سهشنبه ۶ ژوئن ۱۹۷۸ [۱۶ خرداد ۱۳۵۷]
۱. هنگامی که شاه من را در روز ۶ ژوئن به حضور پذیرفت، او را بسیار محکم و با اعتماد به نفستر از سابق در قبال مسائل داخلی ایران که پیشتر به آن اشاره شده بود، یافتم. علت آن بخشی به دلیل شکست اپوزیسیون در ترتیب دادن به اعتصاب سراسری روز ۵ ژوئن و بخش دیگر را سفر شاه به مشهد برای دیدار با علمای اسلامی میدانم.
۲. او معتقد است که رهبران جبهه ملی هیچ پشتیبانی ندارند و نتوانستهاند پاسخی از سوی اسلامگرایان دریافت کنند. او گفت که «در آینده آنها را به حال خود رها خواهد کرد» زیرا به نظر میرسد که تنها مخاطبشان مطبوعات بریتانیایی باشند.
۳. درباره ادامه ناآرامیها در ایران او حتی به گونهای فلسفی بحث میکرد. به او گفتم که من ۳۴ سال پیش در چنین روزی در ساحل نرماندی بودم و این آشوبها در مقایسه با آن هیچ به نظر میرسند. او نیز به این موضوع اشاره کرد که طی ۳۷ سال گذشته هر بار که تغییری رخ داده، ناآرامی هم به همراه آن آمده است. نتیجه نهایی پیشرفت چشمگیر در ایران بوده است. او چندین بار مجبور شده تا نحوه سلطنتش را تغییر دهد، واضح است که این بار نیز مجبور به تغییر شیوه است. شیوه جدید ممکن است کمی بههمریختهتر باشد ولی تنها راهی است تا بتوان جمعیت جوان را وارد روند دولتی کرد.
۴. توضیح: برداشت من این است که شاه یک روش بسیار کلی سیاسی را در پیش گرفته و تصمیم دارد تا به زودی آن را عملی کند. برکناری نصیری از ساواک اولین گام در این راه است و شایعاتی که از تغییر در کنگره و حزب رستاخیز به گوش میرسد نیز از همین الگو پیروی میکنند. او این برداشت را منتقل میکرد که روش جدیدش کمتر از قبل دیکتاتوری بوده و تلاش آن برای جذب جوانان کشور خواهد بود.
سالیوان
وام گرفته از تارنمای تاریخ ایرانی