گزارشی هولناک و غیر قابل تصور از شکنجه وحشیانه یک کارگر زندانی در آگاهی ایرانشهر

0
267

گزارشی هولناک و غیر قابل تصور از بربریت و وحشی گری و اعمال ضدبشری ماموران ولی فقیه در  شکنجه گاهها برای گرفتن اعترافات دروغین از زندانیان بی دفاع .

زندانی عجب گل نور زهی  ۲۷ ساله از شهروندان ایرانشهر کارگری است که به اتهام مشارکت در قتل در زندان بسر می برد . او در حالیکه مشغول کار در منزلی بود که در آنجا درگیری طایفه ای روی داد و منجر به قتل یکی از آنها شد  در تاریخ ۱۵ ماه رمضان ۱۳۹۴  توسط ماموران سپاه پاسداران دستگیر شد . او هیچ نقشی در درگیری و در قتل نداشته است. ماموران سپاه پاسداران  ابتدا  او را به زندان ایرانشهر  و بعد از چند روزبه اداره  آگاهی ایرانشهر منتقل می کنند.

به گزارش خبرنامه ملی ایرانیان به نقل از فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،این کارگر زندانی بی دفاع تحت وحشیانه ترین شکنجه ها قرار می گیرد شکنجه های قرون وسطایی که علیه وی بکار برده اند به قرار زیر می باشد:

۱ـ  او می گوید من را از ناحیه سر و صورت و کمر با کابل و با بی رحمی تمام مورد ضرب و شتم قرار می دادند با وجود گذشتن حدود ۱ سال و چند ماه هنوز آثار کابلها بر بدن به وضوح عیان است.

۲ـ در طی ۲۰ روز اول ، روزانه چندین ساعت من را آویزان می کردند

۳ـ توسط این افراد سنگدل و بی رحم با اسلحه مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار میگرفتم که در اثر ضربات قنداق تفنگ  به استخوانهای  ساق پاهایم منجر به شکستگی آنها شده است و هنوز آثار این شکستگی ها وجود دارد  و به حدی است که  انگشت دست در جای خالی استخوان فرو می رود.

۴ـ با چاقو به کف پاهایم و ناحیه چپ شکم نزدیک مثانه حمله می کردند و به شدت من را زخمی نمودند که آثارشان عیان  است.آنها من را شکنجه می دادند تا قتل را به گردن بگیرم.

۵ـ یکی از شکنجه هایی که بکار می بردند  گوشهایش را  با ماشین منگنه، به هم منگنه کردند که شاید به گناهی که مرتکب نشده ام  اعتراف کنم. هر دو گوشهایم را از همه سمت منگنه زدند خون از هر ۲ شانه هایم به طرف سینه ام جاری می شود. که به جز ناله و فریاد کاری از دستم برنمی آید.

۶ـ وقتی از تمام  شکنجه های ذکر شده  نتیجه ای نمی گیرند من را کاملا لخت کردند و به باد تمسخر می گیرند و می زنند زیر خنده و الت تناسلی و بیضه من را با فندک از ۲۱ نقطه می سوزانند. که هنوز از جای زخم آنها چرک می آید و رنج می برم. در ضمن در زیر شکنجه ها بارها  بی هوش شدم که اورژانس آمده و من را بهوش آورده و می رفتند  و سربازان گمنام دوباره من را مورد شکنجه قرار می دهند . وقتی اعتراف نکردم    بعد از چند روز من را از اداره آگاهی ایرانشهر به آگاهی زاهدان منتقل کردند و توسط ماموران  قضایی زاهدان که ريس آن ملاشاهی می باشد دوباره بر روی همان  زخم ها مورد ضرب و شتم قرار می گیرم هر روز از ساعت ۹ صبح تا ۲ بعدازظهر در افتاب سوزان من را آویزان می کردند این شکنجه ها  تا ۱ هفته ادامه داشت. بعد از ۱ هفته من را به بازپرسی بردند من زخم هایم را به بازپرس دادگاه انقلاب  شاه محمدی نشان دادم خود او از دیدن زخم هایم  متعجب شد و اصلا از من بازجویی نکرد من  خوشحال شدم که شاید من را به بیمارستان برای درمان زخم ها  بفرستند. اما بر خلاف تصورم، من را به جای بیمارستان به بند ۳  زندان زاهدان فرستادند  و ممنوع الملاقات کردند . تا ۲ ماه ممنوع الملاقات بودم. بعد از چند روز ريیس زندان آقای خسروی و رییس حفاظت زندانهای  کل استان سیستان و بلوچستان آقای پهلوانی و مدیر کل آقای بابایی  و چند نفر دیگر از مسئولین می آیند پیش من از من بازجویی کردند خودشان تعجب کردند من زخمهایم را به آنها نشان دادم. حتی آلت تناسلی ام را به آنها نشان دادم خودشان تعجب کردند و گفتند که در این ۳۷ سال ما همچنین شکنجه هایی ندیده ایم. بعد از ۲ ماه من را به داخل بند ۳ منتقل کردند و هنوز هم در بند ۳ حبس می کشم .

اسامی شکنجه گرانی که این کارگر زندانی را در آگاهی ایرانشهر مورد وحشیانه ترین شکنجه قرار دادند پاسدار  اکبری رئیس آگاهی ایرانشهر، و بسیجی امید سیاه خوانی و بسیجی کلک … می باشند  .

کارگر زندانی خواهان تشکیل یک دادگاه علنی با حضور نمایندگان حقوق بشری مستقل جهان و رسانه های بین المللی است . او همچنین خواهان ملاقات با  گزارشگر ویژه  حقوق بشر سازمان ملل متحد در ایران است تا آنچه را که بر او روا داشته شده اند را بیان کند و آثار شکنجه های ضدبشری را به او نشان دهد.