندها چند عدد بمب اتمی هم داشته باشند؛ موضوع مشکل و حل نشدنی برای غربی ها نیست؛ زیرا آنها به اندازه کافی دارای تکنولوژی های پیشرفته هستند؛ که به راحتی بتوانند خطر هسته ای بودن رژیم آخوندی را مهار نمایند. اما آنها بسیار حیله گرانه، با آوردن نمایشات خائنانه مذاکرات هسته ای بر روی صحنه گسترده این گیتی پهناور، جلوه قانونی دادن به بلعیده شدن این گوشت قربانی، توسط یکی از طرف های اصلی در این گفتگوهای ظاهری است(آمریکا و اروپا)؛ تا ملت فریب خورده ایران را، همچنان در وادی بی تفاوتی نسبت به سرنوشت سرزمین بی همتای خودشان قرار بدهند!

زینهار که ما آسوده بنشینیم و ایران مان را از چنگال این دیو صفتان نرهانیم. در این رهگذر، شایسته است که در شرایط کنونی، که ایرانبانوی ما بی یار و یاور و بی صاحب و سالار، به امان خدا رها شده است؛ انبوهی از دشت و کوه و جنگل و دریا و…. نیست. مادر بی پناهی است، که همگی ما را در آغوش مهربان خودش پرورش داده، عبثا که اکنون بی یار و بی یاور بماند!

هم میهنان گرامی، آیا حالا موقع تسویه حساب با یکدیگر است؟ آیا در این برهه تاریخ ساز، به جای دلشوره برای سلامت و یکپارچگی مام میهن، و حفظ آبروی چندین هزار ساله آن، باید صدها گروه و دسته و ….. بسازید و با یکدیگر بجنگید؟ یا آنکه تمام گروه بازی های تان را برهم بزنید؛ و به جای آن فقط در یک موضوع اتحاد به هم برسانید و متحد شوید.

” چو ایران نباشد، تن من مباد

بدین بوم و بر، زنده یک تن مباد”

محترم مومنی

مقاله قبلیغلامحسين اژه‌ای٬ معاون اول قوه قضائيه: حکم مهدی هاشمی قطعی و لازم‌الاجراست
مقاله بعدینامه زیباکلام به روحانی درباره جرم سیاسی: اساسا جرم، بزهکاری، خلاف یا خطایی بنام یا تحت عنوان “سیاسی” نه وجود دارد و نه قابل تعریف است
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.