کوتاه نمی آئید؟ پس بفرمائید یک جام زهر دیگر را هم نوش جان کنید!

0
212

چه روزگار محنت افزائی شده است؟ یک سو خطر بیماری های واگیردار، یک طرف دیگر ناکامی های مردم ناتوان جهان، در گوشه ای دیگر انباشتگی زندان ها از بی گناهان، درون جاده ها خطرات ریزش بهمن، تصادفات درون جاده ای، و در دل شهرهای کوچک و بزرگ، گرانی ها و سختی های متعدد درون زندگانی شهروندان، و بسیاری دیگر از چنین ناملایمات اجتماعی، چنان زندگی بیشتر مردم را در خود تنیده اند؛ که متاسفانه نه راه پیش رفتن برای شان مانده و نه فرصت عقبگرد به جائی که شروع کرده اند!

اگر چه دولتمردان آمریکائی، در باره تصمیمات رژیم ملاها در مورد « برجام » ، همچنان خودشان را به « کوچه علی چپ » می زنند؛ و در شرایطی که بیشتر حکومت های کشورهای دیگر در جهان، نسبت به جریان فعالیت های هسته ای آخوندها در ایران، ابراز نگرانی می کنند. اما اعضای کابینه دولت کنونی ایالات متحده بر این باور هستند؛ که امکان کوتاه آمدن سران حکومت اسلامی از مواضع قدرت پرستانه شان وجود دارد؛ و به دلیل تنگناهائی که برای شان ایجاد شده، از سرسختی و لجاجت دست بر می دارند؛ و از ادامه دادن به فعالیت های اتمی خودشان صرف نظر خواهند کرد!

ظاهرا ایشان امیدوارند، که سران قدرت پرست رژیم پلید آخوندی، دست کم جهت حفظ نمودن حاکمیت منفور خودشان، به پیشنهادهای اعضای گروه هائی همچون ( پنج به علاوه یک، یا با خروج ترامپ از آن « چهار به علاوه یک » ) گوش بدهند؛ و با بها دادن به مساله « توافق برجام = برنامه جامع اقدام مشترک » ، به این جریانی که نزدیک به شانزده سال به طول انجامیده خاتمه بدهند. تا در راستای فشارهای کشورهای عضو برجام بر آخوندها، و دست کشیدن رژیم از پیگیری پرداختن به ادامه فعالیت های هسته ای در ایران، دیگر کشورهای دنیا از جمله ممالک عرب حاشیه خلیج پارس، نفسی به راحتی بکشند، و نگران حملات احتمالی اتمی حکومت ایران علیه خودشان نباشند!

اگر به مبنای سیاست های چندگانه کشورهای اروپائی، به ویژه در اروپای غربی توجه کنیم؛ و در ضمن آن، به اهداف کشورگشایانه حکومت آمریکا نیز بنگریم؟ جلوه ای از رخدادهای پیش از شکل گیری انقلاب منحوس آخوندی را خواهیم دید؛ که همگی شان( آمریکا و اروپائی ها) جهت سقوط حکومت پهلوی در ایران، چه شگردهای مزورانه ای را علیه ایران و حکومت پادشاهی آن به کار بستند؟ تا بتوانند، هم یک پادشاهی معتبر را از اعتبار خارج سازند؛ و هم با گماردن نوکران خودشان بر مسند قدرت در ایران، اهداف سیاه خویش برای دستیابی به ثروت های عظیم میهن ما را تحقق ببخشند!

به قول یکی از تحلیلگران آگاه در مسائل کنونی خاورمیانه، انقلاب سیاه و شوم آخوندی در ایران، دست کم پنج سال قبل از رخ دادن آن، توسط قدرت های بزرگ دنیا طراحی و برنامه ریزی شده بود. تا جائی که « هنری کیسنجر » سیاستمدار معروف آمریکائی، که اتفاقا روابط دوستانه و بی غل و غشی هم با شاهنشاه ایران داشت. در سال ۱۳۵۲ خورشیدی، یک بار به راحتی مطرح نمود؛ که حکومت ایران(پادشاهی پهلوی) به زودی فروپاشی خواهد شد. که البته با آنچه که در آن روزها مدام از سوی « بی بی سی » منتشر می گشت. دیدیم که این قضیه متاسفانه رخت حقیقت هم پوشید و شکل گرفت!

اما پستی های قدرت های بزرگ دنیا به پایان نرسید؛ و همچنان نیز با جدیت بسیار ادامه دارد. اخیرا با توجه به « شاخ و شانه » کشیدن های آخوندها برای اسرائیل، از دولتمردان این کشور می شنویم؛ که اسرائیل قصد حمله به ایران(حکومت اسلامی) را دارد؛ و به زودی با حمله به تاسیسات اتمی آخوندها به آن خواهد پرداخت. « فرض محال، محال نیست » ، چنانچه آنها به این اولتیماتوم خودشان عمل بکنند؟ بدیهی خواهد بود که بسیاری از هم میهنان بی گناه ما، که در اطراف مراکز اتمی آخوندها سکونت دارند. جان شان به خطر خواهد افتاد؛ و چه بسا بسیاری از این هم میهنان بی دفاع ما، حتی فرصت گریختن از آن مناطق جنگی را هم به دست نیاورند!

پس چه باید کرد؟ در کنار مزدوران سپاهی ملاهای حاکم بر ایران بایستند، و با مخالفان آنها بجنگند؟ یا جان خود و خانواده شان را بردارند و از آن جهنم بگریزند؟ بدیهی است که اگر چنین شرایطی پیش أید، میهن پرستان ایرانی به خودشان اجازه نخواهند داد؛ که کشورشان را در مقابل حمله کنندگان رها بکنند و از میدان بگریزند. اما این حقیقت تلخ هم وجود دارد؛ که در همان سرزمین بزرگ و نامدار و باستانی خودشان، دشمنی داخلی دارند؛ که بسیار خطرناک تر از آن دشمنان خارجی هستند. ولی باز هم نمی توانند در چنان موقعیت خطیری، دیارشان را به امان خدا بسپارند و بگریزند!

با این اوصاف، بهترین و شدنی ترین راه حل ممکن این است؛ که به مدد پیوستن به همدیگر، ابتدا دشمنان داخلی را از کهندیار خودشان اخراج نمایند!

اخیرا علی خامنه ای هم در سخنانش با مسؤلان مملکت، و هم در هنگام سخنرانی هائی که به مناسبت های خاصی ایراد می کند. اهانت هائی هم به دولت ها و حکومت آمریکا می نماید؛ که واکنش های آنان علیه خودش را بر می انگیزد. اما اینبار با اعمالی که سپاهیانش در منطقه به خصوص در عراق به انجام می رسانند( بمباران سفارت آمریکا در بغداد به وسیله سپاه پاسداران ) باید که در انتظار بازتاب سخت و محکم آمریکائی ها علیه خود و رژیم منفورش باشد. در چند روز گذشته، برخی از سیاستمداران آمریکائی، در مصاحبه هائی که با خبرگزاری های معروف جهان دارند. در ارتباط با مسائل بالا، به سران حکومت اسلامی مخصوصا خامنه ای هشدار می دهند؛ که از این لفاظی های ناشایست کوتاه بیاید. در غیر این صورت، با واکنش سخت و خطرناکی مواجه خواهد شد!

اگر به این اندرزها بها بدهد و به آنها عمل بکند؟ که به قول آخوندها « فبه المراد » ولی اگر چنین نکند؟ ناگزیر می گردد، که دست کم هر روز به طور مستمر، پیاپی جام های زهر را بنوشد. و سرانجام سایه شوم خود و حکومت ضد بشری اش را، از ایران و ملت برومند آن کوتاه نماید!

مقاله قبلیحزب دموکرات آمریکا همچنان در حال دادن امکانات به حکومت جنایتکار اسلامی است!
مقاله بعدیبلینکن: حزب‌الله بیشتر به دنبال منافع خود و جمهوری اسلامی است تا منافع مردم لبنان
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.